گفتاری پیرامون قضا و قدر

فهرست کتاب

۵- استدلال به تقدیر

۵- استدلال به تقدیر

این گروه معتقدند با وجود تقدیر عمل را باید ترک کرد، اگر یکی از آن‌ها را به نماز خواندن یا روزه گرفتن یا قرآن خواندن فراخوانی، در جواب می‌گوید: اگر خداوند می‌خواست این کارها را انجام می‌دادم، همچنین گروهی دیگر همین را برای توجیه گناهان و اشتباهات و ظلم و فساد خود چنین می‌گویند: ما اختیاری نداریم، اگر خداوند می‌خواست این کارها را انجام نمی‌دادیم، نتیجه‌ی این استدلالات و توجیهات چیزی جز رها کردن امور باطلی که در دیار اسلامی‌در حال رشد و نمو هستند، نیست.

برخی از آن‌ها را می‌بینی که در برابر ظلم و ستم تسلیم ‌می‌شوند و حتی بعضی اوقات یاور و دستیار ستمکاران هستند و به مردم می‌گویند: هیچ چاره‌ای جز رضایت به اراده و تقدیر الهی وجود ندارد.

یا برخی هرگاه مرتکب گناه و معصیتی از قبیل زنا، دزدی و نافرمانی بشوند، می‌گویند در تقدیرمان انجام چنین کارهایی مقدر شده بود.

بخاطر چنین اعتقادی که هر رخدادی دلیل و حجت است، خود را به مصیبت و گرفتاری و بدبختی ‌انداخته‌اند که از آن رهایی نمی‌یابند و مایه‌ی خنده و تمسخر عاقلان می‌شوند. ابن قیم جوزی داستان‌هایی را از آنان نقل می‌کند که موجب خوار و ذلیل‌کردن خردمندان شده و پیروان آن را پایین‌تر از حیوانات و چهارپایان قرار می‌دهد. به عنوان نمونه یکی از آن‌ها غلامی ‌داشت که به همسایه‌اش دشنام می‌داد، وقتی ارباب خواست او را به دشنام دادنش مجازات کند، غلام می‌دانست که مولایش از قدریه است گفت: در تقدیر ما چنین چیزی نوشته شده بود.

ارباب نادانش هم گفت: اطلاعات و آگاهی تو در مورد تقدیر برای من از هر چیزی خوشایندتر است، برو در راه خدا آزاد باش.

دیگری مردی را دید که با زنش زنا می‌کند و خواست او را بزند، ولی آن زن می‌گفت: در تقدیر چنین بوده است. مرد گفت: ای دشمن خدا! زنا می‌کنی و اینگونه عذر می‌آوری و کارت را توجیه می‌کنی؟

زن گفت: وای بر تو، سنت رسول خدا صرا رها می‌نمایی و روش و دیدگاه ابن عباس را بر می‌گزینی.

مرد بیدار شد، تازیانه‌ای را که در دست داشت انداخت و از همسرش عذر خواهی نمود و خطاب به او گفت: اگر تو نبودی من گمراه می‌شدم.

دیگری مردی را دید که به همسرش دشنام می‌دهد، گفت: چرا دشنام می‌دهی؟

زن گفت: در قضا و قدر الهی چنین است.

مرد گفت: راست می‌گویی نیکی در آن چیزی است که خداوند در تقدیر آورده است و به همین گفتارش لقب داده شد. [۱۱۰]

اگر پناهنده شدن به تقدیر درست باشد و فرد مجرم را تبرئه کند، هرکسی می‌تواند مردم را به قتل برساند و دنیا را به فساد و تباهی بکشاند و اموال مردم را چپاول کند و نسبت به آن‌ها ظلم و ستم روا دارد و با به میان کشیدن قضا و قدر خود را نجات دهد، ولی عموم خردمندان و مصلحت‌اندیشان می‌دانند که چنین استدلال و توجیهی بی‌اساس، واهی و بی‌ارزش است؛ زیرا در این صورت دنیا به فساد و تباهی کشیده خواهد شد.

افرادی که برای توجیه ظلم و ستم، فسق و فجور و گمراهی‌های خود به تقدیر استناد می‌کنند، اگر نسبت به آنها ستم شود، آن را نمی‌پذیرند و راضی نیستند که دیگران در قبال ستمی که به آنان روا می‌دارند به تقدیر استدلال کنند.

