اوقات نماز
اوّل و آخر وقت نماز؛ و اوقاتی که نماز خواندن در آنها بهتر است
س: در یک شبانه روز، گزاردن چند نماز فرض است؟
ج: در یک شبانه روز، گزاردن پنج نماز آن هم در پنج وقتِ (معین و مشخّص)، فرض است؛ و برای وقت هر نماز، شروع و پایانی است. (یعنی وقت هر نماز، هم اوّلی دارد و هم آخری).
س: اوّل و آخر وقتهای پنج گانهی نماز را بیان دارید؟
ج: اوّل و آخر وقتهای پنج گانهی نماز، بدین شرح است:
۱- وقت نماز ظهر: اوّل وقت نماز ظهر، پس از زوال خورشید (مایل شدن خورشید از میان آسمان به سمت غرب) است؛ و در تعیین آخر وقت نماز ظهر، اختلاف است: امام ابوحنیفه / بر این باور است که آخر وقت ظهر، هنگامی است که سایهی هر چیز دو برابر خودش شود، البته بدون سایهی زوال. [۳۲] و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این اعتقادند که آخر وقت نماز ظهر، هنگامی است که سایهی هر چیز به اندازهی خودش گردد؛ البته بدون در نظر گرفتن سایهی زوال.
۲- وقت نماز عصر: اوّل وقت نماز عصر، پس از گذشتن وقت ظهر - در نزد امام ابوحنیفه / وقتی که سایهی هر چیز دو برابرش شود؛ و در نزد امام ابویوسف / و امام محمد / ، هنگامی که سایهی هر چیز به اندازهی خودش گردد - است؛ و آخر وقت نماز ظهر، تا هنگامی است که خورشید غروب نکرده باشد.
۳- وقت نماز مغرب: اوّل وقت نماز مغرب، از غروب خورشید شروع میشود؛ و آخر وقت آن تا هنگامی است که «شَفَق» افول و غروب نکرده و پنهان و مخفی نشده است.
۴- وقت نماز عشاء: اوّل وقت نماز عشاء، از هنگام پنهان شدن شفق آغاز میگردد؛ و آخر وقتش تا هنگامی است که صبح صادق (فجر ثانی) طلوع نکرده باشد.
۵- وقت نماز صبح: اوّل وقت نماز صبح، از هنگام طلوع صبح صادق (فجر ثانی) آغاز میشود؛ و آخر وقتش تا هنگامی است که خورشید طلوع نکرده باشد.
س: «شَفَق» چیست؟
ج: اگر چنانچه پس از غروب خورشید به سمت مغرب نگاه کنی، سرخیای را در کرانهی افق مشاهده خواهی کرد که در حدود چهل دقیقه یا اندکی بیشتر، در افق باقی میماند؛ و این سرخی پس از غروب خورشید، آرام آرام و به تدریج کاهش مییابد و از سرخی آن، کاسته میشود؛ و هنگامی که آن سرخی از بین رفت، به دنبال آن سفیدیای در کرانهی افق ظاهر و هویدا میگردد؛ و واژهی «شَفَق»، هم به آن «سرخی پس از غروب خورشید» اطلاق میگردد و هم به آن «سفیدیای که به دنبال سرخی ظاهر و هویدا میگردد».
امام ابوحنیفه / بر این باور است که: «شفق» همان «سفیدی است که به دنبال سرخی ظاهر میگردد»؛ از این رو از دیدگاه ایشان، هر گاه آن «سفیدی» ناپدید گشت، وقت مغرب خارج و وقت عشاء داخل میشود [۳۳].
و امام ابویوسف / و امام محمد / بر این باورند که: «شفق» همان «سرخی» است؛ از این رو از دیدگاه و منظر این دو بزرگوار، هر گاه آن سرخی ناپدید شد، وقت مغرب خارج و وقت عشاء داخل میشود.
س: «فجر ثانی» (صبح دوم) چیست؟
ج: هر گاه شب به پایان خود نزدیک شود، و سپیدی و روشناییای در جانب مشرق پدیدار گردد، بدان نور «فجر اول» و «صبح کاذب» و «فجر مستطیل» میگویند. (به تعبیری دیگر؛ روشنایی و سپیدی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است، لکن فجر صادق نیست، و باز در تاریکی محو میشود، بدان «صبح اول» و «صبح کاذب» میگویند).
آن گاه پس از صبح کاذب، تاریکی افق را فرا میگیرد و پس از آن تاریکی، روشنایی و سپیدی به تدریج همهی افق را در جانب مشرق در بر میگیرد؛ این سپیدی صبح که تمامی افق را فرا میگیرد، همان «فجر ثانی» و «صبح صادق» است که بدان «صبح المستنیر» (صبح درخشان و روشن) و «صبح المستطیر» (صبحی که سپیدی و روشنایی آن تمامی افق را در بر گرفته) نیز گفته میشود.
س: تعداد رکعتهای فرضِ هر وقت از نمازهای فرض پنج گانه را بیان کنید؟
ج: تعداد رکعتهای نمازهای فرضِ پنج گانه عبارتند از:
نماز ظهر = چهار رکعت ؛ نماز عصر = چهار رکعت ؛ نماز عشاء = چهار رکعت؛ نماز مغرب = سه رکعت؛ و نماز صبح = دو رکعت.
س: آیا به همراه این نمازهایی که ذکر کردید، نماز دیگری نیز است؟
ج: آری؛ همراه با این نمازهایی که ذکر شد، نمازهای دیگری نیز وجود دارد که هیچ کدام از آن ها، «فرض» نیستند؛ بلکه برخی از آنها واجب است، مانند: نماز وتر؛ و غیر از نمازهای فرض و واجب، نمازهای سنّتی نیز وجود دارد که در احادیث و روایات، به بیان فضیلت آنها پرداخته شده است؛ و ما نیز به زودی به بیان آنها - اگر خدا بخواهد - خواهیم پرداخت.
