مواد مخدر در فقه اسلام

فهرست کتاب

قول دوم:

قول دوم:

بعضی از علماء بر این معتقد هستند که این مواد فقط مخدر‌اند، مسکر و نشئه‌آور نیستند. افراد زیر حامی این نظریه هستند:

۱- امام قرافی مالکی/وی فرموده است: (این‌ها مخدر هستند نه مسکر، به دو علت:

یکی این که: ما درمی‌یابیم که این مواد خلط‌های مخفی در بدن را چگونه و هرچه باشند برمی‌انگیزانند. پس کسی که خلط صفرا داشته باشد، صفرایش تیزتر می‌شود، و کسی که بلغم دارد، سنگینی و خاموشی به او دست می‌دهد. و آن که دارای سوداست، گریه و پریشانی بر او طاری می‌شود، و کسی که دموی است سرور و شادی برایش پیش می‌آید. پس از جمله بعضی را می‌بینی که گریه‌اش شدت گرفته و بعضی را می‌بینی که خاموش و سکوتش بالا رفته است. ولی از استعمال‌کنندگان خمر و چیزهای نشئه‌آور کسی را نمی‌بینی که چنین وضعیتی داشته باشد، بلکه همه مست و مسرور‌اند؛ از گریه و خاموشی دور قرار گرفته‌اند.

دوم اینکه: نوشندگان شراب را می‌بینیم که بسیار عربده می‌کشند و بر یکدیگر با سلاح حمله می‌کنند و به کارهای بزرگی هجوم می‌برند که در حال هوشیاری دست به چنین کاری نمی‌زنند، و همین است معنی قول شاعر که می‌سراید:

ونشربها فتترکنا ملوکاً
وأسداً ما ينهنهنا اللقاء [۳٩]

ترجمه: آن را می‌نوشیم که در نتیجه ما را پادشاه و شیر قرار می‌دهد که لقا مانع ما نمی‌شود.

در صورتی که استعمال‌کنندگان حشیش وقتی باهم جمع شوند، چنین پیش‌آمدی بین آن‌ها اتفاق نمی‌افتد و چنان عربده کشی‌ای که از شراب‌خوار شنیده می‌شود بلکه اینان افسرده و خاموش می‌باشند... پس بنابراین دو علت، من معتقدم که مواد مخدر از مفسدات‌اند نه از مسکرات و من بر استعمال‌کنندگان مواد حد را واجب قرار نمی‌دهم، نماز را در این وضع باطل نمی‌گویم؛ بلکه بر این‌ها تعزیر زاجر را لازم قرار می‌دهم» [۴۰].

۲- شیخ محمد بن حسین در کتاب «تهذیب الفروق» فرموده است: «علماء در این باره که آیا مواد مخدر تنها عقل را فاسد می‌کنند و نشئه‌آور نیستند که بنابراین، باید پاک باشند و در استعمال آن‌ها تعزیر واجب شود، یا نشئه‌آور هستند که در این صورت نجس قرار می‌گیرند و در آن‌ها حد لازم می‌گردد؛ به دو قول اختلاف نظر دارند» [۴۱].

۳- علامه دسوقی در حاشیه خود برالخلیل، بعد از این که نجاست مسکر و وجوب حد در آن را به اثبات رسانیده است می‌نویسد: «... بخلاف االمفسد ويقال له المخدر، وهو ما غيب العقل دون الحواس لامَعَ نشوة وطرب ومنه الحشيشة... فإنه طاهر» [۴۲].

(به خلاف مفسد که به آن مخدر گفته می‌شود و آن عبارت است از آنچه عقل را پنهان کند نه حواس را و همراه با آن نشئه و طرب نباشد که از جملۀ آن‌ها یکی حشیش است... که این مخدر پاک است).

۴- در «مواهب الجليل» آمده است: «وإذا تقرر ذلك فللمتأخرين في الحشيشة قولان هل هي من المسكرات أو من المفسدات مع اتفاقهم علی المنع من أكلها...» إلى أن قال‌ - «... وبهذا يندفع ما أورده بعضهم على قوله إلا المسكر من شموله للنبات المغيب للعقل كالبنج والسيكران فإنها مفسدات أو مرقدات لا مسكرات» [۴۳].

ترجمه: «وقتی که این (سه حکم تحریم قلیل و کثیر مسکر، وجوب حد در آن و نجاست آن) ثابت گردید، پس متأخرین دربارۀ حشیش دو قول دارند، آیا از مسکرات است یا از مفسدات. در صورتی که بر جلوگیری از خوردن آن اتفاق نظر دارند...)- تا این که می‌فرماید: (با بیان این مطلب آن ایرادی که بعضی بر قول او: «إلا المسكر»وارد کرده بودند که آن شامل گیاهانی است که عقل را پنهان می‌کنند، مانند بنگ و شاکران که این‌ها مفسد‌اند یا خواب‌آور و مسکر نیستند، دفع می‌گردد».

