دنیای فرشتگان

فهرست کتاب

فرشتگان سفیران الهی به سوی پیامبران‎اند

فرشتگان سفیران الهی به سوی پیامبران‎اند

خداوند بلند مرتبه به ما یادآور شده که وظیفه‌ی مهم جبرئیل÷ آن است که در این آیه بیان شده است:

﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٩٧[البقرة: ۹۷].

یعنی: بگو: «کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) زیرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است (نه اینکه خودسرانه دست به چنین امری زده باشد). قرآنی که کتاب‌های آسمانی پیشین را تصدیق می‌کند، و هدایت و بشارت برای مؤمنان است».

همچنین می‌فرماید:

﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ١٩٤

[الشعراء: ۱۹۳-۱۹۴].

یعنی:‏ «جبرئیل آن را فرو آورده است بر قلب تو، تا از زمره‌ی بیم دهندگان باشی». ‏

گاهی بندرت فرشته‌ای دیگر غیر از جبرئیل برای رسول خدا صوحی می‌آورد. در صحیح مسلم از ابن عباسبروایت است، در حالی که جبرئیل÷ نزد رسول خدا صنشسته بود، زمزمه‌ی صدایی را بالای سرش شنید، سرش را بلند کرد و گفت: این دری از آسمان است که امروز باز شد و تاکنون باز نشده است. آنگاه فرشته‌ای از آن فرود آمد، و فرمود: این فرشته‌ای است که به زمین فرود آمده است، و تاکنون هرگز فرود نیامده است. فرشته به رسول خدا صسلام کرد و گفت: بشارت دو نور و روشنی را برای تو تبریک می‌گویم. و هیچ پیامبری قبل از تو موفق به دریافت این دو نور نشده است. یکی سوره‌ی‌ فاتحه، و دوم آیه‌های آخر سوره‌ی بقره، هر حرفی را که بخوانی دعایت با آن قبول خواهد شد [۴۲].

در تاریخ ابن عساکر از حذیفه سروایت است که رسول خدا صفرمود: فرشته‌ای آمد و سلام کرد. این فرشته قبلاً نیامده بود، به من بشارت داد که حسن و حسین سردار جوانان بهشت، و فاطمه سردار بانوان بهشت است [۴۳].

همچنین حذیفه سروایت می‌کند که: رسول خدا صفرمود: آیا چیزی که چند لحظه قبل در اُفُق آسمان نمودار شد را دیدید؟ عرض کردم: آری، گفت: او فرشته‌ای بود، که پیش از امشب هرگز به طرف زمین فرود نیامده است. از پروردگارش اجازه خواسته بود تا به من سلام گوید، و به من بشارت دهد که حسن و حسین سردار جوانان بهشت هستند، و فاطمه سردار بانوان بهشت است [۴۴].

و در المسند و سنن ترمذی با سند صحیح از ابی بن کعب سروایت شده است که رسول خداصفرمود: «إِنَّ جِبْرِيلَ وَمِيكَائِيلَ عَلَيْهِمَا السَّلَام أَتَيَانِي، فَقَعَدَ جِبْرِيلُ عَنْ يَمِينِي وَمِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِي، فَقَالَ جِبْرِيلُ ÷: اقْرَأْ الْقُرْآنَ عَلَى حَرْفٍ، قَالَ مِيكَائِيلُ: اسْتَزِدْهُ، اسْتَزِدْهُ، حَتَّى بَلَغَ سَبْعَةَ أَحْرُفٍ، فَكُلُّ حَرْفٍ شَافٍ كَافٍ» [۴۵].

یعنی: جبرئیل و میکائیل نزد من آمدند، جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ من نشستند. جبرئیل گفت: ای محمّد! قرآن را با یک حرف (لهجه) بخوان. میکائیل گفت: درخواست افزایش کن. گفت: با سه لهجه بخوان، گفتم: برایم زیاد کن. تا هفت لهجه، گفت: با هفت لهجه قرائت کن، همه کافی و شافی هستند.

۱- هرکس که فرشته‌ای نزد او بیاید پیامبر نیست

هر شخصی که فرشته‌ای نزد او بیاید، پیامبر محسوب نمی‌شود، و این دیدگاه که فرشته تنها نزد پیامبران رفته توهمی‌بیش نیست. خداوند متعال جبرئیل را نزد مریمفرستاد، همانطور که او را (جبرئیل) نزد مادر اسماعیل ÷ فرستاد که آب و غذایش تمام شده بود. و نیز بسیاری از صحابه، جبرئیل ÷ را بصورت یک مرد بادیه نشین دیده‌اند.

همچنین خداوند فرشته‌ای را نزد مردی فرستاد که به خاطر رضای خدا به زیارت برادر دینی‌اش رفت، و فرشته او را بشارت داد که خداوند، بخاطر محبت او با برادر دینی خود، او را دوست دارد.

۲- چگونه وحی بر رسول خدا صنازل می‌شد؟

حضرت عایشهلچنین روایت می‌کند: حارث بن هشام ساز رسول خدا صپرسید: چگونه وحی بر تو نازل می‌شد؟

رسول خدا صفرمود:

«أَحْيَانًا يَأْتِينِي مِثْلَ صَلْصَلَةِ الْجَرَسِ وَهُوَ أَشَدُّهُ عَلَيَّ فَيُفْصَمُ عَنِّي وَقَدْ وَعَيْتُ عَنْهُ مَا قَالَ وَأَحْيَانًا يَتَمَثَّلُ لِي الْمَلَكُ رَجُلًا فَيُكَلِّمُنِي فَأَعِي مَا يَقُولُ» [۴۶].

