تقلید در فقه اسلامی

فهرست کتاب

(۱-۴) پیشینۀ تاریخی و عوامل پیدایش تقلید

(۱-۴) پیشینۀ تاریخی و عوامل پیدایش تقلید

با بررسی تاریخ فقه اسلامی و سیر تدوین، انتشار، پذیرش و پخش اختلافات به یقین در می‌یابیم که تقلیدی که اهل علم با مدح و ذم و جواز و منع از آن سخن گفته‌اند، بعد از پایان دوران شکوفایی یعنی در ابتدای قرن چهارم هجری قمری و بعد از آن به وجود آمد و قرون مفضله همان قرون اصحاب، تابعین و تبع تابعین -رضی الله عنهم أجمعین- است؛ پیامبر اکرم ج می‌فرماید: «خيركم قرني، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم. » [۲۷]« بهترین مردم در قرن من و سپس کسانی که بعد از آن‌ها می‌آیند(یعنی تابعین) و سپس کسانی که بعد از آن‌ها می‌آیند(یعنی تبع تابعین).»

در واقع می‌توان تاریخ پیدایش فقه اسلامی و گسترش آن را به دوران‌های زیر تقسیم کرد:

۱- عصر رسالت پیامبر عظیم الشأن) ج از بعثت تا وفات).

۲- عصر خلفای راشدین از ۱۱ هجری تا سال ۴۰ هجری. (مرحلۀ تشکیل مبانی و زمینه سازی فقه اسلامی).

۳- عصر صغار صحابه و کبار تابعین؛ تا اوایل قرن دوم هجری؛ صر اموی‌ها (مرحلۀ پی‌ریزی فقه اسلامی).

۴- عصر ائمۀ مذاهب. از اوائل قرن دوم هجری تا نیمۀ دوّم قرن چهارم هجری. (مرحلۀ رشد وشکوفائی و کمال فقه اسلامی).

۵- عصر ظهور و تسلط مذاهب از نیمۀ دوّم قرن چهار تا اواسط قرن هفت هجری. (سقوط بغداد به دست تاتار).

۶- عصر تقلید وانجماد فقهی از نیمۀ اول قرن هفتم تا اواخر قرن سیزدۀ هجری. (طولانی‌ترین مرحلۀ فقه اسلامی).

۷- عصر قیام علیه تقلید محض؛ دوران بیداری فقه اسلامی (از اواخر قرن ۱۳ (ظهور مجلۀ عدلیه در ترکیه و اندیشمندانی که تلاش برای ایجاد نوعی تغییر در جریان فقهی و تقلید داشته‌اند). [۲۸]

شوکانی می‌گوید: «تقلید به وجود نیامد مگر بعد از انقراض خیرالقرون (عصر صحابه) و سپس قرن بعد از آن (عصر تابعین) و سپس قرن بعد از آن (عصر تابع تابعین)، و مذهب‌گرایی به مذاهب ائمۀ اربعه بعد از انقراض عصر ائمۀ چهارگانه به وجود آمد، هرچند آنان بر راه و شیوه سلف بودند که تقلید را هجر می‌کردند و ارزشی برای آن قائل نبودند و این مذاهب را عوام مقلّدی برای خود به وجود آوردند که هیچ‌گونه اجازه‌ای از ائمۀ مجتهد نداشتند.» [۲۹]

با تأمل و تدبر در چگونگی پیدایش فقه اسلامی و کیفیت به وجود آمدن اختلافات در آن، چنین استنباط می‌شود که تقلید برای کسانی جایز بود که هیچ‌گونه اهلیت کافی برای نظر و بحث و تفحص در نصوص و استنباط احکام از آن را نداشتند، همان‌گونه که کسانی از صحابۀ کرام- رضی‌الله عنهم أجمعین- و از تابعین و تبع تابعین – رحمهم الله- پیروی کردند، بر این مسیر بودند.

