پیشوایان دین
انسان مسلمان لازم است ائمه و پیشوایان دین را دوست داشته باشد، از خداوند برایشان طلب مغفرت بنماید و به فضل و بزرگواریشان معترف باشد. زیرا آیه ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ﴾آنان را نیز شامل میشود. و پیامبر گرامی میفرماید: «بهترین قرن قرنی است که من در آن زندگی میکنم و پس از آن قرنهایی که در پی هم میآیند». و تقریبا بیشتر قراء قرآن، راویان احادیث و مفسرین قرآن در همان سه قرنی زندگی میکردهاند که رسول خدا به نیکی از آنها یاد فرموده است. و کسانی را که برای آنان طلب آمرزش مینماید مورد تمجید قرار میدهد که: ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱]. «پروردگارا ما و برادرانمان را کسانی که در ایمان بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز».
آنها رابه خیر و نیکی یادآور شود، وسخن و رأی آنها را مورد استهزاء قرار ندهد،وبداند که آنان مجتهدینی مخلص بوده که احترام آنها لازم است رعایت شود، و - در مسایل اعتقادی و فقه عبادات - رأیشان را بر رأی مجتهدین بعدی مقدم دارد،زیرا آنان شاهد امور و مسایلی بودهاند که دیگران آنها را درک و مشاهده ننمودهاند، و پس از کلام خداوند و سنت پیامبر گرامی و اقوال اصحاب، رأی آنان را شایسته پذیرش و پیروی بداند.
موضوعات ومسایلی فقهی و دینی را که ائمه اربعه: مالک،شافعی، احمد و ابوحنیفه تدوین نمودهاند، برگرفته شده معرفت آنها از قرآن و سنت رسول خدا بداند،و آنان تنها شناخت خود را از آن دو اصل وبراساس قیاس- چنانچه نص و ایماء واشاره ای در قرآن و سنت نمییافتند - تدوین نمودهاند.
بر این باور باشد که پیروی از فقه وآراء هریک از ائمه بزرگوار جایز و رواست و چنانچه با نص صریح قرآن و سنت رسول خدا منافات نداشته باشد، عمل به آنها عمل به دین خداوند به شمار میرود. زیرا کلام خداوند و پیامبر او بر کلام و رأی همه انسانها برتری دارد. زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾[الأحزاب: ۳۶]. «هیچ مرد و زن مؤمن در کاری که خداوند و پیامبرش در مورد آن حکم کرده باشند اختیاری ندارند».
و پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «سوگند به خداوندی که جان من در اختیار اوست، هیچیک از شما ایمان ندارد، مگر آنکه خواستههای او براساس رسالتی باشد که من آوردهام».
این واقعیت را هم باید بپذیریم که ائمه و پیشوایان بزرگوار اسلام انسانند و امکان دارد که در موضوعی و موردی بدون عمد حق را درنیابند وخاطر غفلت و سهو و نسیان یا عدم احاطه بر همه مسایل دچار اشتباه بشوند. به همین خاطر انسان مسلمان نباید در مورد یک یک آراء آنان از خود تعصب نشان داده وآراءدیگر ائمه را خطا و ناصواب بداند.بلکه میتواند رأی هر یک را که بیشتر به صواب و صحت نزدیک بود بپذیرد، ورأی آنان را چنانچه با قرآن و سنت رسول خدا منافات نداشته باشد، مردود نشمارد.
در رابطه با پاره ای از مسایل فرعی دینی آنها را معذور بشمارد،و بر این باور باشد که اختلافهای موجودمیان آنها براساس جهل و تعصب درمورد رأی خود نبوده است. بلکه به خاطر این بوده که تعدادی از احادیث در اختیار امام مخالف رأی امام دیگر نبوده یا آنها را منسوخ میشمرده یاحدیثی دیگر را در تضاد با آن میدانسته است. یا برداشت و معرفت او در ارتباط با آن احادیث با معرفت امام دیگر متفاوت بوده است. زیرا فهم و معرفت معنی و مدلول الفاظ و حمل آنها بر آن شناخت و یژه روا و جایز میباشد.
برای مثال امام شافعی رحمه الله از آیه ﴿أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾این برداشت را دارد که لمس بدن زن باعث نقض وضو میشود. و از کلمهء ﴿لَٰمَسۡتُمُ﴾لمس نمودن را فهمیده است. و دیگر ائمه نگاه وبرداشت دیگری در مورد کلمهء ﴿لَٰمَسۡتُمُ﴾دارند و آن را به مجامعه و عمل زناشویی معنی میکنند، و درنتیجه لمس نمودن را سبب نقص وضو نمیشمارند، اما به شرط قصد لذت بردن آن را باعث نقص وضو میدانند.
ممکن است این سؤال برای کسانی پیش بیاید که، چرا امام شافعی برای موافقت با دیگر ائمه از رأی خود صرف نظر ننموده است، تا حد اقل این اختلاف نظر برطرف بشود.
در پاسخ باید گفت که: امام شافعی وقتی این آیه قرآن را آنگونه میفهمد ودر مورد آن تردیدی در دل ندارد، درست نیست که از رأی خود بخاطر موافقت با رأی امامی دیگر عدول نماید، و درنتیجه معرفت خود را از قرآن بخاطر رأی امامی دیگر کنار بگذارد،زیرا این کار درواقع کاری نادرست و غیر عملی است.
اما در صورتی که نصی صریح و صحیح ازقرآن و سنت با برداشت وشناخت او منافات داشته باشد، لازم است که آن نص را بپذیرد، و معرفت خود را از آن لفظی که دارای دلالت صریح و صحیح نیست کنار بگذارد، زیرا اگر دلالت آن دلالتی قطعی میبود صرفنظر از امامان بزرگوار مانند آنان، عامه مردم هم در موردشان دچار اختلاف نظر نمیشدند.