فریب جدید در ائتلاف تثلیث و توحید

فهرست کتاب

جبنش اردوهای دیگر از صلیبیان

جبنش اردوهای دیگر از صلیبیان

چون خبر مغلوبیت و نابودی مجاهدین فرنگ منتشر شد احساسات و کینه در سراسر اروپا به هیجان آمد. کشیشان و راهبان و دیرنشینان که می‌بایست در گوشۀ انزوا باشند از دیرهای خود با صلیب‌های افراشته بیرون آمدند و در جمیع دهات و شهرها در ماتم مقتولین مشغول مرثیه‌خوانی‌های شورانگیز شدند و عیسویان را به خونخواهی دعوت می‌نمودند به طوری که هنوز دو سه ماه از وصول خبر شکست مزبور نگذشته بود که گروه گروه داوطلبان جهاد از هر جانب قیام کردند. نخستین اردوی بزرگ در فرانسه تشکیل شد و یکی از اشراف عمده که هم شهامت و هم وجاهت داشت به نام گووافر فرماندهی آن اردو را بر عهده گرفت. پیش‌آهنگ شدن این شخص موجب تشویق و تحریک اعیان و اشراف دیگر شد و گروه بزرگی از آنان زیر پرچم گووافر اجتماع کردند و برای رسیدن به شهر از راه آلمان و اتریش روانه گردیدند. اهل این اردو از بدبختی‌های گذشتگان عبرت گرفته و به غارت نپرداختند.

اردوی دیگر که اردوی دوم باشد از فرانسه برخاست و فرماندهی آنرا هوکز برادر پادشاه فرانسه که متصدی حکومت بود بر عهده گرفت. از آنجا اردوی اول از راه آلمان و اتریش رفته بود و گمان می‌کردند آذوقه و خواربار کافی برای دسته‌های دنباله یافت نشود هوکز راه خود را از خاک ایتالیا برگزید و تصمیم گرفت از سواحل آنجا سوار کشتی شود و از راه دریا زودتر به سواحل قسطنطنیه برسد. اردوی مزبور به زحمت از جبال آلپ عبور کرد و چون به شهر لوکا از خاک ایتالیا رسید پاپ اوربانس دوم شخصا به دیدار مجاهدین آمد و در حق آنان دعا کرد و اردو را روانه ساخت. اما دعای او نتیجۀ معکوس داد، یعنی این اردو بعد از سوار شدن به کشتی در نزدیکی سواحل روم دچار طوفان شدید شده اکثر کشتی‌ها غرق دریای فنا گردید و شخص هوکز با مشقت و رنج فراوان نجات یافته به جانب قسطنطنیه شتافت.

عبور اردوی هوکز از خاک ایتالیا مردمان آنجا را به هوس جنگ و جهاد افکند چنانکه بسیاری از بزرگان و اهالی ایتالیا در شهر معروف تارانت جمع شده و یکی از امرای خود را به نام بوهیموند به فرماندهی پذیرفتند و همراه اردوی فرانسه یک دسته کشتیهای ایتالیائی را تجهیز کرده و روانه ساختند.

اردوی سوم نیز از اهالی نواحی جنوبی فرانسه تشکیل یافت که ریاست آن با؟؟ بود که او همان کشیشی است که اولین چلیپای سرخ را وی از دست پاپ گرفت. در این اردو بسیاری از رؤسا و کشیشا و اشراف فرانسه شرکت داشتند و از جبال آلپ با زحمت فراوان گذشته رو به مرزهای یونان آمدند. به هر حال مقصد تمام این اردوها قسطنطنیه بود و می‌خواستند از تنگۀ بسفر و داردانل گذشته وارد خاک آناتولی شوند.

هنگامی که خبر جنبش آن سپاه فراوان به امپراتور روم رسید، سخت پریشان و از اینکه نزد پادشاهان اروپا سفرایی فرستاده و ایشان بر ضد مسلمین استمداد کرده بود واقعا پشیمان شد. زیرا صدمات مسیحیان را بر سرزمین خود بیش از مسلمین می‌دید و در صدد برآمد حتی المقدور در تضعیف ایشان تدبیری بیندیشد، لذا هنگامی که اردوهای جنجگویان به خاک روم رسیدند امپراطور برای فرماندهان ایشان پیغام فرستاد که ما نمی‌توانیم به شما اجازۀ عبور بدهیم مگر آنکه سران سپاه سوگند یاد نمایند که بعضی از بلاد مسلمین را بعد از فتح به ما واگذارند، از آن جمله ولایت انطاکیه را که در خاک شام و نزدیک حدود آناتولی است. ضمنا مقصود امپراتور این بود که سپاه فرنگ را به اهمیت فتح ولایات اسلام متوجه سازد تا بی‌پروا مانند پروانه که به سوی آتش می‌رود خویشتن را به دم شمشیر تیز مسلمین نزدیک نکنند. زیرا امپراتور به نیرومندی مسلمین اطمینان کامل داشت و با شکست‌های پیاپی که خود دیده بود باور نمی‌کرد مسلمین مغلوب شوند و ضمنا می‌خواست سر مار را به دست دشمن کوفته باشد.

اول سرداری که به خاک روم رسید هوکز بود که از غرق نجات یافته بود. چون خبر نجات او به امپراتور رسید، وی بعضی از بزرگان را به استقبال او فرستاد تا اینکه وی به نزدیک قسطنطنیه رسید. در این هنگام فرمان امپراطور به دست مهماندار او رسید که هوکز را زندانی کند. امپراتور قصد داشت با گروگان نگاه داشتن او، سپاهیان فرنگ را وادار کند که از تمایلات دولت روم پیروی کرده و اقدام طمع‌کارانه یا خرابکارانه ننمایند.