روش و مسلکی که علما در مورد تقدیر فهمیدند این است که ما به تقدیر ایمان بیاوریم، و هرگز برای ترک عمل بدان استدلال نکنیم، همانگونه که درست نیست با استناد به تقدیر با شریعت مخالفت نماییم، بلکه تنها در هنگام مصیبت ها و حوادث‌ می‌توان به تقدیر روی آورد.

شیخ الاسلام ابن تیمیه/می‌گوید: هر انسانی در مورد مقدر شده‌ها دو حالت دارد: حالتی قبل از وقوع و عملی‌شدن تقدیر و حالت دوم پس از آن.

قبل از وقوع باید از خدا یاری جوییم و بر او توکل کنیم و تنها او را بخوانیم، اما اگر بدون اختیار انسان حادثه ی ‌مقدر شده ای، به وقوع پیوست باید صبر پیشه کند و بدان خشنود باشد، ولی اگر خودش در آن نقش و تأثیری داشته باشد در برابر نعمت‌ها سپاس خدا را بجای آورد و در قبال بدی‌ها و گناهان توبه و آمرزش نماید.

دستورها و اوامر هم دو حالت دارند:

یکی قبل از انجام و آن عزم و اراده بر پیروی از خداوند و یاری طلبیدن از اوست و دیگری حالتی پس از فعل و آن این که در مورد کوتاهی ها توبه و طلب بخشش کند و در قبال نعمت‌ها از خداوند سپاسگزاری نماید.

خداوند می‌فرماید:

﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ٥٥[غافر: ۵۵].

«پس (ای محمّد! بر اذیت و آزار کفّار و ناملایمات روزگار) شکیبایی کن، چرا که وعده‌ی خدا (در امر کمک به پیغمبران خود و مؤمنان بدیشان، تخلّف‌ناپذیر و) حق است. و آمرزش گناهانت را بخواه، و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز».

﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ١٨٦[آل عمران: ۱۸۶]. ‏

«و اگر (در برابر آزمایش مالی و جانی) بردباری کنید و (از آنچه باید پرهیز کرد) بپرهیزید، (کارهای شایسته همین است و) این اموری است که باید بر انجام آن‌ها عزم را جزم کرد و در اجرای آن‌ها کوشید».

﴿إِنَّهُۥ مَن يَتَّقِ وَيَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٩٠[يوسف: ٩۰] ‏

«بی‌گمان هرکس (خدا را پیش چشم دارد و از او بترسد و) تقوا پیشه کند و (در برابر گرفتاریها و مصیبتها) شکیبایی و استقامت ورزد (خداوند پاداش او را خواهد داد) چرا که خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌گرداند».

پیامبر اکرم صهنگام بلا و مصیبت به صبر و بردباری و تقوا با ترک گناه، دستور داده و می‌فرماید:

«احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ وَاسْتَعِنْ بِالله وَلَا تَعْجَزْ وَإِنْ أَصَابَكَ شَيْءٌ فَلَا تَقُلْ لَوْ أَنِّي فَعَلْتُ كَانَ كَذَا وَكَذَا وَلَكِنْ قُلْ قَدَرُ الله وَمَا شَاءَ فَعَلَ فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ». [۱۱۱]

بر چیزی که مفید است حریص باش، و از خداوند یاری بخواه، و ناتوان مشو، و اگر دچار بلا و مصیبتی شدی نگو: اگر چنین می‌کردم، چنین می‌شد، بلکه بگو: هر آنچه خداوند خواسته همان خواهد شد، چون ای کاش گفتن، راه را برای شیطان می‌گشاید.

انسان مؤمن عاقبت‌اندیش هرگز عمل کردن را بخاطر این که در تقدیر گذشته است رها نمی‌کند، بلکه با نیرو، اراده و تصمیم قاطع کارها را انجام می‌دهد، دستورات خدا را می‌داند و به زیان و سود امور می‌اندیشد، سپس همه‌ی ‌توان و استعداد خود را در مسیر فرمانبرداری از اوامر الهی و استفاده از اسبابی که به گمانش سودمند و مصلحت‌انگیز هستند، قرار می‌دهد. اگر به نتیجه نرسید و موفقیت به دست نیاورد، وقتش را در حسرت و افسوس ضایع نمی‌گرداند، بلکه با اطمینان و اعتماد کامل می‌گوید: این تقدیر خداوند بود و هرچه او بخواهد همان خواهد شد.

ایمان به تقدیر و استناد به آن کلید رهایی‌بخش انسان از مشکلات و گرفتاریهایی است که خارج از قدرت و توان انسان است و او را به نابودی و خسران، بدبختی و تنگنا دچار می‌کند، و هرگز مانعی برای تلاش کردن و نوآوری در زندگی آینده نیست.

