جزء یازدهم
١- ادامهی بحثِ منافقین. سپس ذکر عربهای نیک و بد. سپس مهاجرین و انصار. گویا این، عملیات تسویه حساب با تمام اقشار و طبقاتی است که جامعهی مدینه را تشکیل میدهند.
٢- آیا تا کنون به کلمهی ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ﴾ در این قول الله ـ اندیشیدهای: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾ [التوبة: ١٠٠].
یعنی: «و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، و راه ایشان را به خوبی پیمودند، الله از آنان خشنود است، و آنان از او خشنودند، و الله برایشان باغهایی آماده کرده است که از زیر آن رودها روان است که در آنجا همیشه جاودانند، این است کامیابی بزرگ». سپس این آیات را با آیات سورهی واقعه مطابقت بده که میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ١٢ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣ وَقَلِيلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ١٤﴾ [الواقعة: ١٠-١٤]. یعنی: «و پیشی گیرندگانی که پیشتازند. {١٠} اینان مقرّبان (درگاه الهی) هستند. {١١} در باغهای پر ناز و نعمت (خواهند بود). {١٢} گروهی از پیشینیان. {١٣} و گروه اندکی از پسینیان هستند {١٤}». حال تلاش کن از آن گروه اندک باشی.
٣- ذکر مسجد ضرار و مقصود و نیت بد ساخت آن. به همین منظور الله أ پیامبرش ج را از نماز خواندن در آن نهی فرمود. سپس مسجدی را نام میبرد که حقدارتر به برپایی عبادت در آن است. و در این جریان، تذکر و پندی است بر اینکه ملاک و ارزش عمل به نیتِ صحیح است نه به مظهرِ آن.
٤- ویژگی آنانی که خویشتن را به الله متعال فروختند. و بازداشتن پیامبر ج و مؤمنان از اینکه برای منافقین، طلب آمرزش کنند.
٥- هنگامی که قلب به آتشِ معصیت گداخته میشود، داستان آن سه نفری را که از جنگ باز مانده و توبه نمودند، به اهلِ قرآن متذکر میشود. پس آیا شایسته است بدون توجّه و تأمّل از کنار آن گذشت؟
٦- اواخر سورهی توبه در یک تقسیم بندی، از ارتباط مردم با قرآن سخن میگوید؛ که شایسته است کمی در آن تفکر شود. تا مبادا از گروه زیانکاران باشی.
٧- الله ـ در ابتدای سورهی یونس تعدادی از نشانههای کَونیاش را ذکر کرده و برای اثبات وجود و عظمت خویش، مثالهایی میزند.
٨- به مبارزه طلبیدن و تحدی مشرکین با قرآن.
٩- بالاترین مقام و درجهی بنده این است که دوست الله أ باشد. لیکن چگونه میتواند به دوستی و ولایت دست یابد؟ ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ [يونس: ٦٢-٦٤]. یعنی: «هان! بیگمان دوستان الله بیمی بر آنان نیست و آنها اندوهگین نمیشوند. {٦٢} کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده اند. {٦٣} برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است». پس هر کس ادعای دوستی و ولایت کند در حالی که عاری و تهی از این مشخصات باشد، دوستیاش دروغین و توخالی است.
١٠- بیان قصهی نوح ÷ و سپس داستان موسی ÷ و فرعون. و نمایش و بیان لحظهی غرق شدن فرعون، تا برای افراد بعد از او درس عبرتی باشد. و اینکه ایمان در هنگام سکرات موت به انسان فایده نمیبخشد.
١١- بیان اینکه الله ـ به پیامبرش دستور میدهد تا بر ایمان و دنبالهروی از وحی و صبر و شکیبایی، ثابت قدم باشد تا دستور الهی در برپایی قیامت صادر گردد.