چهل حدیث درباره جمعه

فهرست کتاب

حدیث دوازدهم: استعمال عطر در موقع رفتن به نماز جمعه

حدیث دوازدهم: استعمال عطر در موقع رفتن به نماز جمعه

عبدالله بن عمرو بن عاصباز رسول الله جروایت کرده است: «مَنِ اغْتَسَلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَسَّ مِنْ طِیبِ امْرَأَتِهِ - إِنْ كَانَ لَهَا - وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِیَابِهِ ثُمَّ لَمْ یَتَخَطَّ رِقَابَ النَّاسِ وَلَمْ یَلْغُ عِنْدَ الْمَوْعِظَةِ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا بَیْنَهُمَا وَمَنْ لَغَا وَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ كَانَتْ لَهُ ظُهْرًا.» [۳۰]«هر کس روز جمعه غسل کند و (اگر خودش هم عطر نداشت) از عطر همسرش استفاده کند -البته اگر وی عطر داشت- و بهترین لباسش را بپوشد و سپس (وقتی وارد مسجد شد) بر شانۀ مردم قدم بر ندارد و در موقع موعظه کلام لغو نگوید، (این عملکردش) کفارۀ (گناهانش) بین جمعه‌اش (وجمعۀ دیگر) خواهد شد و هر کس کلام لغو گوید و بر شانۀ مردم قدم بردارد برای وی فقط (ثواب) نماز ظهر خواهد بود.»

جدای از احکامی که نص حدیث آشکارا بدان اشاره می‌فرماید از جمله سنّت‌های رفتن به نماز جمعه خوشبو کردن خود می‌باشد البته این استحباب برای مردان است؛ و نباید زن برای رفتن به مسجد، معطر از خانه بیرون رود. ابوهریرهسروایت کرده است: «لا تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ، وَلْیَخْرُجْنَ تَفِلاتٍ.» [۳۱]«زنان وکنیزان خداوند را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ (ولی آنان هم وقتی به مسجد می‌روند،) بوی خوش به خود نزنند. و با همان بوی خود خارج شوند.»

همچنین بر شخص محرم در حج استعمال عطر حرام است، به دلیل اینکه رسول الله جفرمودند: «لاَ یَلْبَسُ الْمُحْرِمُ ثَوْبًا مَسَّهُ وَرْسٌ وَلاَ زَعْفَرَانٌ.» [۳۲]«انسان محرم نباید لباسی بپوشد که وَرس (گیاه خوشبو) و زعفران به آن خورده است.»

و امام ابن حجر/گفته است: «ألحَقَ العُلَمَاءُ بِذلِكَ أنوَاعَ الطِّیبِ لَلاشتِرَاكِ فِی الحُكمِ.» [۳۳]«علماء به ورس(گیاهی خوشبو) و زعفران، سایر بوهای خوش را قیاس کرده‌اند؛ چرا که همه یک علت دارند.»