یعنی: گاهی مانند صدای زنگ بود که آن را دریافت می‌کردم، و این نوع سروش بسیار برایم مشکل است، و بیهوش می‌شوم، و بعد از اینکه به هوش می‌آیم و وحی خاتمه می‌یابد، من آن را فرا گرفته‌ام. گاهی فرشته بصورت یک انسان نزد من می‌آید، با من سخن می‌گوید و آنچه را که به من می‌گوید، بخاطر می‌سپارم.

بنابر این جبرئیل به صورت فرشته می‌آمد و در حالت فرشته بودن با او ارتباط برقرار می‌کرد، و این نوع وحی بر رسول خدا صبسیار سخت می‌بود.

حالت دوم این بود که جبرئیل بصورت یک انسان نزد رسول خدا صمی‌آمد، و این وحی نسبت به نوع اول آسان‌تر بود. رسول خدا صجبرئیل را در شکل و صورت اصلی دو بار رؤیت کرده است:

سه سال بعد از بعثت. جابرسمی‌گوید: پیامبر صفرمود: روزی در حال راه رفتن صدایی به گوشم رسید، سرم را بلند کردم، دیدم همان فرشته‌ای بود که در غار حراء نزد من آمده بود، و بر روی کرسی‌ای در میان زمین و آسمان قرار داشت، از دیدن آن صحنه دچار ترس و بیم شدم. به خانه برگشتم و گفتم: روی من چادر یا لحافی بیندازید [۴۷].

دوم: زمانی که جبرئیل رسول خدا صرا به‌سوی آسمان‌ها برد، و در «سوره‌ی نجم» به این دو مرتبه اشاره شده، آنجا که می‌فرماید:

﴿عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ٥ ذُو مِرَّةٖ فَٱسۡتَوَىٰ٦ وَهُوَ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٧ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ٨ فَكَانَ قَابَ قَوۡسَيۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ٩ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠ مَا كَذَبَ ٱلۡفُؤَادُ مَا رَأَىٰٓ١١ أَفَتُمَٰرُونَهُۥ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ١٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ١٥ إِذۡ يَغۡشَى ٱلسِّدۡرَةَ مَا يَغۡشَىٰ١٦ مَا زَاغَ ٱلۡبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ١٧[النجم: ۵-۱۷].

یعنی: «(جبرئیل، فرشته) بس نیرومند آن را بدو آموخته است. همان کسی که دارای خرد استوار و ‌اندیشه وارسته است. سپس او (به صورت فرشتگی خود و با بال‌هایی که کرانه‌های آسمان را پر کرده بود) راست ایستاد. در حالی که او در جهت بلند (آسمان روبروی بیننده) قرار داشت. سپس (جبرئیل) پایین آمد و سر در نشیب گذاشت. ‏تا آنکه فاصله او (و محمد) به‌اندازه‌ی دو کمان یا کم‌تر گردید. پس جبرئیل به بنده خدا (محمد) وحی کرد آنچه می‌بایست وحی کند. ‏ دل (محمد) تکذیب نکرد چیزی را که او (با چشم سر) دیده بود. آیا با او درباره چیزی که دیده است، ستیز می‌کنید؟ ‏او که بار دیگر (در شب معراج) وی را دیده است. ‏نزد سدرة المنتهی. بهشت که منزل (و مأوای متقیان) است در کنار آن است. در آن هنگام، چیزهایی سدره را فرا گرفته بود که باید فرا می‌گرفت. چشم (محمد در دیدن خود به چپ و راست) منحرف نشد و به خطا نرفت، و سرکشی نکرد».

۳- وظیفه جبرئیل تنها رساندن وحی نبود

مأموریت جبرئیل ÷ تنها رساندن وحی از جانب خداوند متعال نبود؛ زیرا هر سال در همه‌ی شب‌های ماه رمضان، نزد رسول خدا صمی‌آمد و قرآن را به ایشان درس می‌داد و تکرار می‌کرد.

ابن عباسبمی‌گوید: پیامبر صسخی‌ترین مردم بود، و سخاوتش در ماه مبارک رمضان زمانی که جبرئیل نزد او می‌آمد به اوج می‌رسید، و جبرئیل÷ در هر شب رمضان به ملاقاتش می‌آمد و قرآن را به او یاد می‌داد، پس پیامبر صاز باد سخی‌تر بود. (یعنی: سخاوت و بخشش او مانند باد به همه می‌رسید) [۴۸].

۴- امامت جبرئیل برای رسول خدا ص

جبرئیل ÷ به خاطر آموختن نماز به رسول خدا صآنگونه که خداوند می‌خواست، برای ایشان امامت نماز کرده است. ابن مسعودسروایت می‌کند که: رسول خدا صفرمود: «جبرئیل ÷ فرود آمد و برای من امامت کرد و همراه او نماز اقامه کردم، سپس همراه او نماز اقامه کردم، سپس همراه او نماز اقامه کردم،...» با انگشتانش پنج مرتبه را حساب کرد [۴۹].

ابن عباسبروایت می‌کند که: پیامبر خدا صفرمود: «جبرئیل÷ نزد مسجد الحرام کنار خانه‌ی کعبه دو مرتبه برایم امامت کرد. موقع زوال آفتاب برای نماز ظهر جلو رفت، و هنگامی‌که سایه‌ی هر چیز دو برابر آن شد برای نماز عصر ایستاد، و موقع غروب آنگاه که روزه‌دار افطار می‌کند نماز مغرب را امامت نمود، و زمانی که شفق آسمان ناپدید شد نماز عشاء را امامت کرد، و موقع طلوع صبح برای نماز جلو ایستاد، سپس هوا روشن شد.

