ورود صلیبیون به سرزمینهای اسلامی
تجاوز سپاه صلیبیون به اراضی اسلامی برای سلطان قلیچ ارسلان سلجوقی بیسابقه نبود. اما او هرگز گمان نمیکرد که اقیانوسی مسلح یا دریایی خروشان متوجه مناطق اسلامی شود. جاسوسان مسلمین هنگامی که خواستند از عدد و شمار دشمن سخن گویند عاجز مانده فقط میگفتند به عدد برگ درختان، سرباز و سوار آمده.
واقعاً تفاوت عدد نیروهای صلیبی و مسملین قابل مقایسه نبود. زیرا لشکر اسلام فقط یکصد هزار اما اردوی صلیبی غیر از زنان و اطفال شامل یکصد هزار سواره و پانصد هزار سرباز پیاده بود.
سلطان قلیچ ارسلان با عدهای از زبدهسواران برای کسب اطلاع، به جانب اردوی صلیبی شتافت و از بالای مناطق کوهستانی با دقت اردوی صلیبیون را تحت نظر گرفت و دانست که ماندن وی در شهر قونیه مسلما پرخطر خواهد بود خصوصا آنکه اگر سلطان کشته یا اسیر شود، دیگر راه برای اروپائیان تا حدود بغداد بازخواهد بود. بنابراین فرمان داد با عجله شهر قونیه را مستحکم و مستعد مقاومت نمایند و دستجاتی از دلاوران سپاه را زیر فرمان حاکم نظامی آنجا قرار داد و خودش با باقی لشکریان به جانب کوهستان عقب کشید.
سپایان اروپایی مرکب از جمیع مبارزان به قونیه رسیده و چون سیل از هر جانب آن جا را احاطه نمودند وحتی دامنه و سینهکش و قلههای جبال اطراف نیز در اشغال سپاهیان قرار گرفت. تنها یک طرف شهر که به دریاچه متصل بود از دشمن خالی ماند. چند روزی که از محاصرۀ گذشت سلطان قلیچ نتوانست آرام بنشیند و پایتخت خود را در احاطۀ دشمن ببیند، از این رو درصدد جنگ برآمد. خردمندان و پیرمردان با تجربه اصرار داشتند سلطان از جنگ خودداری کند و نیروهای خود را در اطراف اردوی صلیبی به تاخت و تاز بگمارد و راه آنان را با قسطنطنیه قطع کند تا در اثر قطع آذوقه و گرسنگی عقبنشینی کنند. آنگاه سلطان بر دشمن زبون بتازد و کارشان را یکسره کند. لیکن تعدادی از امیرزادگان جوان و کم تجربه اما اهل جنگ و جویای نام، سلطان را به جنگ تحریک کردند تا عاقبت عزم وی جزم شد و از سمت کوهستان با صد هزار سوار خود به میدان تاخت و اتفاقا در این هجوم با لشکریان گودافر که به فرماندهی کل قوا انتخاب شده بود روبرو شد. مسلمین با چنان قدرت و پافشاری وارد کارزار شدند که اروپائیان پس از دو سه ساعت قدرت مقاومت را باخته اردوگاه خود را رها کرده فرار را برقرار ترجیح دادند. اما طولی نکشید که اردوی دیگر صلیبی از طرف دیگر شهر با شتاب به کمک همرزمان خود آمدند و از راست و چپ بر مسلمین تاختند.
شدت پیکار به حدی بود که مورخان اروپا آن را غیر قابل وصف میدانند و تا شامگاه طرفین به یکدیگر درآویختند. اما نزدیک غروب مسلمین شکست یافته خود را به سمت کوه کشیدند. روز دیگر باز قلیچ ارسلان نیروهای متشتت خود را گرد آورده به میدان شتافت، در آن روز نیز مسلمین دلیریهای بسیار کرده دلهای اهل صلیب را بیمناک کرده و زبانشان را به تحسین واداشتند. با این وصف، بسیاری عدد نصاری بر شجاعت سپاه قلیچ ارسلان غلبه نمود و مسلمین بعد از نماز ظهر که صف به صف بر پشت اسبها ادا کردند در حالی که نیروهای عظیم اروپا در چهار طرف ایشان موج میزد عاقبت نزدیک عصر سواران مسلمین که فوج فوج در وسط دریای دشمن گرفتار بودند با شنیدن فریاد اذان و تکبیری که به عنوان علامت مخصوص میان خودشان بود، دسته دسته مانند تیری که از کمان رها شده باشد خودرا به صفوف دشمن زده راه فراری گشوده از میدان بیرون تاختند و به دنبال درفش بزرگ سلطانی رو به جانب مرزهای اسلامی شتافتند. و زمان این واقعه ماه رجب سال ۴۹۰ هجری قمری بود.
اروپائیان در فتح نامههای خود این روز را ظفر مدنیت و شکست توحش میدانند چنانکه در قرون اخیر هر جنایت و ستمی که به ملل دنیا وارد میسازند به نام مدنیت مرتکب میشوند، ولی در واقع باید آن را غلبۀ کفر و شهوت بر ایمان و غیرت نامید. بعد از عقبنشینی نیروهای سلطانی مهاجمین صلیبی اروپا، شهر را در محاصرۀ سخت گرفتند و به وسیلۀ استادان رومی منجنیقها ساختند تا با داخل شهر بجنگند. عاقبت یکی از ماشینهای رومی که به قسمتی از بدنۀ شهر به شدت میکوفت، آن را ناگهان فرو ریخت. اروپائیان از آن روزنه به جانب شهر هجوم بردند و عاقت خود را بر فراز برج رسانیدند. اما مدافعین شهر با ماشینهای خود دائم تیرهای زهرآلود و شیشههای نفت آتش زده بر سر مهاجمین میریختند و علاوه چنگکهای تیزی بر سر کمند بکار برده و با مهارت رو به دشمنی که در جای بلند قرار داشت میافکندند و طرف را صید میکردند و از فراز برج به زیر آورده طعمۀ شمشیر میساختند.
از جمله مدافعین مردی بود از قوم چرکس به نام احمد سنبه که تیرانداز ماهری بود و تیر او خطا نمیرفت، از این جهت هر جا که او حاضر میشد هر یک از سپاهیان صلیبی خود را پشت سنگری و یا پناهگاهی پنهان میکرد و او از صبح تا ظهر شش ترکش تیر میافکند و با هر تیر یک نفر را از زندگی محروم میساخت.
عاقبت گودافر تیری به جانب احمد افکند که به سینۀ او خورد و کار او را تمام کرد. حالت محاصره در شهر قونیه دوام یافت و شجاعت محصورین و پافشاری آنان بر مقاومت تخفیف نمییافت.