[۳۰] (صحیح): ابوداود (ش۳۴۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۰۹۸) / ابن خزیمه (ش۱۸۱۰) / حدیث أبی الفضل الزهری (ش۴۹۹) / اصفهانی قوام السنة، الترغیب والترهیب (ش۹۴۹) از طریق (ابن أبى عقیل ومحمّد بن سلمة والربیع بن سلیمان وابراهیم بن منقذ) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبدالله بن وهب أخبرنى أسامة ابن زید عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبى صلى الله علیه وسلم أنه قال: من اغتسل یوم الجمعة ومس من طیب امرأته - إن كان لها - ولبس من صالح ثیابه ثم لم یتخط رقاب الناس ولم یلغ عند الموعظة كانت كفارة لما بینهما ومن لغا وتخطى رقاب الناس كانت له ظهرا.» رجال ابوداود «ثقة» ومترجم در تهذیب هستند فقط أسامة بن زید: امام یحیی بن معین می‌گوید: «ثقةٌ صالحٌ حجةٌ» و امام علی بن مدینی می‌گوید: «عندنا ثقهٌ» وامام عجلی می‌گوید: «ثقةٌ» و امام یعقوب بن سفیان فسوی هم گفته است: «هو عند أهل المدینة وأصحابنا ثقة مأمونٌ» وامام ابن عدی می‌گوید: «لیس بحدیثه بأس» وامام ابوحاتم می‌گوید: «یكتب حدیثه و لایحتج به»و امام ذهبی هم گفته است: «صدوقٌ قوی الحدیث و الظاهر أنه ثقةٌ»وامام نسایی گفته است: «لیس بالقوى» البته امام نسایی گفته است: «قولنا (لیس بالقوی): لیس بجرح مفسد» لذا نزد امام نسایی حداقل «حسن الحدیث» است و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ یهم» و امام عبدالله بن نمیر گفته است: «مدنی مشهورٌ» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «یخطیء» وامام احمد گفته است: «لیس بشیء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱ص۲۰۸) و تقریب التهذیب (ش۳۱۷) / ذهبی، الموقظه (ص۱۹) و ذکر أسماء من تکلم فیه وهو موثق (ش۲۶) / علی بن مدینی، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبی شیبة (ش۱۰۳) / فسوی، المعرفة و التاریخ (ج۳ص۴۳)] پس «ثقة» بوده واگر چه‌اندکی خطا دارد لذا امام هیثمی هم گفته است: «هو من رجال الصحیح وفیه ضعف» [هیثمی، مجمع الزوائد (ج۴ص۳۷۴)] همچنین باید اشاره کنیم که بعضی از علما در سماع شعیب از جدش اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار می‌دهند وامام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً فی عدالة عمرو بن شعیب؛ إنما اختلفوا فی سماع أبیه من جده» وامام ترمذی هم گفته است: «من تكلم فی حدیث عمرو بن شعیب إنما ضعفه لأنه یحدث عن صحیفة جده كأنهم رأوا أنه لم یسمع هذه الأحادیث من جده»لکن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحّت سماع پدرش از جدش می‌آورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» می‌گردد؛ وامامان بخاری و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی و ابوعبید السلام و یعقوب بن شیبه و حاکم نیشابوری و ابوبکر نیشابوری و محیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نموده‌اند. وامام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده) إذا کان الراوی عن عمرو بن شعیب ثقةً فهو کأیوب عن نافع عن ابن عمر». و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأیت أحدا من أصحابنا ممن ینظر فی الحدیث وینتقی الرجال یقول فی عمرو بن شعیب شیئاً، وحدیثه صحیحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحادیث التی أنكروا من حدیثه إنما هی لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحیحٌ»و امام بخاری هم گفته است: «رأیت أحمد بن حنبل وعلی بن المدینی وإسحاق بن راهویه یحتجون بحدیث عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده. قال البخاری: من الناس بعدهم؟»وامام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد و می‌گوید که از روی کتاب و صحیفه‌ی جدش بوده است لیکن می‌گوید: «احادیثُه صحاحٌ» ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجاده‌ی صحیح می‌پذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث می‌باشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی (ش۳۲۲) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۲۱۸) / ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۴۸) / تقریب التهذیب (ش۲۸۰۶) / بیهقی، السنن الکبر (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵) / حاکم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۲ص۱۵۴) / نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است. وامام