چهل حدیث درباره جمعه

فهرست کتاب

حدیث بیست ویکم: کفّارۀ ترک نماز جمعه

حدیث بیست ویکم: کفّارۀ ترک نماز جمعه

سمره بن جندبسروایت کرده است: «عن النبی جقال: مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ فَلْیَتَصَدَّقْ بِدِینَارٍ فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَبِنِصْفِ دِینَارٍ.» [۴۵]«هر کس نماز جمعه را بدون عذر ترک کند، دیناری را صدقه دهد و اگر نداشت نصف دینار را صدقه دهد.»

ترک عمدی نماز جمعه آنقدر از دیدگاه شریعت مذموم می‌باشد که جدای از تأثیر در ایمان بلکه نبیّ اکرم جبرای پاک شدن گناهِ ترک آن و زدودن آثارش در زندگی دنیوی و أخروی توصیه به دادن صدقه داده‌اند.

امام ماوردی هم طبق این روایت فتوی داده و گفته که اگر کسی عمداً نماز جمعه نرفت، مستحب بوده که یک دینار و یا نصف دینار صدقه دهد. [۴۶]البته باید اشاره گردد که استنباط فقها از این فرموده، وجوب کفّاره در صورت ترک عمدی نماز جمعه نیست، بلکه امر بر ندب حمل شده و دادن صدقه مستحب می‌باشد واین نشانۀ بزرگ بودن گناهِ ترک عمدی نماز جمعه می‌باشد که صدقه و انفاق به همراه توبه و استغفار باعث می‌شود تا آثار گناه از بین رود؛ چرا که خداوند می‌فرمایند: ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِۚ[هود: ۱۱۴]. «‏بیگمان نیکی‌ها بدی‌ها را از میان می‌برد». [۴۷]

با این وصف هر کس عمداً ترک جمعه کند، نماز ظهر بر وی واجب است؛ زیرا واجب در این وقت یکی از این دو نماز است؛ نماز جمعه یا نماز ظهر. پس هر کس ترک نماز جمعه کند نماز ظهر پابرجاست و وی مخاطب انجام این وظیفه است. [۴۸]