استدلال به حدیث آدم و موسی:

افرادی که بهره‌ای از علم نبرده‌اند و اطلاعات کافی ندارند، به حدیث صحیحی که در کتابهای سنن و صحاح روایت شده استدلال می‌کنند.

ابوهریره سمی‌گوید: که پیامبر خدا صفرمود:

«احْتَجَّ آدَمُ وَمُوسَى عَلَيْهِمَا السَّلَام عِنْدَ رَبِّهِمَا، فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى. قَالَ: مُوسَى أَنْتَ آدَمُ الَّذِي خَلَقَكَ الله بِيَدِهِ، وَنَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ وَأَسْجَدَ لَكَ مَلَائِكَتَهُ، وَأَسْكَنَكَ فِي جَنَّتِهِ، ثُمَّ أَهْبَطْتَ النَّاسَ بِخَطِيئَتِكَ إِلَى الْأَرْضِ؟ فَقَالَ آدَمُ: أَنْتَ مُوسَى الَّذِي اصْطَفَاكَ الله بِرِسَالَتِهِ وَبِكَلَامِهِ، وَأَعْطَاكَ الْأَلْوَاحَ فِيهَا تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ، وَقَرَّبَكَ نَجِيًّا، فَبِكَمْ وَجَدْتَ اللَّهَ كَتَبَ التَّوْرَاةَ قَبْلَ أَنْ أُخْلَقَ؟ قَالَ مُوسَى: بِأَرْبَعِينَ عَامًا. قَالَ آدَمُ: فَهَلْ وَجَدْتَ فِيهَا: { وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}؟

قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: أَفَتَلُومُنِي عَلَى أَنْ عَمِلْتُ عَمَلًا كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَيَّ أَنْ أَعْمَلَهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَنِي بِأَرْبَعِينَ سَنَةً؟ قَالَ رَسُولُ الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى.» [۱۱۲]

موسی و آدم نزد پروردگار به بحث و مجادله پرداختند، ابتدا موسی چنین استدلال کرد خداوند تو را با دستان خودش آفرید، و در کالبد مادیت روح الهی دمید و فرشتگان برایت سجده بردند و همراه همسرت در بهشت اسکان داده ‌شدی، چرا با انجام گناهی انسانها را به زمین پایین آوردی؟

آدم گفت: ای موسی، خداوند با رسالت و هم کلام شدن، تو را برگزید و لوح و کتاب هدایت را به تو ارزانی بخشید که توضیح و بیان هر چیزی در آن است و مقرب بارگاه احدیت قرار گرفتی، چند مدت قبل از آفریدن تو تورات نوشته شده است؟

موسی گفت: چهل سال. آدم گفت: آیا در تورات این آیه را پیدا نکردی که خداوند می‌فرماید: آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد؟

موسی گفت: بله.

آدم گفت: پس چرا مرا بر کاری ملامت می‌کنی که چهل سال قبل از آفریدنم در تقدیر نوشته شده بود؟

از این رو آدم بر موسی چیره شد.

در این حدیث دلیل و حجتی برای آنانی که تقدیر را بهانه نموده و مرتکب گناه و معصیت‌ می‌شوند وجود ندارد؛ چون آدم برای توجیه گناهش به قضا و قدر استدلال نکرد و سرزنش نمودن موسی پدرش آدم را به خاطر گناهی که از آن توبه کرد و خداوند هم او را بخشید و هدایت را شامل حالش گردانید و به پیامبری برگزید، بلکه به خاطر مصیبت بیرون شدن او و فرزندانش از بهشت بود.

آدم هم برای مصیبت بیرون رفتن از بهشت به تقدیر استناد می‌کند، نه به خاطر انجام خطا و گناه، چون وقوع بلا و مصیبت را می‌توان ناشی از تقدیر دانست نه گناهی که انسان مرتکب می‌شود. [۱۱۳]

انسان باید هنگام گرفتار شدن به بلا و مصیبت در برابر قضا و قدر تسلیم شود.

خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦[البقرة: ۱۵۶].

«آن کسانی که هنگامی که بلایی بدانان می‌رسد، می‌گویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». ‏

ولی گناهکاران و مجرمان نمی‌توانند به تقدیر استناد کنند، بلکه باید توبه نموده و از خداوند بخشنده پوزش بطلبند.

خداوند می‌فرماید:

﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ[غافر: ۵۵].

«پس (ای محمّد! بر اذیت و آزار کفّار و ناملایمات روزگار) شکیبایی کن».

