یسوع یعنی عیسی کذاب و دروغگو است
در دهها مورد خطاگویی انجیلها ظاهر است. مثلا انجیل متی باب ۲۲ شمارۀ ۴۳ و ۴۴ عیسی را از نسل داوود نمیداند و حال آنکه در باب اول او را از نسل داوود شمرده! و همچنین باب ۱۲ انجیل مرقس و باب ۲۰ انجیل لوقا.
خطای دیگر در انجیل یوحنا باب هفتم دروغی است که عیسی به برادرانش میگوید: شما به این عید بروید اما نمیآیم ولی چون برادرانش رفتند او هم رفت اما بخفا!!
دروغ دیگر در انجیل لوقا آن است که در باب اول شمارۀ ۳۳ میگوید: خداوند تخت پدرش داوود را به عیسی عطا خواهد کرد و او بر خاندان یعقوب تا ابد پادشاهی خواهد کرد و حال آنکه عیسی پادشاهی نکرده و مانند حضرت داوود سلطنت نداشته مگر آنکه بگویند سلطنت باطنی داشته تازه ابدی بودن مخصوص ذات خدا است.
دروغ دیگر در انجیل مرقص آن است که در باب دهم شمارۀ ۳۴ و هم متی باب ۱۷ شمارۀ ۲۲ مینویسد: عیسی را خواهند کشت و او در روز سوم از قبر برخواهد خاست، ولی در اواخر انجیل مرقس و سایر انجیلها آمده است که دو شب بیشتر در قبر نبوده و روز دوم از قبر برخاسته.
عیسی در باب پنجم انجیل متی شمارۀ ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ میگوید: گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم نیامدهام تا باطل کنم و به شما میگویم تا آسمان و زمین زائل نشود همزه یا نقطهای تورات زائل نخواهد شد پس هر کس یکی از این احکام کوچکترین را بشکند یا به مردم چنین تعلیم نماید در ملکوت آسمان کمتر و حقیرتر شمرده شود. اما بعدا همین عیسی و شاگردانش تمام تورات و شریعت موسی را تغییر دادند و بر هم زدند و حرام آن را حلال کرده مثلا با اینکه در باب ۱۹ انجیل متی شمارۀ ۱۸ و ۱۹ گوید: زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، ولی در جای دیگر، چنانکه در باب ۱۰ و ۱۱ کتاب اعمال در انجیل مضبوط است همه را حلال کرده! و لذا مسیحیان هم هر نوع حیوانی را میخورند حتی حیوانات صدفی دریا را که سگها نمیخورند.
و خود مسیح ختنه را باطل کرده و طلاق را حرام دانسته و تعطیل روز شنبه و تعداد ازواج را که در دین یهود و تورات بوده از بین برده. هر کس میخواهد تفصیل آن را بداند به تورات و اناجیل موجود مراجعه کند.
دیگر از خطاهای انجیلها آن است که عیسی در باب ۱۹ متی به شاگردان خود میگوید: چون زادۀ انسان بر تخت مجد قرار میگیرد شما بر دوازده تخت قرار میگیرید و به اسباط دوازدهگانه حکم میرانید. و حال آنکه یکی از این ۱۲ شاگرد یهودای اسخریوطی است که به تصریح خود انجیل عیسی÷را به کشتن داد و او را تسلیم نمود تا به دار زنند و چنانکه در اوائل کتاب رسولان انجیل نوشتهاند از آسمان برایش عذاب نازل شد.
در باب هشتم انجیل یوحنا داستانی است که زنی زنا کرده بود و گفتند به حکم تورات باید سنگسار شود چون مردم بیرون رفتند یا اینکه همه بر زنای او شهادت دادند و تورات هم نسبت به اجرای حدود تأکید بسیار کرده است، ولی عیسی به آن زن گفت: من علیه تو فتوی نمیدهم برو دیگر گناه مکن!!
چنانکه در باب دوم انجیل یوحنا آمده پیغمبر نصاری با شاگردانش شراب میخورد و احترام مادرش را رعایت نمیکند. بدیهی است از آدم شرابخوار جز این هم انتظار نمیرود. ولی مشکل اینجاست که چگونه چنین کسی میخواهد پیامبر و الگو و مقتدای دیگران باشد؟!