بعد از قرون مفضلّه و به وجود آمدن اختلافات زیاد، تقلید فزونی یافت و تعداد مجتهدین اندک شد و حتی این تا قرن‌ها شایع شد؛ به گونه‌ای که اختلافات زیادی بین مجدّدین عهد سلف و مقلّدین که به پیروی از شیوخ خود حریص و متعصب بودند، درگرفت و حتی بعضی از آن‌ها حملات بسیار شدید و کوبنده برضد یکدیگر کردند و حتی یکدیگر را تکفیر نمودند. البته منشأ این درگیری‌ها پذیرش اقوال به طور مطلق و بدون قید و شرط و بدون هیچ‌گونه تفصیلی بود. مثلاً کسی همچون امیرحسن صدّیق خان و فرزندش با تمام قدرت و توان به تقلید حمله‌ور شدند و به بیان بدی حال و عاقبت نافرجام مقلّدین پرداختند و حتی خواستند که تمامی مردم همانند اهل قرون مفضّله باشند و از علمای برجسته اسلام برای احیاء این مسیر همانند امام ابن‌قیم [۳۰] و هم مسلکانش روایات زیادی وجود دارد و نیز مجدّدین در این عصر بر این مسیر رفته‌اند و مقلّدین دایره را بر بندگان خداوند تعالی از سوراخ سوزن خیاطی تنگ‌تر کرده‌اند و بسیار متشدّد هستند و هیچ‌گونه استدلال و تعلیل را نمی‌پذیرند و حتی گمان می‌کنند که درهای اجتهاد بسته است و جایز نیست آن را باز کرد. که البته این هیچ‌گونه دلیل شرعی ندارد و خانه‌ای را که از خانه عنکبوت سست‌تر است، بیان نموده‌اند. [۳۱]

برخی از علمای شیعه معتقدند که تقلید شرعی با همان وصف ظاهر و شرعی- اجتماعی‌اش از زمان رسول‌الله ج و پیروی از آن و سپس با پیروی و تبعیت مسلمانان با دیدن و شنیدن از ایشان ج شروع شده است و دلیل آن‌ها این است که هدف پیامبرج از فرستادن مصعب بن عمیر به مدینۀ منوره و معاذ بن جبل به یمن تقلید و پیروی آن‌ها از ایشان بوده است. [۳۲]

البته باید توجه داشت بنابر تعریف تقلید و نیز برخی از تعاریفی که خود علمای امامیه بدان قائلند، قول رسول اکرم ج ذاتاً حجت است و پیروی از آن تقلید محسوب نمی‌شود و فرستادن اصحاب مذکورش صرفاً برای تبلیغ و دعوت إلی ‌الله بوده است نه تقلید از آن‌ها.

به طور مسلم می‌توان عوامل اصلی پیدایش تقلید را وجود اختلافات فقهی و حتی اصولی در بین مسلمانان و نیز نیاز مبرم مردم عوام به مسائل شرعی و دور شدن از قرون مفضّله دانست.

[۲۷](صحیح): بخاری (ش۳۶۵۰و۲۶۵۱و۶۴۲۸و۶۶۹۵) / مسلم (ش۶۶۳۸-۶۶۴۰) / ابوداود (ش۴۶۵۹) / ترمذی (ش۲۲۲۱) / نسایی (ش۳۸۰۹) از طریق (زهدم بن مضرب وهلال بن سیاف وزراره بن ابی اوفی) روایت کرده اند: «قال سعت عمران بن حصین رضی الله عنهما قال قال النبی صلى الله علیه وسلم خیركم قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم قال عمران لا أدری أذكر النبی صلى الله علیه وسلم بعد قرنین أو ثلاثة قال النبی صلى الله علیه وسلم إن بعدكم قوما یخونون ولا یؤتمنون ویشهدون ولا یستشهدون وینذرون ولا یفون ویظهر فیهم السمن.» [۲۸]جهت مشاهده خصوصیات هر دوره و تحلیل و بررسی‌های نظرات حاکم در آن دوره نک: معوّض و عبدالموجود، تاریخ التشریع الاسلامی، ۱/۲۳۴ به بعد؛ بدران، تاریخ الفقه الإسلامی، ص ۳۵ به بعد. [۲۹]شوكانی، القول المفید فی ادلة الأجتهاد و التقلید، ص ۱۰۸. [۳۰] نک: ابن‌قیم جوزیه، إعلام الموقعین، ص ۱/۶۰۴-۵۱۸. [۳۱] سفارینی، التحقیق فی بطلان التلفیق، ص ۸۸ و ۸۷. [۳۲] همان، ص ۳۴.