گفت و گوی عبد الجبار و ابو اسحاق
عبدالجبار همدانی یکی از متفکران معتزله نزد ابن عباد رفت، ابو اسحاق اسفرایینی یکی از بزرگان و متفکران اهل سنت هم آنجا بود، وقتی عبدالجبار متوجه حضور استاد شد گفت: منزه خدایی است که از فحشا دور است. استاد بیدرنگ گفت: منزه خدایی است که در ملک و قدرت ایشان چیزی خلاف میلش رخ نمیدهد.
قاضی گفت: آیا خداوند اراده میکند که از او نافرمانی شود؟
استاد فرمود: آیا از روی جبر از خدا نافرمانی میشود؟
قاضی گفت: به نظر شما اگر خداوند مرا گمراه نماید، و به مرگ و نابودی محکوم شوم، در حق من خوبی کرده یا بدی؟
استاد گفت: اگر چیزی را از تو منع کند که مال توست در حقت بدی کرده، ولی اگر مال خودش را از تو منع کند بدی نمیباشد؛ چون رحمتش را به هر کس که بخواهد عطا میکند. قاضی مبهوت گشت.
در تاریخ طبری نقل شده که غیلان در حضور هشام بن عبدالملک خطاب به میمون بن مهران که برای مناظره آمده بود گفت: آیا خداوند اراده کرده که نافرمانی شود؟
میمون پاسخ داد: آیا از روی جبر از خدا نافرمانی میشود (یعنی کسی میتواند خلاف میل و ارادهی خدا با قدرت خود او را نافرمانی کند). [۸۴]
[۸۴] برای این دو داستان به تعلیق شرح طحاویة ص (۲٧۸) و فتح الباری (۱۳/۴۵۱) مراجعه کنید.