روز بعد نماز ظهر را هنگامی ‌به‌جای آورد که سایه‌ی هر چیز یک برابر شده بود، و نماز عصر را زمانی بر پا داشت که سایه‌ی هر چیز دو برابر شده بود، و نماز مغرب را موقع افطار و نماز عشاء را بعد از یک سوم شب، و نماز فجر را زمانی که هوا روشن شد به‌جای آورد، سپس به من نگاه کرد و فرمود: ای محمد! این وقت نماز پیامبران گذشته است، و وقت نماز بین این دو وقت است» [۵۰].

نه تنها نماز و اوقات نمازها را به صورت عملی به او آموزش داد، بلکه روش وضو را هم به او آموخت. در مستدرک حاکم از زید بن حارثه سروایت است که: رسول خدا صفرمود: «جبرئیل در ابتدای دوران نازل شدن وحی نزد من آمد و وضو و نماز را به من آموزش داد،...»

۵- دعا خواندن جبرئیل بر رسول خداص

ابو سعید خدری سروایت می‌کند: جبرئیل نزد رسول خدا صآمد و عرض کرد: ای محمد! آیا بیمار شدهای؟ فرمود: آری. جبرئیل گفت: «بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ يُؤْذِيكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيكَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ والله يَشفِيك» [۵۱].

یعنی به نام خداوند از هر چیز موذی تو را پناه می‌دهم، از بدی هر موجود زنده، و از چشم هر حسودی، خداوند تو را شفا دهد، بنام خدا تو را پناه می‌دهم، خدا شفایت دهد.

۶- همراه شدن با رسول خدا ص

از کارهای دیگر جبرئیل این بود که در غزوه‌ی بدر و خندق همراه رسول خدا صبا کف ار جنگیده است. همچنین در سفر اسراء و معراج او را همراهی کرده است.

۷- تحریک انگیزه‌های نیکی در دل بندگان

خداوند متعال همراه هر انسانی یک فرشته و یک جن قرار داده. از ابن مسعود سروایت شده که رسول خدا صفرمود:

«مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ وَقَدْ وُكِّلَ بِهِ قَرِينُهُ مِنَ الْجِنِّ». قَالُوا وَإِيَّاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: وَإِيَّاىَ إِلاَّ أَنَّ اللَّهَ أَعَانَنِى عَلَيْهِ فَأَسْلَمَ فَلاَ يَأْمُرُنِى إِلاَّ بِخَيْرٍ» [۵۲].

یعنی: در میان شما کسی وجود ندارد که یک همدم از جن، و یکی از فرشته همراه با او نباشد. عرض کردند: ای رسول خدا! آیا همراه شما هم وجود دارد؟ فرمود: «آری، ولی خداوند مرا یاری کرده، و او تسلیم شده، پس جز به نیکی مرا فرمان نمی‌دهد.

شاید این فرشته‌ای همدم غیر از فرشته‌ای باشد که مأمور ثبت و ضبط اعمال انسان است، بلکه خداوند او را برای هدایت و ارشاد و تحریک انگیزه‌های نیک ما انسان همراه نموده است.

فرشته و جنی که با انسان هستند بر انسان تأثیر می‌گذارند، جنّی به بدی فرمان می‌دهد، و دیگری او را به انجام خیر و نیکی تشویق و ترغیب می‌نماید. از ابن مسعود سروایت شده که رسول خدا صفرمود:

«إِنَّ لِلشَّيْطَانِ لَمَّةً بِابْنِ آدَمَ وَلِلْمَلَكِ لَمَّةً فَأَمَّا لَمَّةُ الشَّيْطَانِ فَإِيعَادٌ بِالشَّرِّ وَتَكْذِيبٌ بِالْحَقِّ وَأَمَّا لَمَّةُ الْمَلَكِ فَإِيعَادٌ بِالْخَيْرِ وَتَصْدِيقٌ بِالْحَقِّ فَمَنْ وَجَدَ ذَلِكَ فَلْيَعْلَمْ أَنَّهُ مِنْ اللَّهِ فَلْيَحْمَدْ اللَّهَ وَمَنْ وَجَدَ الْأُخْرَى فَلْيَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنْ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ثُمَّ قَرَأَ»:﴿ٱلشَّيۡطَٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ٢٦٨[البقرة: ۲۶۸].

یعنی: هریک از شیطان و فرشته با انسان‌ها پیوندی دارد. پیوند و ارتباط شیطان با آدم این است که او را بدی وعده داده و وی را به تکذیب حقیقت وادار می‌کند و رابطه‌ی فرشته با آدم این است که او (انسان) را وعده‌ی نیکی می‌دهد، و برای پذیرفتن حق آماده‌اش می‌کند. هرکس توفیق پذیرفتن حقیقت را یافت، بداند که از طرف خداوند است، و باید خدا را سپاس گوید، و هرکس جز این را یافت، از شیطان مطرود به خدا پناه برد. آنگاه رسول خداصاین آیه را تلاوت کرد که می‌فرماید: اهریمن شما را (به هنگام انفاق می‌ترساند و) وعده تهیدستی می‌دهد و شما را به انجام گناه دستور می‌دهد، ولی خداوند به شما وعده آمرزش خویش و فزونی (نعمت) می‌دهد. و خداوند (فضل و مرحمتش) وسیع (و از همه چیز) آگاه است.

ابن کثیر پس از بیان این حدیث گفته: «ترمذی و نسایی این حدیث را در کتاب التفسیر سنن خود از هناد بن سری روایت کرده‌اند، و ترمذی گفت: این حدیث حسن و غریب است، و حدیث ابی الأحوص یعنی: سلام بن سلیم است...».