پیغمبر نصاری مردم را به قطع رحم و دشمنی پدر و مادر و فساد و تفرقه دعوت میکند چنانکه در باب ۱۴ لوقا شمارۀ ۲۶ ذکر کرده که جمع کثیری همراه عیسی میرفتند او روی گردانید بدیشان گفت: اگر کسی به نزد من آید و پدر و مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران حتی جان خود را دشمن ندارد شاگرد من نمیتواند بود و در شمارۀ ۳۴ گوید: هر کس تمام مایملک خود را ترک نکند نمیتواند شاگرد من بشود و حال آنکه قرآن مجید میفرماید عیسی÷گفت: ﴿وَأَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا ٣١ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا ٣٢﴾[مریم: ۳۱- ۳۲]. یعنی، خدا مرا سفارش کرده به نماز و زکات و نیکی به مادر مادامی که من زندهام و مرا ستمکار و بد روزگار قرار نداده.
ولی عیسای ملت نصاری در انجیل مردم را به فساد و تفرقه و جدایی تحریک میکند و در باب ۱۰ متی شمارۀ ۳۴ میگوید: «گمان مبرید که آمدهام تا سلامتی بر زمین بگذارم نیامدهام تا سلامتی بگذارم بلکه آمدهام شمشیر بگذارم زیرا آمدهام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم» و دشمنان شخص اهل خانۀ او خواهند بود با آنکه پیغمبر باید رحمة للعالمین باشد و در انجیل لوقا باب ۱۲ شمارۀ ۲۹ گوید: «من آمدهام تا آتشی در زمین افروزم». مؤلف گوید: بیجهت نیست که ملت نصاری اینقدر قتال و بیانصافند که شهرها را با موشکها و بمبها و توپها به آتش میکشند و روز به روز بر کثرت اسلحۀ قتاله میافزایند ملتی که پیغمبرش چنان باشد پیروانش نیز همه خوانخوار و درنده میشوند!
در باب دهم انجیل یوحنا شمارۀ ۸ عیسی میگوید: «جمیع کسانی که پیش از من آمدند یعنی پیغمبران گذشته دزد و راهزن هستند» و در شمارۀ ۱۱ گوید: «من شبان نیکو هستم شبان نیکو جان خود را فدای گوسفندان میکند». و در شمارۀ ۳۶ و بعد از آن میگوید: «من پسر خدا هستم و خدا مرا تقدیس کرده و یقین کنید پدر که خدا باشد در من است و من در او».
دیگر از خطاهای واضح، قصۀ ماده الاغی است که تمام اناجیل نقل کردهاند. در انجیل متی باب ۲۱ گوید: «عیسی دو نفر از شاگردان خود را به دهی فرستاد و گفت: بروید و الاغی به کرهاش بسته است آنها را باز کرده نزد من آورید و اگر کسی با شما سخن گفت بگویید: خدا به اینها احتیاج دارد، ایشان رفتند و الاغ را با کرهاش آوردند و رخت خود را بر آنها انداختند وعیسی بر آنها سوار شد و افراد بسیاری از پس و پیش او حرکت کرده وفریاد میکردند: هوشیعانا مبارک باد!»
آیا خوانندۀ عاقل، متعجبانه نمیپرسد که چگونه عیسی÷بر دو الاغ سوار شده یعنی هم بر الاغ و هم بر کرهاش؟!! عجیبتر آنکه قبلا تورات هم این داستان مضحک را در باب نهم کتاب زکریای نبی آورده و گوید: خطاب کرد به دختر صهیون و گفت: بسیار وجدنما و ای دختر اورشلیم آواز شادمانی بخوان اینک پادشاه تو میآید او عادل و حلیم و بر الاغ و کرهاش سوار است!
ماجرا به قدری مضحک است که بعضی از علماء در توجیه آن احتمال دادهاند که کرۀ الاغ بر الاغ سوار شده باشد و عیسی بر کره، یعنی سهتائی روی هم قرار گرفته باشند! زیرا محال است یک نفر بر دو مرکب سوار شود. عجائب و غرائب انجیلها به همین مختصر نیست و از جمله نوشتهاند: عیسی را که میان دو نفر به دار آویختند، هفت دیو از او خارج شد!! باید پرسید دیو در وجود پیامبر چه میکرده است؟!
انجیل لوقا در باب ۷ شمارۀ ۳۷ مینویسد: زن گناهکاری در خانۀ فریسی شیشۀ عطری آورد و قدمهای مسیح را با عطر میشست و با گیسوانش خشک میکرد و همی بوسه میداد تا آنکه عیسی به فریسی و یهودای اسخریوطی اعتراض میکند که شما مرا نبوسیدید ولی این زن بوسید و در آخر به آن زن میگوید: برو که ایمانت تو را نجات داد. البته در انجیل یوحنا در باب ۱۲ به این قصه آب و تاب بیشتری داده است!
