مقررات برخلاف انسانیت
برخلاف تمام محاکم انسانی، متهم را مجرم محسوب میکردند و بر او لازم بود که بیگناهی خود را اثبات کند!! هر گونه شهادت ناروائی بر ضد او پذیرفته میشد و به طور کلی شهادت علیه او آسان بود، ولی شهادت له او بسیار مشکل بود و حتی برای شاهد، اسباب زحمت میشد. یهودیان و اعراب و خدام حق داشتند علیه کسی شهادت دهند، اما له او نمیتوانستند و قانون و زبان حال این محاکم این بود: «اگر بیگناهی بمیرد بهتر از آن است که گناهکاری بگریزد».
بر اثر جنون قدرت پاپها هر کاری که از آن بدتر نبود به نظر ایشان صحیح و منطقی جلوه میکرد و جالب این است که این محکمهها برای آنکه پاپ بدنام نشود حکم اعدام صادر نمیکردند زیرا چنین جلوه داده بودند که کلیسا از خونریزی بیزار است، اما فقط حکم به کفر و الحاد میکردند و محکوم بیچاره را به مقامات نظامی تحویل میدادند و آنها رای جز صادر کردن فرمان مرگ نداشتند زیرا ممکن بود خودشان به دادگاه خوانده شوند و تکفیر و اعدام شوند!!