به حدیث بعدی توجه کن تا با نحوه‌ی رقابت جن و فرشته‌ای که همراه انسان هستند در کشاندن انسان بسوی خود، آشنا شوی. حافظ ابو موسی از حدیث ابو زبیر، و او از جابرسنقل کرده و می‌گوید: رسول خدا صفرمود: هرگاه انسان برای خواب به رختخواب برود، یک فرشته و یک شیطان شتابان به نزد او روند. فرشته می‌گوید: سرانجام روز تو به نیکی باشد و شیطان می‌گوید: سرانجام روز تو بد باشد. اگر این انسان لحظات قبل از خواب را به یاد و ذکر خدا سپری کند تا اینکه خواب بر او غلبه کند و چشم‌هایش بسته شوند، فرشته شیطان را از آنجا می‌راند، و در طول شب او را محفاظت می‌کند.

هرگاه انسان بیدار شد، یک فرشته و یک شیطان شتابان نزد او می‌روند. فرشته می‌گوید: روز خود را به خیر و نیکی آغاز کن، و شیطان می‌گوید: روزت را با بدی و گناه آغاز کن. اگر انسان بعد از بیدار شدن این دعا بخواند:

«الحمد الله الذي أحيا نفسي بعد ما أماتها ولم يمتها منام‌ها، الحمد لله الذي يمسك التي قضي عليها الموت، ويرسل الأخري إلي أجل مسمّي،. ..الخ».

فرشته شیطان را می‌راند و در طول روز او را حفاظت می‌کند.

یعنی: خداوند را سپاس می‌گویم که مرا بعد از مردن (خواب) زنده کرد، و در خواب نمی‌راند. خداوند را سپاس که آن کس را که اجلش فرا رسیده، و آن که اجلش فرا نرسیده را تا وقت اجل مهلت می‌دهد. سپس خدا را سپاس می‌گویم که زمین و آسمان را نگه داشته، اگر زمین و آسمان از جای خود حرکت کنند، جز خداوند هیچکس آن‌ها را نمی‌تواند نگاه دارد. خدا را سپاس بخاطر اینکه آسمان را از افتادن بر روی زمین نگاه می‌دارد.

آنگاه فرشته شیطان را طرد می‌کند، و از آن انسان محافظت می‌کند [۵۳].

این روایات ما را به انجام کارهای نیک که موجب اصلاح دل، و نزدیک شدن به فرشته می‌شوند تشویق می‌کنند؛ زیرا نزدیک شدن به فرشتگان فواید زیادی را به ارمغان دارد، همانگونه که در حدیث آمده است: «رسول خدا صبا سخاوت‌ترین انسان بود، و در رمضان و موقع دیدار جبرئیل بیش از هر وقت سخاوتمند بود...» بیان‌گر تأثیر دیدار رسول خدا صبا جبرئیل است که در ماه رمضان به منظور تعلیم قرآن نزد ایشان می‌آمد.

۸- ثبت اعمال نیک و بد انسان‌ها

فرشتگان موظف به حفظ اعمال نیک و بد انسان‌ها هستند. در این آیه بدان اشاره شده است:

﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢[الانفطار: ۱۰-۱۲].

یعنی: ‏«بدون شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده‌اند. نگهبانانی که (در پیشگاه پروردگار مقرب و) محترم هستند و پیوسته (اعمال شما را) می‌نویسند». ‏

خداوند بر هر انسانی دو فرشته‌ی حاضر را گماشته است. که هرگز از انسان جدا نمی‌شوند، و ناظر بر رفتار و اعمال انسان هستند، همانگونه که می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ١٦ إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ١٧ مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨[ق: ۱۶-۱۸].

یعنی: «ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که در خاطرش چه می‌گذرد و چه‌اندیشه‌ای در سر دارد، و ما از شاهرگ گردن بدو نزدیک‌تریم. بدانگاه که دو فرشته‌ای که در سمت راست و چپ انسان نشسته‌اند و اعمال او را دریافت می‌دارند. انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌راند مگر اینکه فرشته‌ای، مراقب و آماده (برای دریافت و نگارش) آن سخن است».

واژه‌ی ﴿قَعِيدٞبه معنی به کمین نشسته، و﴿رَقِيبٌ عَتِيدٞیعنی مراقب و آماده برای انجام وظیفه، و حتی نوشتن یک کلمه را رها نمی‌کنند.

به ظاهر چنین معلوم می‌شود که فرشتگان گماشته شده بر انسان، هر سخن و رفتار آدمی‌را می‌نویسند و هیچ چیزی را رها نمی‌نمایند. خداوند می‌فرماید: ﴿مَّا يَلۡفِظُ مِنهر سخنی که از زبان بیرون بیاید.

بنابر این، انسان روز قیامت پرونده‌ی خود را می‌بیند که حاوی هر عملی است که از او صادر شده است. کفّار وقتی پرونده‌ی اعمال خود را می‌بینند می‌گویند:

﴿يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا٤٩[الکهف: ۴۹].

وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را رها نکرده است و همه را برشمرده است و (به ثبت و ضبط آن مبادرت ورزیده است. و بدین وسیله) آنچه را که کرده‌اند حاضر و آماده می‌بینند. و پروردگار تو به کسی ظلم نمی‌کند.

بلال بن حارث مزنیسروایت می‌کند که: رسول خدا صفرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ مَا يَظُنُّ أَنَّهَا تَبْلُغُ مَا بَلَغَتْ يَكْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا رِضْوَانَهُ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ مَا يَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ ، فَيَكْتُبُ اللَّهُ بِهَا عَلَيْهِ سَخَطَهُ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ» [۵۴].

یعنی: گاهی انسان یک کلمه را به خاطر رضای خدا بر زبان می‌آورد، و هرگز تصوّر نمی‌کند به چه مقام و جایگاهی نایل می‌گردد، ولی این کلمه موجب می‌‌شود که خداوند رضایت و خشنودی خود را تا روز ملاقات و دیدار برایش بنویسد، و گاهی یک کلمه را در ناخشنودی خدا بر زبان می‌آورد، گمان نمی‌کند به چنین فرجام بدی برسد، خدا ناخشنودی و خشم خود را تا روز ملاقات برایش می‌نویسد.