س: وقت گزاردن نماز وتر را بیان نمایید؟
ج: وقت گزاردن نماز وتر، همان وقت نماز عشاء است؛ با این تفاوت که گزاردن نماز وتر، پیش از گزاردن نماز فرض عشاء درست نیست؛ زیرا واجب است تا ترتیب میان فرض عشاء و وتر مراعات گردد؛ از این رو نخست باید فرض عشاء اداء گردد و پس از آن، نماز وتر گزارده شود؛ و آخر وقت نماز وتر، تا هنگامی است که فجر ثانی (صبح صادق) طلوع نکرده باشد.
س: آیا برخی از وقتهای نماز (از لحاظ ثواب و پاداش) بر برخی دیگر، برتری و تفوّق دارند؟
ج: آری، برخی از وقتهای نماز (از لحاظ ثواب و پاداش) بر برخی دیگر، برتری و تفوّق دارند؟
۱- مستحب است که نماز صبح هنگامی گزارده شود که هوا قدری روشن شده است؛ و این وقتِ مستحب در نماز صبح این طور است که وقتی هوا قدری روشن شد، نماز را شروع کند، و نماز خویش را با قرائت مسنون بگزارد و نماز را در وقتی به پایان برساند که اگر احیاناً نمازش فاسد شد، این اندازه وقت داشته باشد که نماز خویش را با طهارت و قرائت مسنون اعاده نماید؛ و برای فرد نمازگزار درست نیست که نماز صبح را به اندازهای به تأخیر اندازد که در طلوع خورشید به شک و تردید افتد [۳۴].
۲- مستحب است که در تابستان، نماز ظهر به آخر وقت آن که هوا اندکی سرد گردد، به تأخیر انداخته شود؛ و در زمستان عدم تأخیر نماز ظهر، مستحب است؛ یعنی بهتر است که نماز ظهر در زمستان، در اوّل وقت، گزارده شود.
۳- به تأخیر انداختن نماز عصر - چه در زمستان و چه در تابستان - مستحب است؛ البته مشروط بر آن که رنگ خورشید تغییر نکند؛ و تغییر رنگ آفتاب چنین است که اگر به سوی خورشید نگاه کنی، با مشاهدهی آن، چشمانت را اشعّه و حرارت آن نزند.
۴- زود گزاردن نماز مغرب - چه در زمستان و چه در تابستان - مستحب است.
۵- به تأخیر انداختن نماز عشاء تا سپری شدن یک سوّم از شب، مستحب است.
ناگفته نماند مواردی که بیان شد، مربوط به اوضاع و حالات کلّی و روزهای عادّی است؛ ولی در روزهای ابری، زود گزاردن نماز عصر و عشاء و به تأخیر انداختن سایر نمازها، مستحب میباشد.
۶- فرد مسلمانی که به گزاردن نماز تهجّد مأنوس است، در صورتی که به بیدار شدن خویش در آخر شب مطمئن است، برایش مستحب است که نماز وتر خویش را تا آخر شب به تأخیر بیاندازد؛ و کسی که به بیدار شدن خود در آخر شب اعتماد ندارد و بیم آن دارد که پیش از طلوع صبح صادق از خواب بیدار نشود، برای چنین فردی بهتر همان است که پیش از خواب، نماز وتر را بگزارد.
[۳۲] سایهی زوال به سایهای گفته میشود که در اثنای استوای خورشید در نصف النهار به وجود میآید. نویسندهی «در المختار» گوید: سایهی زوال به سایهای گفته میشود که اندکی پیش از زوال ظاهر میگردد و اختلاف زمان و مکان در [طولانی شدن یا کوتاه شدن آن] تأثیر میگذارد. و نویسندهی «عمدة الرعایة» گوید: سایهی زوال به جهت ملابست و نزدیکیاش به زوال، بدان مضاف و نسبت داده شده است و بدان «فیء الزوال» [سایهی زوال] اطلاق میگردد. [۳۳] در این جا نیز منظور از «شفق» همان سفیدی است که امام ابوحنیفه نیز آن را اختیار کرده است. نویسندهی «البحر الرائق» در ج ۱ ، ص ۲۵۸ این را بیان کرده که ابوبکر صدیقس ، عمرس ، معاذس و عایشهل نیز بر این باور بودند که «شفق» همان سفیدی است. ابن عابدین در حاشیهای که بر «البحر الرائق» نگاشته و به «منحة الخالق» نامگذاری کرده است، به نقل از «الاختبار» میگوید: عبدالرزاق از ابوهریرهس و عمر بن عبدالعزیز / روایت کرده که «شفق» در نزد آن ها، همان سفیدی است. و علامه بیهقی فقط از ابن عمرس روایت کرده که در نزد ایشان، شفق، همان «سرخی» است؛ و از کسی دیگر این قول را نقل نکرده است. ابن خزیمه در صحیح خود گوید: وقتی سرخی ناپدید شد و سفیدی ظاهر گشت، در داخل شدن وقت عشاء، شک و تردید وجود دارد و به یقین نمیتوان گفت که وقت عشاء داخل شده است؛ زیرا علماء و صاحب نظران اسلامی دربارهی «شفق» اختلاف کرده اند؛ برخی از آنها معتقدند که «شفق» همان «سرخی» است؛ و برخی دیگر بر این باورند که شفق، همان «سفیدی» میباشد. و این در حالی است که به طور علمی از پیامبر گرامی اسلام ج نیز ثابت نشده که شفق همان سرخی باشد. [صحیح ابن خزیمه ۱/۱۸۴] [۳۴] ر.ک: البحر الرائق (۱/۲۶۰)