۵- مولانا عظیم آبادی در «عون المعبود»فرموده است: «... حقیقت این است که در اینجا دو اطلاق وجود دارد: یکی اطلاق اسکار، دوم اطلاق فساد و این از آنجاست که هرگاه اسکار اطلاق گردد، مراد از اسکار اطلاق شده، پنهان‌کردن عقل همراه با نشئه و طرب است، و این اطلاق خصوصی است. و هرگاه اسکار به صورت مطلق بکار گرفته شود، منظور از آن همین معنی دوم است، لذا در اطلاق اول بین مسکر و مخدر نسبت عموم خصوص مطلق وجود دارد؛ زیرا هر مخدر مسکر است، ولی هر مسکر مخدر نیست. پس مراد از اسکاری که بر حشیش، جوزبویا و امثال این‌ها اطلاق می‌شود، تخدیر است. و کسانی که آن را نفی می‌کنند هدف آنان معنی خصوصی آن است» [۴۴]. وی این مطلب را از ابن حجر هیتمی نقل کرده است.

صاحبان این نظریه از حدیث ام سلمه لبه روایت شهر بن حوشب که «رسول خدا جاز هر مسکر و مفتر نهی فرمود» [۴۵]استدلال کرده و گفته‌اند: در اینجا کلمۀ مفتر بر کلمۀ مسکر عطف شده است و عطف متقاضی مغایرت است، لذا مسکر حکمی جداگانه و مفتر حکمی جداگانه دارد.

علامه ابن حجر هیتمی در «الزواجر» خواسته است بین این دو نظریه تطبیق دهد، لذا فرموده است: گاهی اسکار اطلاق می‌شود و مقصود از آن مطلق تغطیۀ عقل است، و این اطلاقی عمومی است و گاهی اطلاق می‌شود و از آن معنی خصوصی که عبارت از تغطیۀ عقل همراه با نشئه و طرب است منظور می‌گردد، و هرگاه اسکار به صورت مطلق استعمال بشود، منظور همین معنی است.

بنابراین، کسانی که اسکار را بر حشیش و امثال آن اطلاق می‌نمایند، منظورشان معنی اعم که همان تخدیر است، می‌باشد و آنان که اسکار را از حشیش نفی می‌کنند، مراد آن‌ها معنی خصوصی است که همراه با نشئه طرب باشد [۴۶].

شاید نتیجۀ دو رای مختلف گذشته در بیان این دو امر اساسی واضح شود:

اول: حکم مداوی با مواد مخدر.

دوم: مجازات استعمال‌کنندۀ آن.

بدون شک و تردید نظریۀ اول که این مواد مسکر هستند، و حکم آن‌ها از هرجهت مانند حکم مسکر است، ترجیح دارد؛ زیرا مواد مخدر در عموم مسکرات که عقل را پنهان می‌کنند داخل‌اند. برای این که مواد مخدر و مسکرات هردو دارای یک تأثیر هستند، و آن عبارت است از: پنهان‌کردن و از بین‌بردن عقل. باز در مواد مخدر بعینه آن مفاسد و ضررهایی وجود دارد که در خمر موجود‌‌اند، از قبیل ضایع‌نمودن مال، برانگیختن عداوت و بغض بین مردم و بازداشتن از یاد خدای تعالی و از نماز. پس شراب‌خوار و استعمال‌کنندۀ مواد مخدر هردو نیروی حافظۀ خود را از دست می‌دهند و کارهایی می‌کنند که پدید آورندۀ تشتت و اختلاف و ایجادکنندۀ عداوت و بغض است.

و بدون شک مدار تکلیف عقل است، پس در آن حالی که عقل به وسیلۀ مواد مخدر از بین رفته یا در شرف از بین رفتن است چگونه می‌تواند تکالیف شرعی را انجام دهد.

[۳٩] دیوان حسان بن ثابت، ص ۶۰، نشر دارالأندلس. [۴۰] الفروق للقرافی، ج ۱، ص ۲۱٧، ۲۱۸. [۴۱] تهذیب الفروق، ج ۱، ص ۲۱۴. [۴۲] حاشیه دسوقی برالخلیل، ج ۱، ص ۴۶. [۴۳] مواهب الجلیل، ج ۱، ص ٩۰. [۴۴] عون المعبود، ج ۱۰، ص ۱۳٧، الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۴. [۴۵] این حدیث را امام احمد در مسندش روایت کرده است، ج ۴، ص ۲٧۳. همچنین ابوداوود، در سنن، ج ۴، ص ٩۰. [۴۶] الزواجر، ج ۱، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.