کتاب روزه
س: در شریعت مقدس اسلام، روزه چه حکمی دارد؟
ج: [براساس آیات قرآن و احادیث رسول خدا ج و اجماع علمای اسلام،] روزهی ماه مبارک رمضان بر هر فرد مسلمانِ بالغ [و عاقل]؛ اعم از زن و مرد، فرض است.
خــداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٨٣ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖ...﴾ [البقرة: ۱۸۳-۱۸۴]؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر شما روزه واجب شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودهاند واجب بوده است، تا باشد که پرهیزگار شوید؛ (روزه در) چند روز معین و اندک است».
و به جز از روزهی ماه رمضان، سائر روزهها، نفل تلقّی میشود که در روزه داشتن آنها - همانند سائر نوافل - به شخص روزهدار ثواب و پاداش عنایت میشود، مگر آن که روزهی نذری باشد که در آن صورت وفای به نذر واجب و الزامی است.
س: معنای لغوی و شرعی «صوم» چیست؟ و اوّل و پایان وقت روزه، چگونه است؟
ج: «صوم» در لغت به معنای: «امساک و خودداری» است. و در اصطلاح شرعی: خودداری همراه با نیت و قصد عبادت است از: خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی [و سایر چیزهایی که روزه را باطل میکنند] از طلوع صبح صادق تا غروب خورشید.
س: آیا در ماه مبارک رمضان برای کسی چنین اجازه و رخصتی است تا روزه نگیرد؟
ج: آری؛ هر گاه کسی مسافت سفر را پیموده باشد که در آن سفر، نماز کوتاه گردد؛ یا بیماری که بر خود - با روزه گرفتن - از افزونی مرض، [یا از طولانی شدن مدّت مرض] بیم داشته باشد، در این صورت شخص مسافر و مریض میتوانند در ماه رمضان روزه نگیرند و پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند؛ ولی اگر روزه به شخص مسافر زیانی نمیرساند، در این حالت روزه گرفتن برایش بهتر است.
س: اگر شخص مسافر در سفر خود، یا شخص مریض و دردمند در مرض خویش روزه نگرفتند و سپس مسافر در سفر و مریض در حال مرض فوت کردند، در این صورت آیا چیزی بر آنها لازم میگردد؟
ج: در این صورت بر آنها چیزی لازم نیست.
س: اگر فرد مریض بهبود یافت، یا شخص مسافر مقیم گردید، آیا بر آنها قضای روزههایی که نگرفتهاند واجب است؟
ج: آری؛ قضای روزه برای فرد مریض به اندازهی روزهای سلامتی و تندرستیاش، و برای مسافر به اندازهی روزهای اقامتش در وطن اصلی یا در وطن اقامه، لازم است. [«وطن اصلی»: همانا جایی است که شخص در آن مُتوطِّن گردیده است؛ خواه در آن ازدواج نموده باشد یا ازدواج نکرده باشد. و «وطن اقامت»: همانا جایی است که شخص در آن برای مدّت پانزده روز یا بیشتر، نیت اقامت کرده است].
س: آیا در ماه مبارک رمضان، به جز از مسافر و مریض، برای کسی دیگر نیز این اجازه و رخصت است تا روزه نگیرد؟
ج: برای زن باردار اگر چنانچه روزه گرفتن به خود وی یا به جنینش زیان میرسانید، و برای زن شیرده اگر چنانچه روزه گرفتن به خودش یا به طفل شیرخوارش زیان میرسانید، جایز است تا در ماه رمضان روزه نگیرند، و پس از ماه رمضان، بر آنها فرض است تا روزهایی که روزه نگرفتهاند، قضاء بیاورند.
س: آیا در ماه مبارک رمضان، نگرفتن روزه بر کسی واجب است؟
ج: آری؛ برای زنی که دچار عادت ماهیانه و نفاس شده است، واجب است تا در ماه رمضان روزه نگیرد؛ زیرا روزه گرفتن برای زن حائض و زنی که در حال نفاس قرار دارد، جایز و روا نیست و حیض و نفاس در تضادِّ با روزه است.
س: زنی که دچار عادت ماهیانه یا نفاس شده است، آیا پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند؟
ج: آری؛ بر آنها لازم است تا روزهایی را که در ماه رمضان روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند.
س: آیا در میان مردمان، کسی وجود دارد که قضای روزهایی که در ماه رمضان روزه نگرفته بر او واجب نباشد، و تنها بر او پرداخت «فدیه» لازم باشد؟
ج: برای «شیخ فانی» [فرد سالخورده و فرتوت و بسیار پیر و زهوار دررفته]، درست است که در ماه رمضان روزه نگیرد و در عوض روزه، «فدیه» بپردازد.
س: به چه کسی «شیخ فانی» گفته میشود؟
ج: «شیخ فانی»: به کسی گفته میشود که در رمضان و غیررمضان، توان روزه گرفتن را نداشته باشد و تا آخر زندگی خویش نیز توان قضا آوردن آنها را نداشته باشد.
س: «فدیه» چیست؟
ج: «فدیه» آن است که به جای هر روز از روزهای قضایی روزه، یک شخص فقیر و مستمند را - همانند سایر کفارهها - خوراک بدهد [۱۰۸].
