مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الذي هدانا إلیه صراطاً مستقیماً، وجعلنا من أهل طاعته، وأکرمنا بالإسلام، وهدانا للإیمان، وأصلی علی خاتم رسله وأنبیائه، الذي بلغ الرسالة وأدی الأمانة، ونصح الأمة وجاهد في الله حق جهاده، حتی أتاه الیقین من ربه، فصلوات الله وسلامه علیه، وعلی آله الأخیار، وأصحابه الأبرار، وبعد:
این نوشتار از زنجیره بحثی است که بیش از ده سال قبل شروع شده بود، خداوند را ستایش مینمایم که توفیق عنایت نمود تا آن را به پایان برسانم، و از بارگاه ازلیاش خواستارم که آن را ببپذیرد و نیتم را خالص و پاک گرداند، همانگونه که در این دنیا برای به پایان رساندنش یاور و مددکارم بود، در روز واپسین هم پاداش نیکو را به این بنده ارزانی نماید.
خداوند منان با پذیرفتن این اثر نزد دوست داران علم و دین بر من منت نهاد، و از او خواستارم که تلاشم را بپذیرد، و با فضل و کرم و احسانش از ما خشنود باشد، و از لغزشها و اشتباهاتمان در گذرد.
از خوانندگان محترم خواهانم که از خداوند حکیم درخواست نماید تا از اشتباهات و گناهان نویسنده کتاب چشم پوشی نماید، شاید خداوند به خاطر نیایش یکی از بندگان صالح، ما را هم مورد رحمت بیکران خودش قرار دهد.
چاپ و نشر کتاب بر اثر حجم فراوان فعالیتها و ایجاد مشکلاتی که رهایی از آنها ممکن نبود، انتظار خوانندگان را بیشتر نمود، تا اینکه فرصتی فراهم شد و برای نوشتن توفیق پروردگار شامل حال گردید.
قبلاً تصمیم گرفته بودم که در این موضوع کتابی را به رشتهی تحریر درآورم اما خیلی نگران و دلواپس بودم؛ چون فرزانگانی را قبل از خود مشاهده کردم که با وجود هوش و ذکاوت فراوان، مسیر را اشتباه پیموده و راه را به خطا رفته بودند.
این باب پیچیدهترین و دشوارترین دری است که محققین آن را کوبیدهاند، و خاصان در آن غوّاصی نمودهاند، بسیاری از آنان گمراه شده و در باب قدر منحرف شدهاند، چون بیابان گرم و راه پرپیچ و خمی دارد، کم هستند پژوهشگرانی که تحقیق خود را در این زمینه میستایند.
ابن قیم در مقدمه کتاب «شفاء العلیل في مسائل القضاء والقدر والحکمة والتعلیل»میگوید: بزرگان و فرزانگان در این زمینه به هر جا سر کشیدهاند و هر مسیری را پیموده و هر فراز و نشیبی را طی کردهاند، تا به شناخت و حقیقت آن دسترسی پیدا نمایند، امتها از روزگاران قدیم تا به امروز در این مورد قلم فرسایی کردهاند و با هم بحث و گفتگو نمودهاند، برای دست یابی به حقیقت، تلاش فراوان به کار بردهاند، گروههای مختلف با بینشهای گوناگون در این زمینه به تحقیق و پژوهش پرداختهاند، مصنفین و نویسندگان کتابهای متفاوتی به رشتهی تحریر در آوردهاند، و دست به تحقیقات زیادی زدهاند، تا شاید به قناعت درونی برسند؛ اما، یا خود را متردد میدیدند و یا با همکیشانشان به بحث و گفتوگو میپرداختند، در نهایت هرکدام دیدگاهی را برمیگزیدند و فقط همان را بر حق میدانستند و بر دیدگاه مخالف خط بطلان کشیده و تنها به سخن خود راضی و خشنود بودند.
جز کسانی که به ریسمان الهی چنگ زدند، بقیه در این راه گمراه شدند و درهای هدایت را بر خود بستند، بیهوده در تلاش و تکاپو بودند و از منجلاب سیراب میشدند، و در این گشت و گذار افکار مختلفی در سر داشتند اما بدترین و خطرناکترین دیدگاهها را برمیگزیدند، به دیدگاهی که نه تشنهای را سیراب و نه نیازمندی را بینیاز مینمود میبالیدند و وحی حیات بخش و هدایتگر الهی را پشت سر میگذاشتند، در سرگردانی مطلق به سر میبردند، در حالی که همیشه تشنه بودند، هر مایعی را آب گوارا میپنداشتند، از فاصلههای دور مردم را به حقیقت فرا میخواندند و آنها را به هدایت دعوت مینمودند ولی کسی به دعوت و ندای آنها گوش فرا نمیداد.