نووی گفته است: «اسناده حسنٌ» [نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۷۵۶)] [۳۱] (صحیح): احمد، المسند (ش۹۶۴۵) / حمیدی، المسند (ش۹۷۸) / ابوداود (ش۵۶۵) / دارمی، السنن (ش۱۲۷۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۵۵۸۳) ومعرفة السنن والآثار (ش۱۶۲۵) / ابن الجارود، المنتقی (ش۳۳۲) / ابن حبان (ش۲۲۱۴) / ابن خزیمه (ش۱۶۷۹) / ابویعلی، المسند (ش۵۹۳۳و۵۹۱۵) / سراج، المسند (ش۷۹۹) / شافعی، المسند (ش۸۱۹) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۲۷۶) / عبدالرزاق، المصنف (ج۳ص۱۵۱) / ابن حزیم، المحلی (ج۳ص۱۳۰) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۴ص۱۷۴) / مشیخة أبی الحسن السکری (ش۷۶) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۶ص۱۸) / طحاوی، احکام القرآن (ج۱ص۴۶۸) / بغوی، شرح السنة (ج۳ص۴۳۸) از طریق (یحیی بن سعید القطان وسفیان بن عیینه ویزید بن هارون وهشام الدستوایی وعیس بن یونس وعبدالله بن ادریس ویزید بن زریع وعبدالرحیم بن سلیمان وعبدالرحمن بن محمد و عبدة بن سلیمان ومحمد بن عبید وزائدة بن قدامه وخالد بن عبدالله وانس بن عیاض وسعید بن عامر وسفیان بن عیینه) روایت کرده‌اند: «عن محمد بن عمرو عن أبى سلمة عن أبى هریرة أن رسول الله جقال: لا تمنعوا إماء الله مساجد الله ولكن لیخرجن وهن تفلات.» ومحمد بن عمرو بن علقمه هم متابعه شده وبخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۷۹) / سراج، المسند (ش۷۹۸) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۱ص۱۷۸) / بزار (ش۸۵۶۹) از طریق (سلمة بن صفوان و المغیرة بن قیس وصفوان بن سلیم) روایت کرده‌اند: «عن أبى سلمة ... .» رجال احمد «رجال صحیحین» بوده فقط محمد بن عمرو بن علقمة بن وقاص اللیثى: امامان علی بن المدینی ونسایی ویحیی بن معین می‌گویند: «ثقةٌ» وامام مالک هم وی را «ثقة» می‌داند چرا که از وی روایت کرده است وبشر بن عمر گفت: «سألت مالكا عن رجل! فقال رأیته فی كتبی؟ قلت لا: قال لو كان ثقةً لرأیته فی كتبی.»وامام ابوحاتم رازی می‌گوید: «صالحُ الحدیث یكتب حدیثه و هو شیخ.»و امام ابن عدی می‌گوید: «له حدیث صالحٌ و قد حدث عنه جماعة من الثقات كل واحد منهم ینفرد عنه بنسخة و یغرب بعضهم على بعض و یروى عنه مالك غیر حدیث فى الموطأ؛ وأرجو أنه لابأس به.»و امام شعبة بن الحجاج هم از وی روایت می‌کرده و وی جز از «ثقات» روایت نمی‌کرده است وامام سمعانی هم می‌گوید: «من جلة العلماء ومن قراء المدینة ومُتقنیهم»وامام یحیی بن سعید القطان می‌گوید: «صالحٌ لیس بأحفظ الناس للحدیث»و امام عبدالله بن مبارک هم گفته است: «لیس به بأس» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «کان یخطىء» و امام یحیی بن معین هم گفته است: «ما زال الناس یتقون حدیثه»اما امام یحیی بن معین علّتش را قبول نداشته لذا چنان‌که گفتیم وی را «ثقة» دانسته است وامام ذهبی هم گفته است: «مشهورٌ حسنُ الحدیث» وامام یعقوب بن شیبه می‌گوید: «هو وسطٌ وإلى الضعف ما هو»وامام جوزجانی هم گفته است: «لیس بالقوی وهو ممن یشتهی حدیثه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۹ص۳۷۵وج۱۰ص۷) ولسان المیزان (ج۱ص۱۴) وتقریب التهذیب (ش۶۱۸۸) / ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش۵۸۷۶) / علی بن مدینی، سؤالات محمد بن عثمان بن أبی شیبة (ش۹۴) / یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة أحمد بن محمد بن القاسم بن محرز (ج۱ص۱۰۷) / سمعانی، الانساب (ج۵ص۱۵۵)] لذا تا زمانیکه خطایش محرز نگردیده احادیثش «صحیح» می‌باشد. ودیدیم که متابعه هم شده است. وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ علی شرط البخاری ومسلم» وامامان ابن الملقن وبغوی هم گفته‌اند: «حدیثٌ صحیحٌ» [نووی، المجموع (ج۴ص۱۹۹) / بغوی، شرح السنة (ج۳ص۴۳۸) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۵ص۴۶)] [۳۲] (صحیح): مسلم (ش۲۸۵۰و۲۸۴۹) / ابوداود (ش۱۸۲۵) / نسایی (ش۲۶۶۷و۲۶۷۰و۲۶۷۵و۲۶۷۷) از طریق (عبدالله بن دینار ونافع وسالم) روایت کرده‌اند: «عن عبدالله بن عمر قال سئل النبى جما یلبس المحرم؟ قال: لا یلبس المحرم القمیص ولا العمامة ولا البرنس ولا السراویل ولا ثوبا مسه ورس ولا زعفران ولا الخفین إلا أن لا یجد نعلین فلیقطعهما حتى یكونا أسفل من الكعبین.» [۳۳] ابن حجر، فتح الباری، ۴/۵۴.