خواب غفلت مسلمین و هجوم و اتحاد کفار
اهل شهر قونیه با کمال شجاعت به مبارزه ادامه دادند و احتمال میدادند از ممالک اطراف مسلمین کمکی برسد. ولی برعکس خلیفه در بغداد مشغول عیش و نوش بود!! و زمامداران بلاد هر یک با دیگری مخالفت میکرد و هیچ یک حاضر نبودند تابع دیگری شود. در این حال مسلمین قونیه دیدند سطح دریاچۀ مجاور شهر از کشتیهای امپراتور روم که برای سپاه صلیبی آذوقه و مهمات آوردهاند پوشیده شده. این واقعه روحیۀ مسلمین را تضعیف و مسیحیان را دلشاد گردانید. هنگامی که ضعف و بییاوری شهر تدریجا عیان میگشت حاکم آنجا متوجه شد که اگر قونیه تسخیر گردد همسر سلطان با فرزندانش به اسارت خواهند افتاد. از این رو کوشید قبل از سقوط شهر آنها را بگریزداند و عرابهای که سرپوشیده بود در کنار دریاچه فراهم آورده دو پسر سلطان را با مادرشان از راه آب به آن عرابه رسانید و روانه ساخت. اگرچه این فکر هم غلط است زیرا در اسلام فرقی بین سلطان و رعیت نیست و همه در برابر سختی و آسانی برابرند، علی أی حال، اهل صلیب از فرار آنان آگاه شده و آنها را تعقیب و هر سه را اسیر کردند. این واقعه نیز باعث ضعف مدافعین و تزلزل آنها گردید.