۱- تعریف قدر
قدر مصدر است، در لغت عربی گفته میشود: «قدرت الشيء»با تخفیف و فتح دال و «أقدره»با کسر و فتح دال «قدراً و قدَراً»به معنی چیره شدن و تسلط پیدا کردن بر چیزی. [۲۴]
قدر در لغت به معنی «اجرا کردن و حکم صادر نمودن و به نهایت رساندن چیزی» میباشد، و تقدیر یعنی تفکر و جستجو در مرتب کردن کاری یا چیزی. [۲۵]
اما در اصطلاح به علم پیشی گرفتهی خداوند و ثبت و ضبط تمام رخدادها و حوادث که در گیتی رخ میدهند، اطلاق میگردد. خداوند دانا و توانا قبل از آفریدن موجودات در ازل مقدار و اندازهی همهی آفریدههایش را تعیین نموده و از تمام حوادث و رخدادها قبل از وقوع، خبر داشته است، در این جهان پهناور هر چیزی که رخ میدهد، بر اساس همان نقشه و برنامهی خداوند حکیم صورت میگیرد. [۲۶]
ابنحجر در تعریف تقدیر میگوید: یعنی خداوند مقدار، زمان و مکان وقوع هر فعلی را دانسته، سپس طبق علم ازلی خود، آنها را بوجود آورده است، بنابر این هر حادثهای بر اساس علم، قدرت و اراده ی خداوند به وقوع میپیوندد. [۲٧]
این تعریفات مشابه به هم، بیانگر این دو اصل میباشند:
۱- علم ازلی خداوند بر هر موجودی که به خواست خدا پا به عرصهی وجود مینهد، تعلق گرفته، و صفات و حرکات همهی موجودات را در لوح محفوظ ثبت نموده است، حجم و ابعاد زمین و آسمان و چگونگی آفرینش آنها و هر آنچه در آسمان و زمین و میان آنها آفریده میشود دقیقاً در لوح محفوظ به ثبت و نوشته شده است.
۲- هر چیزی که ایجاد میشود و از نیستی به هستی روی میآورد، بر اساس همان ویژگی و صفاتی است که در علم خداوند گذشته است، هیچ چیزی خارج از علم الهی، ایجاد نمیشود و هر چیزی که ایجاد شود مطابق با نقشه و طرح ازلی پروردگار است.
بنابر این تقدیر بر هردو اطلاق میشود، برخی مواقع تقدیر یعنی علم ازلی خداوند و در جاهای دیگر به معنی ایجاد کردن و رخ دادن حوادث مطابق با علم پروردگار است.
امام شافعی در پاسخ تقدیر این چنین میسراید:
فما شئت کان وإن لم أشأ
وما شئتُ إن لم تشأ لم یکن
خلقتَ العباد علی ما علـمتَ
ففي العلم یجری الفتی والمُسِن
علی ذا مننتَ وهذا خذلتَ
وهذا أعنتَ وهذا لم تُعِن
فمنهم شقی ومنـهم سعید
ومنهم قبیح ومنهم حسن
هر آنچه که تو بخواهی رخ می دهد، هرچند من نخواهم و اگر من چیزی را بخواهم، ولی تو نخواهی رخ نخواهد داد.
بندگان را بر اساس علم خود آفریدی، در علم تو جوانی و پیری گذشته است.
از این رو بر یکی منت مینهی و دیگری را پست و حقیر میکنی، یاور یکی میشوی و به دیگری کمک نمیرسانی.
برخی از آنها گمراه و برخی دیگر هدایت یافتهاند و بعضی از آنها زیباروی و گروهی دیگر زشت روی میشوند.
[۲۴] فتح الباری از ابن حجر (۱/۱۱۸) [۲۵] قاموس المحیط فیروزآبادی (۵٩۱) [۲۶] عقیده سفارینی (۱/۳۴۸) [۲٧] فتح الباری (۱/۱۱۸)