تسلیم شهر قونیه
هنگامی که فرزندان سلطان قلیچ ارسلان وسط دنیا اسیر شدند سلطان به امپراتور روم پیغام داد که تو باید از شهر من و فرزندانم در برابر صلیبیون محافظت کنی، زیرا روزی این اروپائیان به وطن خود برمیگردند و در آن زمان اهالی رُم و شخص تو در معرض خطر و انتقام شدید مسلمین واقع خواهید شد و تو بهتر میدانی که نیروهای عظیمی در داخل ممالک اسلامی خفتهاند و چیزی نخواهد گذشت که دریای مواج مجاهدین اسلام کوه و صحرای این مرز و بومرا فرا خواهد گرفت.
امپراطور که از اهل صلیب بیمناک بود با پیام سلطان دلگرمی یافت و یکی از رجال دانای خود را از راه دریاچه به قونیه فرستاد و او شبانه خود را به دیوار شهر رسانید و خود را معرفی کرد. مسلمین او را با نردبان بالا کشیدند و حاکم شهر در حضور بزرگان ثابت کرد که نفع ما آن است که تسلیم امپراطور رُم شویم تا جان و مال ما محفوظ بماند، ایشان آن پیشنهاد را قبول کردند.
از طرفی اهل صلیب با ماشینهای کلهقوچی و سنگانداز و آتشانداز که از شهر رُم برای ایشان رسیده بود شبانه تصمیم گرفتند که فردا از هر جانب هجوم برده شهر را تسخیر کنند. اما وقتی صبح شد چشم گشودند دیدند بیرق امپراطور بر فراز دروازده به اهتزاز آمده و سپاهیان رُم که در اردوی صلیبی بودند جزو مدافعین شهر شدهاند، سرداران صلیبی از آن حیله و مکر امپراطور لب به دندان گزیدند و رنجیدند اما ظاهرا نتوانستند چیزی بگویند و بر حسب تقاضای امپراطور فرزندان سلطان را نیز به فرستادگان قسطنطنیه تسلیم نمودند و بعد از پنجاه روز که نتیجهای نداشت، از محاصرۀ شهر دست کشیدند و اردوی بزرگ خود را دو قسمت کرده و به شامات روی آوردند.