علقمه (یکی از راویان) می‌گوید: حدیث بلال موجب شد که از گفتن چندین سخن خودداری کنم.

از ابوهریره سروایت شده است که: رسول خدا صفرمود: انسان سخنی می‌گوید که مورد رضایت پروردگار است، ولی به آن اهمیت نمی‌دهد و ارزشی برای آن قائل نمی‌شود. اما خداوند بر اثر همین سخن، رتبه‌ی او را می‌افزاید، و انسان سخنی که مورد ناخشنودی پروردگار است، می‌گوید و به گناه بودن آن توجه ندارد، یعنی آن را گناه تلقی نمی‌کند، اما همین سخن او را به قعر دوزخ می‌اندازد [۵۵].

ابن کثیر در تفسیرش آورده که: از حسن بصری پس از تلاوت آیه:

﴿عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ عِزِينَ٣٧اظهار داشت: ای فرزند آدم، نامه اعمالی برای تو مشخص شده است، دو فرشته گرامی‌بر تو گماشته شده است. یکی در سمت راست تو و دیگری در سمت چپ قرار دارد. آنکه در سمت راست قرار دارد، اعمال نیک را ثبت می‌کند، و فرشته‌ی سمت چپ مراقب اعمال بد است. هر چه می‌خواهی بکن، کم یا زیاد، وقتی بمیری این پرونده جمع می‌گردد و در گردن تو آویخته شده و در قبر همراه توست تا وقتی که روز قیامت از قبر بیرون بیایی. خداوند می‌فرماید:

﴿وَكُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِي عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا١٣ ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا١٤[الإسراء: ۱۳-۱۴].

یعنی: «ما اعمال هر کسی را (همچون گردن‌بند) به گردنش آویخته‌ایم (و او را گروگان کردار و عهده‌دار رفتارش ساخته‌ایم) و در روز قیامت کتابی را (که کارنامه اعمال او است) برای وی بیرون می‌آوریم که گشوده به (دست) او می‌رسد. (در آن روز بدو گفته می‌شود): کتاب (اعمال) خود را بخوان (و سعادت یا شقاوت خویش را بدان ). کافی است که خودت امروز حسابگر خویشتن باشی».

حسن بصری/گفت: بخدا سوگند، کسی که تو را مورد محاسبه قرار می‌دهد عدالت پیشه است.

ابن کثیر می‌گوید: ابن عباسبدر مورد تفسیر ﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨اظهار داشته: هر آنچه را که انسان بر زبان آورد و بگوید، فرشته می‌نویسد حتی اینکه می‌گوید: (خوردم، نوشیدم، رفتم، آمدم، دیدم و...) را نیز می‌نویسد. و روزهای پنجشنبه گفتار و کردار انسان توسط فرشته به پیشگاه خداوند عرضه می‌گردد. آنچه از نیکی و بدی وجود دارد ثبت و بقیه‌انداخته می‌شوند، و آیه‌ی زیر به همین نکته اشاره دارد که می‌فرماید:

﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ٣٩[الرعد: ۳۹].

یعنی: «خداوند هرچه را که بخواهد از میان برمی‌دارد، و هرچه را برجای می‌دارد و (جایگزین می‌سازد. و همه این‌ها) در علم خدا ثابت و مقرّر است».

ابن کثیر نقل کرده که: امام احمد هنگام بیماری آه و ناله بر زبان می‌آورد. بعد از طریق طاووس باخبر شد که فرشته همه سخنان، حتّی فریاد و ناله را نیز می‌نویسد، آنگاه تا لحظه‌ی مرگ فریادی بر زبان نیاورد. رحمت واسع خدا بر او باد.

۹- فرشته‌ی راست نیکی‌ها، و فرشته‌ی چپ بدی‌ها را می‌نویسد

در معجم طبرانی کبیر با سند حسن از ابواُمامه روایت است که رسول خدا صفرمود: فرشته‌ی سمت چپ شش ساعت قلم را از نوشتن اعمال انسان خطاکار باز می‌دارد، اگر انسان خطاکار در این مدت پشیمان شده و از خداوند آمرزش طلب کرد، فرشته آن‌ها را می‌اندازد، و در غیر این صورت یک بدی در نامه‌ی اعمال او می‌نویسد.

آیا فرشتگان اعمال دل‌ها را نیز می‌نویسند؟

شارح عقیده‌‌ی طحاویه با استدلال به آیه‌ی ﴿يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢می‌گوید: فرشتگان اعمال قلب‌ها را نیز می‌نویسند، و آیه شامل افعال ظاهر و باطن است.

همچنین به حدیث صحیحی استدلال کرده که رسول خدا صفرمود: خداوند می‌فرماید: هرگاه بنده‌ی من قصد انجام کار بدی کرد، اگر آن را انجام داد یک بدی برایش ثبت کنید، و اگر قصد انجام عمل نیکی کرد، (تنها به قصد انجام آن) یک نیکی برایش بنویسید، اگر آن را عملی کرد، ده برابر آن را برایش بنویسید [۵۶].

در حدیثی دیگر ابوهریره سچنین روایت می‌کند: رسول خدا صفرمود: فرشته می‌گوید: پروردگارا! این بنده‌ی توست. قصد انجام عمل بد را دارد. (خداوند بهتر می‌داند و نیازی به گفتن فرشته ندارد). خداوند می‌فرماید: او را مهلت بدهید، اگر اراده‌اش را عملی کرد، یک بدی برایش بنویسید و اگر آن را ترک نمود، نیکی برایش بنویسید؛ زیرا آن را بخاطر خشنودی من رها کرده است [۵۷].