س: اگر شخصی، به خاطر سفر یا مرض روزه نگرفت؛ سپس روزها و فرصتهایی برای قضای روزههای فوت شدهی خویش به دست آورد ولی از آنها استفاده نکرد و در آنها، قضای روزههای فوت شدهی خویش را به جای نیاورد و در این حال در بستر مرگ افتاد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: این فرد در بستر مرگ از خداوند متعال، آمرزش و عفو بخواهد و به سوی او توبه و انابه نماید، و برای وصی خویش چنین وصیت نماید [۱۰۹] تا از جای هر روز از روزهای قضایی، یک فرد مستمند و مسکین را از مالش به اندازهی نیم صاع گندم یا یک صاع خرما یا جو خوراک بدهد.
س: اگر در اثنای روزهی رمضان، کودکی به سنّ بلوغ رسید، یا کافری به اسلام گروید، در این صورت چه چیزی بر آنها واجب است؟
ج: در این صورت بر آنها واجب است تا خویشتن را در باقی ماندهی روز از شکنندههای روزه نگهدارند؛ و پس از آن هر تعداد روزی که از ماه رمضان باقی مانده روزه بدارند.
س: آیا بر کودکی که در اثنای روز بالغ شده، یا کافری که در اثنای روز مسلمان شده واجب است تا قضای آن روزی را بیاورند که یک قسمت آن را با بلوغ و اسلام دریافتهاند؟
ج: بر آن دو، قضای آن روز لازم نیست.
س: حکم فردی که در ماه مبارک رمضان دچار عارضهی بیهوشی میگردد چیست؟
ج: کسی که در روز رمضان دچار عارضهی بیهوشی گردیده و در شب نیت روزه نیز نموده است، در این صورت قضای روزی که در آن بیهوش گردیده بر او واجب نیست، ولی قضای روزهای دیگر پس از آن روز، بر او لازم است.
س: اگر فردی در برخی از روزهای رمضان، از جنون و دیوانگی بهبود یافت، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورت روزهای باقی ماندهی رمضان را روزه گیرد و روزهای گذشته را قضا بیاورد.
س: اگر شخص مسافری، در بخشی از روز رمضان به وطن خویش بازگشت، یا زنی که دچار قاعدگی و عادت ماهیانه [حیض] شده، در بخشی از روز رمضان پاک گردید، و این در حالی است که هر دو نیت روزهی همان روز را نکردهاند، در این صورت تکلیف آنها چیست؟
ج: این دو نفر در باقی ماندهی روز به جهت احترام و بزرگداشت ماه رمضان، خویشتن را از خوردن، نوشیدن، روابط زناشویی [و سایر چیزهایی که روزه را باطل میکنند] نگه دارند.
[۱۰۸] نویسندهی کتاب «بحر الرائق» گوید: برای چنین فردی به خاطر سختی و مشقت، افطار روزه مباح شده است؛ و عذر وی نیز زائل شدنی نیست تا قضای روزه بر وی واجب گردد؛ از این رو فدیه بر او واجب شده است تا در برابر هر روز از روزهای قضایی، نصف صاع گندم یا کشمش و یا یک صاع خرما یا جو - همانند صدقهی فطر - بپردازد. اما در اینجا جایز است که بر خلاف صدقهی فطر، به فرد مستمند و مسکین، دو نوبت طعام سیرکننده بپردازد. و در کتاب «فتح القدیر» و «فتاوی قاضی خان» نیز بدین موضوع اشاره رفته است. ر.ک: بحر الرائق (۲/۳۰۸). [۱۰۹] نویسندهی کتاب «درالمختار» گوید: ولی میت از طرف او به میزان صدقهی فطر، فدیه بدهد؛ البته پرداخت فدیه در صورتی است که شخص به گرفتن قضای روزه قدرت و توان داشته باشد؛ [ولی به جهت سهلانگاری، آن را قضا نیاورد]؛ از این رو به جهت فوت قضاء، از ثُلث مال وی فدیه داده میشود؛ اما اگر وصیت نکرده، و ولیاش به عوض قضای روزههایش فدیه داد، در این صورت امید است که مورد قبول واقع افتد. یعنی بر ولی وی که در مالش تصرف دارد، لازم است تا از جای قضای روزهاش که به وسیلهی مرگ از او فوت شده است، فدیه بدهد؛ این طور که اگر ده روزش ترک شده است، آن را اندازهگیری نماید و پنج روزش را فدیه دهد. و اگر میت وارثی نداشت در این صورت از تمامی مالش فدیه دهد. شامی در حاشیهی خویش گوید: اگر وصیت کرده بود، بر ولی لازم است تا از ثلث مالش فدیه دهد؛ و اگر وصیت نکرده بود، در این صورت لزومی وجود ندارد، بلکه فدیه دادن جایز است. نویسندهی «السراج» گوید: بدین ترتیب اگر کسی به پرداخت زکات وصیت نکرده بود، برای وارث لازم نیست تا زکات را بپردازد، مگر آن که خود وارث از روی تبرّع و احسان، زکات وی را بپردازد؛ و ولی شامل «وصی» هم میگردد. و این که فقهاء و صاحب نظران اسلامی گفتهاند: «فدیه» همانند «صدقهی فطر» است؛ هدف از تشبیه فدیه به «فطر» از لحاظ جنس و جواز پرداخت قیمت آن است؛ و در فدیه برخلاف صدقهی فطر، تملیک شرط نیست، بلکه مباح است. (۲/۱۱۷)