۱ ـ در اطلاق نام جبریه بر کردار انسان اشتباه میکنند
اینها لفظی را به کار میگیرند که در قرآن و سنت نیامده است، مسلمانان باید از چنان کلماتی استفاده کنند که در قرآن و سنت وارد شده است. امام لالکائی از بقیه چنین روایت میکند: از اوزاعی و زبیدی در مورد جبریه سؤال کردم؟
زبیدی گفت: فرمان و قدرت خداوند بزرگتر از این است که انسانها را به جبر وادار سازد، بلکه خداوند تقدیر میکند و میآفریند و سرشت انسان را آنگونه میکند که دوست دارد.
اوزاعی گفت: من در قرآن و سنت سندی برای جبریه نیافتم، بنابراین جرأت ندارم آن را بیان کنم، بلکه در قرآن و سنت رسول خدا صلفظ قضا و قدر، آفریدن، فطرت و سرشت به کار رفته است. [۱۰۲]
نمونه و مشابه سخن اوزاعی از دیگر بزرگان سلف اهل سنت مانند سفیان ثوری و ابواسحاق فزاری و دیگران نقل شده است. [۱۰۳]
این که انسان در قبال کارهایی که انجام میدهد مجبور است را بدین جهت علما نپذیرفتند که لفظ جبر مبهم و نامعلوم میباشد؛ چون جبر در لغت عرب برای اکراه هم به کار رفته است، مثلاً میگویند: «أجبر الأب ابنته علی النکاح». یعنی پدر با اکراه دخترش را نکاح داد، یا حاکم فلانی را بر خرید و فروش مجبور میکند، یعنی بر او اکراه کرده است، بنابر این مفهوم کلام آنها که میگویند: «أجبر الله العباد»یعنی خداوند بندگان را اجبار نموده است، نه اینکه خداوند از روی خشنودی و رضایت بدان کار به بندگانش اراده و اختیار داده است.
نسبت دادن چنین چیزی به خداوند اشتباه است؛ چون او برتر و بالاتر از آن است که کسی را به انجام کاری مجبور کند، تنها، فرد عاجزی دیگران را به انجام کاری مجبور مینماید که خود از انجام دادن آن ناتوان باشد، در حالی که خداوند قدرت مطلق دارد، حتی کسی که دوست دارد کاری انجام دهد و تصمیم به انجامش میگیرد و بدان خشنود است، اراده و رضایت و دوستیش نعمت خداوندی است که به او ارزانی نموده، پس چگونه او را به انجام دادن کاری مجبور میکند، همانگونه که مخلوقات همدیگر را در انجام کارها مجبور میکنند. [۱۰۴]
اما اگر هدف از اطلاق کلمهی جبر این باشد که خداوند اراده مینماید که انسان بر اساس اختیار و بدون اکراه تصمیم به انجام افعال میگیرد، چنین نسبتی درست است، برخی از علمای سلف در مورد مفهوم صفت جبار خداوند گفتهاند: کسی است که بندگان را بر انجام کارهایی که خود اراده میکنند مجبور مینماید. [۱۰۵]
وقتی که لفظ جبر دارای چنین اجمالی است و بر هردو مفهوم دلالت میکند، علمای سلف از بکار بردن آن به صورت نفی و اثبات خودداری نمودهاند.
شیخ الاسلام ابنتیمیه/ از ابیبکر در کتاب «السنة» چنین نقل میکند: مروزی خطاب به امام احمد بن حنبل گفت: ای اباعبدالله، مردی میگوید: خداوند بندگانش را بر انجام دادن اعمال مجبور میکند. امام گفت: ما چنین نمیگوییم، خداوند هرکه را بخواهد گمراه مینماید و هرکه را بخواهد هدایت میکند.
مروزی میگوید: مردی گفت: خداوند بندگان را به انجام گناه مجبور نمیکند، دیگری اعتراض کرد و برای اثبات تقدیر گفت: خداوند بندگان را بر انجام دادن اعمال مجبور مینماید، از امام احمد پرسیدند امام در پاسخ، سخن هردو را انکار کرد و گفت: خداوند هرکه را بخواهد گمراه مینماید و هرکه را بخواهد هدایت میکند.
ابواسحاق فرازی میگوید: اوزاعی نزد من آمد و گفت: دو مرد در مورد تقدیر از من میپرسیدند، من گفتم: نزد شما بیایند تا سخن آنها را بشنوی وپاسخ دهی.
ابواسحاق میگوید: گفتم: خدا تو را رحمت کند، شما برای پاسخ دادن از من شایستهتر هستید.
آنگاه امام اوزاعی همراه آن دو مرد آمد، و گفت: دو مرد در خدمتت هستند.
آنها گفتند: چند نفر از قدریه نزد ما آمدند، و در مورد تقدیر بحث و گفتگو کردیم، سرانجام به این نتیجه رسیدیم که خداوند ما را بر انجام دادن امور منع شده (منهیات) مجبور میکند، و میان ما و دستوراتش مانع ایجاد میکند، و امور حرام را به عنوان روزی به ما میدهد.
گفتم: آن قدریه بدعتی را ایجاد کردهاند و در آن فرو افتادهاند، شما هم برای فرار از آن بدعت دچار بدعتی مشابه آن شدهاید.
اوزاعی گفت: ای ابواسحاق! درود بر تو باد، حقیقت گفتی. [۱۰۶]
[۱۰۲] شرح اعتقاد اهل سنت ص (٧۰۰) و مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/۱۰۵) [۱۰۳] مجموعه فتاوی ابن تیمیه (۸/۱۳۲،۲٩۴،۴۶۱) [۱۰۴] مجموعه فتاوی ابن تیمیه (۸/۴۶۳) [۱۰۵] مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/۴۶۴) [۱۰۶] مجموع فتاوی ابن تیمیه (۸/۱۰۳)