یک اشکال و جواب آن

آیا علم فرشتگان نسبت به اراده و نیت انسان با این گفتار خداوند در تضاد نیست؟

﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ١٩[غافر: ۱۹].

یعنی: «خداوند از دزدانه نگاه کردن چشم‌ها و از رازی که سینه‌ها در خود پنهان می‌دارند، آگاه است».

پاسخ: خیر، زیرا این از ویژگی‌های علم خداوند نیست، و اسرار پنهان در دل‌ها اگر چه از انسان‌ها پنهان و پوشیده هستند، هیچکس نمی‌داند که در سینه‌ی برادرش چه نیتی نهفته است. ولی این امر بیانگر این نیست که از فرشتگان نیز نهفته باشد.

حتی بعضی می‌گویند: فرشتگان از بعضی اسرار نهفته در دل‌ها خبر دارند که همان اراده و قصد است، البته، در مورد بقیه‌ی‌ امور همچون عقاید، ‌دلیلی بر اینکه فرشتگان آن را بدانند وجود ندارد.

۱۰- دعوت کردن بندگان بسوی انجام اعمال نیکو

ابوهریرهسروایت می‌کند که: رسول خدا صفرمود: هر روز که انسان‌ها صبح می‌کنند، دو فرشته از آسمان فرود می‌آیند، یکی می‌گوید: «اللهمّ أعطِ مُنْفقًا خلفًا، وأعط مُمْسكًا تَلَفًا» یعنی: «پروردگارا! هرکس برای خشنودی تو انفاق کند، در عوض به او بده، و دیگری می‌گوید: پروردگارا! هرکس از انفاق در راه تو خودداری کند، مالش را ضایع بگردان» [۵۸].

ابن حجر در شرح این حدیث روایت دیگری از ابو درداء را نقل کرده که در آن آمده است:

«ما من يوم طلعت شمسه إلا وكل بجنبتيها ملكان يناديان نداء يسمعه خلق الله كلهم إلا الثقلين: يا أيها الناس هلموا إلى ربكم إن ما قلّ وكفى خير مما كثر وألهى، ولا آبت شمسه إلا وكل بجنبتيها ملكان يناديان نداء يسمعه خلق الله كلهم غير الثقلين: اللهم أعط منفقاً خلفاً، وأعط ممسكاً تلفاً».

یعنی: «هر روز که خورشید طلوع می‌کند، دو فرشته فریاد سر می‌دهند: ای مردم! بسوی پروردگارتان بشتابید، روزی‌اندک و مقدار کافی از اموال زیاد بهتر است، و هنگام غروب آفتاب دوباره آن دو فرشته ندا می‌دهند، و این صدا را جز انسان و جن همه‌ی مخلوقات می‌شنوند، سپس می‌گویند: خدایا! هرکس برای خشنودی تو انفاق کند، در عوض به او بده و....» تا آخر حدیث قبل.

۱۱- آزمایش انسان

خداوند بعضی از فرشتگان را برای آزمایش بندگانش می‌فرستد. ابوهریرهسروایت می‌کند که: رسول خدا صفرمود: خداوند می‌خواست سه نفر از بنی اسرائیل را که یکی بیماری پیسی داشت و دیگری، کچل بود و سومی‌ نابینا، مورد آزمایش قرار دهد. از این رو فرشته‌ای بسوی آنان فرستاد. فرشته نزد فرد پیسی آمد و گفت: محبوب‌ترین چیز نزد تو چیست؟ گفت: رنگ زیبا، و پوست زیبا، زیرا مردم از من نفرت دارند. فرشته دستی بر او کشید، و بیماری بر طرف شد. و رنگ و پوستی زیبا به او داده شد.

آنگاه فرشته پرسید: چه مالی را بیشتر دوست داری؟ گفت: شتر. پس به او شتر آبستنی داده شد. و گفت: خداوند آن را برایت با برکت بگرداند.

سپس فرشته نزد کچل آمد و گفت: محبوب‌ترین چیز نزد تو چیست؟ گفت: موی زیبا تا این حالتم برطرف شود؛ زیرا مردم از من نفرت دارند. فرشته دستی بر سرش کشید، در نتیجه بیماریش برطرف گردید و موی بسیار زیبا به او داده شد، باز فرشته از او سؤال کرد: چه مالی را بهتر دوست داری؟ گفت: گاو، گاوی آبستن به او داده شد و فرشته برایش دعای برکت کرد که خداوند این گاو را برایش مبارک گرداند.

بعد نزد نفر سوم آمد که نابینا بود. از او پرسید: چه چیزی را بهتر دوست داری؟ گفت: این را که خداوند بینایی مرا برگرداند و مردم را با چشم خود ببینم. فرشته دستش را بر روی چشمانش کشید و خداوند بینایی‌اش را برگرداند. سؤال کرد: چه مالی را بهتر می‌پسندی؟ گفت: گوسفند، گوسفندی که آبستن بود به او داده شد و برایش دعای برکت کرد.

این گاو، شتر و گوسفند زاد و ولد کردند، هر کدام دارای گله‌ی بزرگی از گاو، گوسفند و شتر شدند.

فرشته در شکل و صورت انسان مبتلا به بیماری برص نزد نفر اول آمد و گفت: انسان ناتوانی هستم و در این سفر تمام اموال و متاع را از دست داده‌ام، امروز جز خداوند چیزی ندارم. تو را به همان خدایی که صورت و رنگ زیبا و مال به تو داده، به حال زار من رحم کن، و شتری را به من بده که مرا به مقصد برساند. آن مرد گفت: مصرفم زیاد است. فرشته گفت: مثل اینکه تو را می‌شناسم، آیا تو جذام داری نبودی که مردم از تو نفرت می‌کردند؟ تو فقیر نبودی که خداوند به تو مال داده است؟ آن مرد گفت: خیر، کسی این مال را به من نداده است، این مال به صورت ارث از اجدادم به من رسیده است. فرشته گفت: اگر دروغ می‌گوئی، خداوند تو را به حالت اوّل برگرداند.