خداوند در این آیات بندگانش را هنگام نزول بلا و مصیبت به صبر و شکیبایی و هنگام گناه و نافرمانی به آمرزش و توبه راهنمایی می‌نماید.

خداوند در این آیه ابلیس را به خاطر استناد به تقدیر ملامت می‌کند نه به خاطر اعتراف و اقرار به علم گذشته‌ی تقدیر:

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي[الحجر: ۳٩].

«گفت: پروردگارا! به سبب این که (به خاطر این انسان) مرا گمراه ساختی».

ابن قیم حدیث آدم و موسی را به گونه‌ای دیگر پاسخ می‌دهد، می‌گوید: برخی مواقع استناد به تقدیر در مورد گناهان مفید و سودمند و گاهی زیان‌آور است، اگر بعد از وقوع گناه و توبه به تقدیر روی آورد سودمند است، همانگونه که آدم چنین کرد، چون در این حالت از یک سوی انسان به معرفت و شناخت کامل در مورد خدا و اسماء و صفاتش اقرار می‌کند و از سوی دیگر امر و نهی را رد نمی‌کند و شریعت خدا را باطل نمی‌نماید، بلکه بر اساس توحید و بیزاری از هر قدرت و نیروی دیگر بر جهان خبری را نقل می‌کند.

ابن قیم در ادامه‌ می‌گوید: آدم خطاب به موسی گفت: آیا مرا در مورد عملی سرزنش می‌کنی که قبل از آفرینشم مقدر شده است؟! اگر کسی بعد از انجام گناه و توبه و بخشش در بارگاه خدا مورد سرزنش قرار گرفت، می‌تواند به قضا و قدر الهی استناد کند و خطاب به ملامت کننده بگوید: چنین کاری قبل از آفریدنم مقدر شده بود، چون در این حالت نه تقدیر را رد می‌کند و نه دلیلی را باطل می‌نماید و خود را تبرئه نمی‌کند.

اما در صورتی استناد به تقدیر زیان آور است که بخواهد مرتکب گناهی شود و یا واجبی را ترک کند و اگر کسی او را ملامت کند، آنگاه برای انجام خواهش نفسانی خود به تقدیر روی می آورد تا حقی را باطل جلوه دهد و گناهی را مرتکب شود، همانگونه که در قرآن بیان شده که مشرکان برای توجیه شرک و بت‌پرستی خود به قضا و قدر استناد می‌کردند. [۱۱۴]

حکم خشنود بودن به تقدیر؟

اگر انجام گناه و معصیت در قضا و قدر الهی نوشته شده چرا بدان راضی نیستیم و با آن به جنگ و ستیز می‌پردازیم؟

پاسخ این است که: در قرآن هیچ آیه و روایتی یافت نمی‌شود، که به بندگان دستور دهد تا نسبت به هر عمل خوب و بدی، خشنود شوند بلکه انسان مؤمن باید به دستورات الهی خشنود باشد، برای هیچ فردی جایز نیست که نسبت به دستورات پروردگار ناراحت و نگران باشد.

خداوند می‌فرماید:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥[النساء: ۶۵].

«امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمی‌آیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت تو) باشند».

هر انسانی باید در قبال آنچه که در تقدیر نوشته شده از قبیل بلا و مصیبت‌ها که نتیجه ی گناه نیستند، به او می‌رسد راضی و خشنود باشد. مثلاً اگر با فقر و تنگ‌دستی، بیماری و ذلت و یا اذیت و آزار مردم مورد آزمایش و امتحان قرار گرفت، صبر و شکیبایی پیشه کند. بنابراین آیا این رضایت واجب است و یا سنت؟ از بزرگان دین دو دیدگاه نقل شده است، صحیح‌ترین آنها این است که سنت است، نه واجب. [۱۱۵]

[۱۱۰] ابن قیم این داستان ها را از نویسنده کتاب «معارج القبول» (۲/۲۵۵) نقل کرده است. [۱۱۱] مسلم از ابو هریره (۴/۲۰۵۲) شماره (۲۶۶۴) مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/٧۶) [۱۱۲] مسلم (۴/۲۰۴۳) شماره (۲۶۵۲) بخاری و ترمذی. نگاه به جامع الاصول (۱۰/۱۲۴) [۱۱۳] شرح طحاویة ص(۱۵) و برای جواب ابن تیمیه به کتاب «شفاء العلیل» ابن قیم ص (۳۵) مراجعه کنید. [۱۱۴] شفاء العلیل ص (۳۵) [۱۱۵] مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/۱٩۰)