فریب جدید در ائتلاف تثلیث و توحید

فهرست کتاب

فساد اخلاق مسیحیان

فساد اخلاق مسیحیان

چون اردوی صلیبی رو به جانب ارمنستان می‌رفت، دو نفر از سرداران به قصد تعقیب دستجاتی از مسلمین از اردو جدا شدند و سیرکنان به شهر طرطوس رسیدند. این دو نفر یکی تنگرید و دیگری بودوین برادر گودافر بود. تنگرید زودتر از بودوین به شهر رسید و اهالی که اکثر مسیحی بودند از قدوم مسیحیان شاد و تنگرید را به شهر واردکردند و بیرق او را بر فراز دروازده افراشتند. به دنبال وی بودوین رسید، چون پرچم تنگرید را بالای دروازده دید سخت خشمگین شد و فرمان داد پرچم وی را کنده و بیرق مخصوص خود را به جای آن افراشت. و این رفتار که نمونه‌ای از حسد و طمع و فساد اخلاق اروپائیان بود باعث نقار طرفین شد و نزدیک بود به جان یکدیگر بیفتند. اما کشیشان میانجی شدند و قرار شد اهالی شهر به میل خود یکی از دو را به حکومت انتخاب کنند. بالأخره آن‌ها تنگرید را انتخاب کردند، ولی بودوین رضایت نداد و مردم طرطوس را تهدید کرد و آن‌ها از بیم جان دروازده را گشوده و بودوین را به درون آوردند و مابین فرانسویان بودوین با ایتالیائی‌های تنگرید آتش فتنه نزدیک به اشتغال بود که تنگرید نیروهای خود را برداشته از طرطوس بیرون رفت و خود را به شهر دیگر رسانید. از طرفی بوهیموند سردار کل یک گروه سیصد نفری از ایتالیائی‌ها را برای کمک به تنگرید به دنبال او فرستاده بود، زیرا وی گروه مهمی همراه نداشت و این سیصد نفر وقتی به شهر طرطوس رسیدند که تنگرید رفته بود، چون شب بود و دیر وقت، برای بودوین پیغام فرستادند که اجازه دهد آن‌ها شب در شهر بخوابند و صبح به دنبال تنگرید بروند، زیرا در آن محل بیرون شهر ماندن خطرناک بود. بودوین نپذیرفت! آن‌ها ناچار شب بیرون دروازده خفتند و از آنجا که مسلمین با دقت مواظب حرکات سپاهیان فرنگ بودند نیمه شب گروهی بر سر آن‌ها ریخته و هر سیصد نفر را به قتل رساندند. این واقعه موجب خجلت بودوین شد و برای رفع بدنامی به دنبال تنگرید شتافت و چون به او رسید ایتالیایی‌ها به فرانسویان بد گفتند و کار به ستیزه رسید و بعد از ساعتی جنگ و خونریزی مجددا با وساطت کشیشان ارمنی صلح برقرار گردید. از آنچه ذکر شد می‌توان میزان مدنیت و عدم توحش صلیبیون را دریافت. باری بودوین دیگر نزد اردوی صلیبی نماند و باهزار نفر به بلاد ارمنی‌نشین کنارۀ فرات رفت و مردمان شهر الرها از وی استقبال کردند و حاکم سالخوردۀ آنجا که از اشراف قدیمی روم بود، بودوین را به عنوان فرزند خواندۀ خود پذیرفت و جانشین خود گردانید. ولی بودوین که بسیار حرص ریاست داشت در ازای چنین اکرامی آن بینوا را از بالای ساختمان پرتاب کرده و کشت و خود به جایش نشست!!