سپس با قیافه و شکل انسان نزد مرد کچل رفت. و آنچه را که به مرد اوّل گفته بود با او در میان گذاشت، و همان پاسخ مرد اوّل را از او هم دریافت کرد. فرشته گفت: اگر دروغ می‌گوئی، خداوند تو را به حالت اوّل برگرداند.

در پایان نزد نابینا رفت و گفت: انسان مسافری هستم و در راه سفر گرفتار و بی‌بضاعت مانده‌ام و نمی‌توانم به محل سکونتم برگردم. تو را خدایی که بینایی را به تو برگرداند یک گوسفند به من بده. گفت: از این گله گوسفند هر‌اندازه که لازم داری بردار، و به خدا سوگند اگر تمام گوسفندان را برداری، مانع تو نخواهم شد. فرشته گفت: مال خودت مبارکت باد. خداوند خواست شما را امتحان کند، بی‌تردید خداوند از تو خشنود است و از دو رفیق دیگر تو ناخشنود و خشمگین است [۵۹].

۱۲- گرفتن ارواح انسان موقع فرا رسیدن اجل

خداوند بعضی از فرشتگان را برای قبض ارواح بندگان برگزیده است.

می‌فرماید:

﴿قُلۡ يَتَوَفَّىٰكُم مَّلَكُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِي وُكِّلَ بِكُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ تُرۡجَعُونَ١١[السجدة: ۱۱].

بگو: «فرشته‌ی مرگ که بر شما گماشته شده است، به سراغتان می‌آید و جان شما را می‌گیرد، سپس به‌سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید».

فرشتگانی که جان انسان‌ها را می‌گیرند بیش از یک فرشته هستند:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُم بِٱلَّيۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ يَبۡعَثُكُمۡ فِيهِ لِيُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗىۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ مَرۡجِعُكُمۡ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٦٠ وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۖ وَيُرۡسِلُ عَلَيۡكُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا يُفَرِّطُونَ٦١[الأنعام: ۶۰-۶۱].

یعنی: «خداوند است که در شب شما را می‌میراند و در روز شما را برمی‌انگیزاند و او می‌داند که در روز (که زمان عمده جنب و جوش و تلاش و کوشش است) چه می‌کنید و چه فراچنگ می‌آورید (و این مرگ و زندگی خواب و بیداری، پیوسته ادامه دارد) تا مهلت معین (زندگی هرکس با فرا رسیدن مرگ او) فرا رسد. سپس (در روز رستاخیز همگان) به‌سوی خدا برمی‌گردید و آنگاه شما را بدانچه (از خوب و بد در دنیا) می‌کردید باخبر می‌گرداند».

خداوند بر بندگان خود کاملاً چیره است. او مراقبانی (از فرشتگان را برای حسابرسی و نگارش اعمال شما) بر شما می‌فرستد و می‌گمارد (و آنان به کار خود با دقّت تمام تا دم مرگِ یکایک شما، مشغول می‌گردند)، و چون مرگ یکی از شما فرا رسید، فرستادگان ما (از میان فرشتگان دیگر به سراغ او می‌آیند و) جان او را می‌گیرند، و (فرشتگان گروه اوّل و فرشتگان گروه دوم هیچکدام در مأموریت خود) کوتاهی نمی‌کنند.

فرشتگان ارواح کفار و مشرکین را به سختی و خشونت می‌گیرند، و هیچگونه نرمش و مهربانی نسبت به آن‌ها از خود نشان نمی‌دهند،

قرآن می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَكُمُۖ ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا كُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَكُنتُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهِۦ تَسۡتَكۡبِرُونَ٩٣[الأنعام: ۹۳].

یعنی: «اگر ستمکاران را ببینی در آن هنگام که در سختی‌های مرگ فرو رفته‌اند و فرشتگان دست‌های خود را (به‌سوی آنان) دراز کرده‌اند خویشتن را برهانید. این زمان به سبب دروغ‌هایی که بر خدا می‌بستید و از (پذیرش) آیات او سرپیچی می‌کردید، عذاب خوارکننده‌ای می‌بینید».

و می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ يَتَوَفَّى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ٥٠[الأنفال: ۵۰].

یعنی: «اگر ببینی (ای پیغمبر! هول و هراس و عذاب و عقابی را که به کافران دست می‌دهد) بدان گاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند و سر و صورت و پشت و روی آنان را (از هر سو) می‌زنند و (بدیشان می‌گویند): عذاب سوزان (اعمال بد خود) را بچشید».

و فرمود:

﴿فَكَيۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ٢٧[محمد: ۲۷].

یعنی: «حال آنان چگونه خواهد بود بدان هنگام که فرشتگان مأمور قبض ارواح به سراغ‌شان می‌آیند و چهره‌ها و پشت‌ها (و سایر‌اندام‌های) ایشان را به زیر ضربه‌های خود می‌گیرند؟! امّا ارواح مؤمنان را با مهربانی می‌گیرند».

۱۳- مژده به مؤمنان هنگام مرگ

وقتی مرگ مؤمن فرا رسید، فرشتگان می‌آیند، و به او مژده می‌دهند و مایه‌ی استواری و ثبات او می‌شوند، خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠ نَحۡنُ أَوۡلِيَآؤُكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَكُمۡ فِيهَا مَا تَشۡتَهِيٓ أَنفُسُكُمۡ وَلَكُمۡ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ٣١[فصلت: ۳۰-۳۱].