به گمراهی خود شادمان بودند و به هر باطل و پوچی قناعت داشتند. کفری که آن را هدایت میپنداشتند همچو دیوار محکمی مانع رسیدن آنان به هدایت و هدایت یافتگان بود، با زبان حال و قال میگفتند: آیا خداوند از میان ما تنها بر آنها منت نهاده، و فقط ایشان هدایت یافتهگانند، مگر خداوند بهتر از هرکسی به حالات و وضعیت شکرگزاران آگاه نیست؟
نمونه و مصداق کلام ابن قیم را در آثار بزرگانی که در گذشته و حال در مورد تقدیر قلم فرسایی کردند، پیدا میکردم، بدین سبب از نوشتن و مطالعه در این موضوع بسیار هراس داشتم، اما عشق و علاقه به کامل کردن و ادامهی تحقیقات چند ساله و پرسشهای فراوان از سوی جویندگان گلستان معرفت، شور و رغبتی در درونم ایجاد مینمود.
با یاری و کمک از خدواند و پیروی از روش و منهج بزرگ مردانی که در دین و علم به مقام شامخ امامت رسیده بودند، به آرامی این در را باز نموده و در آن به تحقیق و جستجو پرداختم. از این رو سخنان و دیدگاه سلف صالح را بسیار زیاد بکار گرفتم تا از راه و روش مؤمنان پیروی نمایم و خلاف آن را برنگزینم. از خداوند خواستارم که از راه منحرف نشوم و در سراشیبیهای آن گمراه نگردم و برای روشن کردن مسیر حرکت و بالا بردن برج دانش از آیات حیات بخش الهی و سنت پاک رسول اللهصبهره جویم.
در پایان از جویندگان دانش و معرفت خواهانم در آنجا که قلم به خطا رفته و تفکر دچار لغزش شده و سخن به آشفتگی و پریشانی روی آورده، با دلسوزی و امانت کامل آن را اصلاح کنند.
کتابی که پیش رو دارید شامل یک مقدمه و هفت فصل میباشد:
در فصل اول لزوم ایمان به تقدیر بیان شده و ثابت شده که تقدیر یکی از ارکان اساسی ایمان به شمار میآید.
فصل دوم: مروری گذرا بر تاریخ تقدیر.
فصل سوم: تعریف و بیان ارکان تقدیر.
فصل سوم از چهار مبحث تشکیل شده است:
بحث اول: به تعریف تقدیر اختصاص داده شده.
بحث دوم: تعریف قضا و ارتباط میان قضا و قدر.
بحث سوم: بیان ارکان ایمان به تقدیر که بدون آنها ایمان هیچ انسانی کامل نمیشود.
بحث چهارم: نصوص فراوانی از قرآن و سنت ذکر شده که بیانگر مخلوق و مقدر بودن کردار بندگان هستند.
فصل چهارم: حدود و مرز تکاپوی عقل انسانی دربارهی تقدیر مشخص شده، و میدان فعالیت عقل انسان و چیزهایی که با عقل قابل درک هستند بررسی شده است.
فصل پنچم: از فرق کلامی در این مورد بحث میشود که شامل سه بحث است:
بحث اول: دیدگاه و مذهب منکران تقدیر و گمراهیشان بیان شده و دیدگاه بزرگان دین در مورد آنها و دلایلی که گمان میکنند مذهب باطلشان را تأیید مینماید - ولی در حقیقت شبهاتی هستند که توان روبرو شدن با نور حق را ندارند- به میان کشیده شده تا ساختمان عنکبوتی دلایلشان در مقابل هدایتیافتهگان و گروندگان به شریعت الهی فرو ریخته و متلاشی گردد.
بحث دوم: به بیان نظرات مذاهبی میپردازد که با استناد به تقدیر، امت را گمراه کرده، عقل فرزندانش را به تعطیلی کشانیده، ارادهی آهنین آنها را سست نموده، تواناییهایشان را به سستی کشانیده و در مقابل دشمنان اسلام ضعیف و ذلیلشان نموده، که البته چنین گروهی به قدریه معروفند، که با هفت دلیل بر عقایدشان خط بطلان را کشیده ام.
بحث سوم: ویژگیهای اساسی مذهب اهل سنت و جماعت در سه مطلب بیان شده است و در هر مطلبی به دیدگاه یکی از بزرگان فرزانه اهل سنت پیرامون تقدیر تمسک جستهام.
فصل ششم: علل انحراف انسانها را در این زمینه مورد تحقیق و بررسی قرار دادهام، در پایان فصل هفتم ثمرات و نتایج ایمان به تقدیر را بیان نمودهام.
از خداوند متعال میخواهم که در تدوین و توضیح این اصل اسلام، مرا موفق گرداند و بندگانش را از این اثر بهرهمند نماید، همانا خداوند بهترین یاور و یاری رسان است و همو مرا بس است.
دکتر عمر سلیمان اشقر
۲۵ رجب سال ۱۴۱۰هجری
مصادف با ۲۱/۲/۱٩٩۰