۶- انسان و تکلیف آنچه که توانایی آن را دارد
طرفداران این نظریه گمان میکنند که انجام دهندگان گناه و معصیت کار دیگر نمیتوانند انجام دهند، به عبارت دیگر انجام ندادن گناه مقدر شده از توان انسان گناهکار خارج است و در شریعت اسلام چنین تکلیفی نفی شده و اعتباری ندارد.
خداوند میفرماید:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: ۲۸۶].
«خداوند به هیچ کس جز به اندازهی توانایاش تکلیف نمیکند».
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَاۚ﴾[الطلاق: ٧].
«خداوند هیچ کسی را جز بدان اندازه که بدو داده است مکلّف نمیسازد».
یا به آیههای زیر استدلال میکنند:
﴿ٱلَّذِينَ كَانَتۡ أَعۡيُنُهُمۡ فِي غِطَآءٍ عَن ذِكۡرِي وَكَانُواْ لَا يَسۡتَطِيعُونَ سَمۡعًا١٠١﴾[الكهف: ۱۰۱].
«کافرانی که چشمانشان از (دیدن) آیات (خواندنی و دیدنی) من در پرده بوده و توان شنیدن (فرمان یزدان) را نداشتهاند».
﴿يُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ مَا كَانُواْ يَسۡتَطِيعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَمَا كَانُواْ يُبۡصِرُونَ٢٠﴾[هود: ۲۰].
«عذابشان چندین برابر میگردد (و پیوسته افزونتر و افزونتر میشود. چرا که در دنیا) آنان نمیتوانستند (نشانههای خداشناسی پخش در آفاق و انفس را) ببینند».
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَيۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ٩﴾[يس: ٩].
«ما در پیش روی آنان سدّی، و در پشت سر ایشان سدّی قرار دادهایم و بدین وسیله جلوی چشمان ایشان را گرفتهایم و دیگر نمیبینند».
میگویند: این آیات با صراحت بیانگر این است که آنها توان و قدرت انجام اعمال را نداشتند.
پاسخ این است که: این گروه آیات قرآن را در مقابل یکدیگر قرار داده و گمان میکنند که آیات با یکدیگر تناقض دارند، در حالی که این پندارشان درست نیست.
چون قدرت و توانی که در آیات نفی شده است و آنها بدان استناد میکنند، آن نیست که انجام دستورات و دوری از نواهی را انکار نماید، اگر چنین قدرت و توانی نفی شده باشد امر و نهی، مژده و وعید، ستایش و نکوهش و ثواب و عقاب نیز وجود نخواهد داشت. ولی روشن است که بندگان در این حالت مخاطب اوامر و نواهی خداوند قرار گرفته و تهدید و نوید در مورد آنها نازل شده است. بنابر این آن توانایی که در آیات نفی شده، همان نیست که مشروط به امر و نهی است. [۱۱۶]
استطاعت نفی شده در آیاتی که مورد استدلال آنها قرار گرفته، به خاطر محال بودن و ناتوانی بر انجام اعمال نیست، بلکه علت اساسی آن، ترک اعمال و مشغول شدن به مخالف آنهاست، مثلاً خداوند کافر را در حالت کفر به ایمان مکلف میکند، چون ایمان آوردن برای او ممکن است و در توانش، به مثابهی فردی است که به خاطر مشغول شدن به امور زندگی نمیتواند علم و دانشی حاصل کند. [۱۱٧]
اما استطاعتی که مدار امر و نهی پروردگار است، در این آیات ذکر شده است.
خداوند میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ﴾[آل عمران: ٩٧].
«و حجّ این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانایی (مالی و بدنی) برای رفتن بدان جا را دارند».
﴿فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ مِن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۖ فَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗاۚ﴾[المجادلة: ۴].
«اگر هم کسی بندهای را نیابد و توانایی آزاد کردن او را نداشته باشد، باید دو ماه پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد، پیش از آنکه شوهر و همسر با همدیگر نزدیکی و آمیزش کنند. اگر هم نتوانست، باید شصت نفر فقیر را خوراک دهد».
رسول خدا صدر حدیثی میفرماید:
«صَلِّ قَائِمًا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ»
ایستاده نماز بخوان، اگر نتوانستی نشسته و اگر باز هم نتوانستی خوابیده نماز را به بخوان.
روشن است که خداوند خارج از توانایی کسی را مجبور به انجام کاری نمیکند، مثلاً انسان فلج را مجبور نمیکند که ایستاده نماز بخواند، بیمار را به روزه گرفتن دستور نمیدهد، انسان نابینا را مجبور به شرکت در جهاد نخواهد کرد، چون چنین دستوراتی خارج از قدرت و توان آنهاست.
علما اتفاق نظر دارند بر این که اگر بندهای از انجام برخی از واجبات ناتوان شد، حکم واجب نسبت به او ساقط میشود. مثلاً اگر کسی پا نداشت، شستن پا ساقط میشود و اگر کسی توان غسل جنابت یا قیام و رکوع را نداشت از او ساقط میشوند. از این توضیحات چنین معلوم میشود که بنا بر اتفاق نظر علما، استطاعت مذکور در آیات مورد استدلال آنها، آن نیست که مشروط دستورات و نواهی و تکلیف باشد، استطاعت شرعی که در شریعت اساس تکلیف است و آن را توضیح دادیم استطاعتی است که خداوند کسی را به انجام یا ترک عملی مجبور نمیکند. [۱۱۸]
[۱۱۶] مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/۲٩۱) [۱۱٧] مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/۲٩۶) [۱۱۸] مجموعه فتاوی ابن تیمیه (۸/۱۳۰)