یعنی: «کسانی که می‌گویند: پروردگار ما تنها خداست، و سپس (بر این گفته خود که اقرار به وحدانیت است‌ می‌ایستند، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان می‌دهند، و بر این راستای خداپرستی تا زنده‌اند) پابرجا و ماندگار می‌مانند، (در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش ایشان می‌آیند (و بدانان مژده می‌دهند) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که (توسّط پیغمبران) به شما (مؤمنان) وعده داده می‌شد».

(و فرشتگان بدیشان خبر می‌دهند که) ما یاران و یاوران شما در زندگی دنیا و در آخرت هستیم، و در آخرت برای شما هرچه آرزو کنید هست، و هرچه بخواهید برایتان فراهم است.

همچنین فرشتگان به کفّار مژده‌ی دوزخ و خشم خداوند جبّار را می‌دهند و به آن‌ها می‌گویند:

﴿أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَكُمُۖ ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ[الأنعام: ۹۳].

یعنی: «در آن هنگام که در سختی‌های مرگ فرو رفته‌اند و فرشتگان دست‌های خود را (به‌سوی آنان) دراز کرده‌اند (و بر بناگوش‌شان تپانچه و بر پشت‌شان تازیانه می‌زنند و بدیشان می‌گویند: اگر می‌توانید از این عذاب الهی) خویشتن را برهانید».

۱۴- ارتباط فرشتگان با بندگان در قبر و محشر

در مبحث ایمان به روز قیامت ـ انشاءالله ـ خواهید دید که بعد از مرگ فرشتگان با انسان‌ها چه ارتباطی دارند، و در قبر چگونه فرشته‌های منکر و نکیر از او می‌پرسند. بعضی از فرشتگان انسان‌ها را در قبر خوشحال می‌کنند، و برخی دیگر مجرمان و کافران را عذاب می‌دهند. فرشتگان علاوه بر انجام اموری که بیان گردید، روز قیامت از مسلمانان استقبال می‌کنند. اسرافیل در صور می‌دمد و انسان‌ها را برای حساب در محشر جمع می‌کند. اهل دوزخ را به دوزخ، و اهل بهشت را به بهشت سوق می‌دهند، و در دوزخ اهل دوزخ را عذاب می‌دهند و در بهشت به ساکنان آن سلام می‌گویند.

[۴۲] صحیح مسلم (۱/۵۵۴) شماره (۸۰۶). [۴۳] صحیح الجامع(۱/۸۰). [۴۴] مسند احمد (۵/۳۹۱) و صحیح سنن نسائی (۳/۲۶۶) شماره (۲۹۷۵) . [۴۵] چیزی که ما در اینجا گفتیم مبنی بر اینکه فرشتگان سفیران خدا بسوی مردم، و حامل سروش به پیامبرانند، از معنای لغوی واژه‌ی ملک روشن است؛ چون اصل ملک ألَک و مالکه است، و مألک بمعنی رسالت است، و ملائک از آن اشتقاق یافته‌اند، چون پیامبر خدا هستند، بعضی هم گفته‌اند: (ل أ ک) اشتقاق یافته و ملأکه رسالت است، و ملأک هم همان ملک هست؛ چون فرمان خداوند را ابلاغ می‌کند، و هرکدام از فرشتگان که متولی‌اموری سیاسی باشد مَلَک نامیده می‌شود، و از میان بشر مَلِک نامیده می‌شود. (بصائر ذوی التمیز ۴/۵۲۴). [۴۶] صحیح بخاری (۱/۱۸) شماره(۲). [۴۷] بخاری(۱/۲۷) شماره(۴). [۴۸] بخاری(۱/۳۰) شماره (۶). [۴۹] بخاری (۶/۳۰۵) شماره (۳۲۲۱) نسایی (۱/۱۰۸) شماره (۴۸۰). [۵۰] صحیح سنن ابی داود (۱/۷۹) شماره (۳۳۷). [۵۱] مسلم (۴/۱۷۱۸) شماره (۲۱۸۶). [۵۲] صحیح مسلم (۴/۲۱۶۸) شماره (۲۸۱۴). [۵۳] محقّق کتاب «الوابل الصیّب» در تعلیقش بر این حدیث گفته: «ابن حبّان این روایت را با معنی نقل کرده، به شماره ۲۳۶۲ موارد» ‌امام حاکم آن را در «۱/۵۴۸» روایت کرده، و آن را صحیح دانسته، و‌ امام ذهبی با او موافق است، و رجال آن ثقه است. همچنین هیثمی در مجمع الزوائد (۱۰/۱۲۰) آن را نقل کرده، و گفته: ابویعلی آن را روایت کرده، و رجال آن رجال صحیح است جز ابراهیم شامی که ثقه است. من (نویسنده) هم می‌گویم: نام این راوی ابراهیم بن حجّاج شامی با سین بی‌نقطه درست است نه شامی. [۵۴] ترمذی، نسایی و ابن ماجه روایت کرده و ترمذی گفته: حسن و صحیح است. [۵۵] بخاری (۱۱/۳۸۰) شماره (۶۴۷۸). [۵۶] - مسلم(۱/۱۱۷) شماره(۱۲۸). [۵۷] مسلم(۱/۱۱۷) شماره (۱۲۹) و بخاری (۱۳/۴۶۵) شماره ( ۷۵۰۱). [۵۸] - بخاری (۳/۳۰۴) شماره (۱۴۴۲). مسلم (۷۰۰۲) شماره (۱۰۱۰). [۵۹] بخاری (۶/۵۰۰) شماره (۳۴۶۴). مسلم (۴/۲۲۷۵) شماره (۲۹۶۴).