به راستی که دین جالبی است که با بوسیدن پاها گناهان از بین میرود. و از باب ۱۱ یوحنا معلوم میشود که مسیح با مریم و مژنا و خواهرش سر و سری داشته و از باب ۱۳ یوحنا شمارۀ ۲۳ معلوم میشود که یکی از شاگردانش را دوست میداشت به طوری که در آغوش او مینشست و به سینۀ عیسی تکیه میداد.
دیگر از خطاهای اناجیل آن است که مسیح را ظالمپرور معرفی میکند، زیرا مسیح به فردی دزد و خائن اعتماد و رفاقت کرده و او را از خواص خود قرار داده، در حالیکه خودش به بدی و خباثت او اقرار کرده چنانکه در انجیل یوحنا باب دوازدهم میگوید: یکی از شاگردان یعنی یهودای اسخریوطی پسر شمعون که تسلیمکنندۀ وی بود گفت: برای چه این عطر به سیصد دینار فروخته نشد تا به فقراء داده شود و مقصود او فقرا نبود بلکه دزد بود و صندوق پول نزد او بود و آنچه در آن انداخته میشد بر میداشت و این یهودای اسخریوطی از حواریین آن حضرت است و چون خواستند او را به دار زنند آن حضرت را نشان داد و تسلیم یهود نمود چنانکه در انجیل یوحنا باب ۱۳ شمارۀ ۲۳ و ۲۴ مذکور است.
دیگر از مواردی که بنا به نقل اناجیل عیسی انجام داده آن است که شیطان را به انسان داخل میکند چنانکه به یهودای اسخریوطی داخل کرده و در انجیل یوحنا باب ۱۳ عدد ۲۶ مذکور است و باآنکه تصریح کرده یهودا شیطان است چنانکه در انجیل یوحنا باب ششم عدد ۷۰ مذکور است مع ذلک او را از میان هفتاد نفر انتخاب میکند. جای بسی تعجب است که عیسی شیطان را از خواص اصحاب خود قرار داده، مگر قصد داشته فساد و فتنه ایجاد کند که چنین اشخاصی را برگزیده است؟
بنا به نقل اناجیل، عیسی گاهی شیطان را به حیوانات زبان بسته داخل میکند چنانکه در باب هشتم انجیل متی و هشتم لوقا و پنجم مرقس مذکور است که چون عیسی به طرف قبر آمد دو نفر دیوانه نزد او آمدند که از قبرهایشان بیرون آمده بودند و فریاد میکردند ما را با تو چکار ای یسوع ای پسر خدا مگر آمدهای که ما را قبل از موقع عذاب دهی و عقوبت نمائی و در فاصلۀ دوری گلهای خوک میچریدند به این سبب دیوها به عیسی گفتند: اگر ما را از این مجانین بیرون میکنی پس اجازه بده که به این گلۀ خوک داخل شویم عیسی نیز به ایشان گفت: داخل شوید، سپس دیوها از ایشان خارج و داخل گلۀ خوکها شدند. در انجیل لوقا نوشته که عدد گله دو هزار بود و این گلۀ خوک ناگهان خود را به دریا پرتاب کردند و در آب غرق شدند و چوپانها از ترس فرار کردند.
باید پرسید: این خوکهای بیچاره چه گناهی کرده بودند که عیسی ایشان را به غرق مبتلا کرد و نسل آیندۀ آنها را خوراک امت خود قرار داد.
ظلم و ستمکاری عیسی به درختان و نباتات هم رسیده در انجیل متی باب ۲۱ عدد ۱۹ میآید بامدادان چون عیسی به شهر مراجعت میکرد گرسنه شد و در کنارۀ راه یک درخت انجیر دیده نزد آن آمد و جز برگ بر آن هیچ نیافت پس آن را گفت: از این پس میوه بر تو نشود که در ساعت درخت انجیر خشکید. چون شاگردان این را دیدند متعجب شده گفتند: چه بسیار زود درخت انجیر خشک شد.
مؤلف گوید: بهتر نبود پیامبر که رحمة للعالمین است به جای نفرین کردن، دعا میکرد که درخت بار آورد؟ آیا این کار با نبوت متناسبتر نبود؟ البته چون غالب ملل اروپا در ظلم و تجاوز و حرص و شهوت بر سایر ملل تقدم دارند، تبعا پیامبری برای خود میتراشند که با بزهکاری آنان متناسب باشد. و در این کار از تحریف ادیان آسمانی و تهمت و افتراء به پیامبر طاهر و مطهر پروردگار یعنی حضرت عیسی÷نیز ابایی ندارند!