[۴۵] (صحیح): این روایت از سمرة بن جندب و عائشه وجابر بن عبدالله از رسول الله جروایت شده است: اما طریق سمرة بن جندبس: دو طریق دارد؛ طریق اوّل: طیالیسی، المسند (ش۹۴۳) / ابوداود (ش۱۰۵۵) / احمد، المسند (ش۲۰۰۸۷و۲۰۱۵۹) / ابن ابی شیبه، المصنف (ج۲ص۶۱) / نسایی (ش۱۳۷۲) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۵) / رویانی، المسند (ش۸۵۴) طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۱۰ص۱۵۸) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۰۲) وشعب الایمان (ش۳۰۱۶) / ابن حبان (ش۲۷۸۸و۲۷۸۹) / ابن خزیمه (ش۱۸۶۱) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۳ص۴۸۴) / المعجم الکبیر (ج۷ص۲۳۵) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۱۷۶) از طریق (همام بن یحیی) روایت کرده‌اند: «حدثنا قتادة حدثنی قدامة بن وبرة العجیفى عن سمرة بن جندب عن النبى جقال: من ترك الجمعة من غیر عذر فلیتصدق بدینار فإن لم یجد فبنصف دینار.» رجال ابوداود طیالیسی «رجال صحیحین» می‌باشد به جز قدامة بن وبرة العجیفى: که امام یحیی بن معین گفته است: «ثقةٌ» و امام ابوحاتم رازی در مورد این اسناد گفته است: «إسنادٌ صالحٌ» که نشان از مقبول بودن قدامة بن وبرة در نزد ایشان می‌دهد وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است وامامان حاکم وابن حبان حدیثش را «تصحیح» کرده‌اند وامام ذهبی هم گفته است: «وُثّق» و درتلخیص مستدرک درباره‌ی اسنادش گفته است: «صحیحٌ» ولی گاهی گفته است: «لایعرف» وامام احمد بن حنبل گفته است: «لایعرف» وامام ابن خزیمه گفته است: «لست أعرف قدامة بعدالة و لاجرح» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۳۶۶) / ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ج۱ص۱۹۶) / حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۵) / ذهبی، الکاشف (ش۴۵۶۲) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۷ص۱۲۷) / تاریخ یحیی بن معین روایة الدارمی (ش۶۹۹) / مستدرک مع التلخیص الذهبی (ش۱۰۳۵)] لذا ثقة بوده اسناد هم «صحیح» می‌گردد. وامام ابوحاتم رازی هم گفته است: «حدیثٌ صالحُ الإسناد» وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حدیثٌ صحیح الاسناد» وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۳۵) / ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ج۱ص۱۹۶)] اما اشکالاتی بر این حدیث گرفته‌اند که عبارتند از: الف): گفته‌اند قدامة «مجهول» است!! اما باید بگوییم که: در ترجمه‌ی قدامة بن وبرة دیدیم که امام یحیی بن معین گفته است: «ثقةٌ» و امام ابوحاتم رازی در مورد این اسناد گفته است: «إسنادٌ صالحٌ» که نشان از مقبول بودن قدامة بن وبرة در نزد ایشان می‌دهد وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است وامامان حاکم وابن حبان حدیثش را «تصحیح» کرده‌اند لذا امام ذهبی هم گفته است: «وُثّق» پس چگونه مجهول است؟؟ ب): گفته‌اند قتاده «مدلس» بوده و عنعنه کرده است وامام ابن خزیمه گفته است: «لا أقف على سماع قتادة عن قدامة بن وبرة» [ابن خزیمه (ج۳ص۱۷۷)]. اما باید بگوییم که احمد، المسند (ش۲۰۰۸۷) / ابن حبان (ش۲۷۸۸) از طریق (وکیع بن الجراح وعفان بن مسلم) روایت کرده‌اند: «حدثنا همام حدثنا قتادة حدثنی قدامة بن وبرة» ومی بینیم که قتاده تصریح به سماع کرده است. ج): گفته‌اند سماع قدامة از سمرةسثابت نشده است وامام بخاری گفته است: «لم یصح سماع قدامة من سمرة» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۳۶۶)] لیکن باید بگوییم: چیزیکه امام بخاری گفته است طبق شرطی است که خودش برای حدیث قرار داده است ونه شرط صحّت حدیث! چرا که امام بخاری برای صحّت حدیث شرط نموده است که سماع هر راوی از راوی دیگر حتما ثابت گردد اما امام مسلم و جمهور علما گفته‌اند: لازم نیست که حتما یک راوی تصریح به سماع از راوی دیگر کند مگر اینکه «کثیر التدلیس» باشد؛ و همینکه دو راوی در یک زمان زندگی کنند وامکان لقای آن‌ها برود برای صحّت حدیث کافی است و حتی عده‌ای از علما مانند امام مسلم وامام ابن عبدالبر وامام ابوعمردانی هم گفته‌اند: اجماع محدثین است که لازم نیست حتما سماع دو راوی از یکدیگر ثابت گردد. لذا شرطی هم که امام بخاری قرار داده است شرط صحّت حدیث نیست بلکه شرط کتاب خود می‌باشد که باید حتما سماع راویانش اثبات شود. وحتی امام مسلم می‌گوید: اینکه باید حتما سماع دو راوی از یکدیگر ثابت گردد، قول جدید وتازه‌ای است وهیچ کس از علما و محدثین همچنین حرفی نزده‌اند. لذا علما گفته‌اند چون امامان مسلم و ابن عبدالبر و ابوعمر دانی و ... ادعای اجماع کرده‌اند پس چیزیکه امام بخاری بیان نموده است، شرط صحّت حدیث نیست بلکه شرط کتاب خود است [سیوطی، تدریب الراوی (ج۱ص۲۱۶-۲۱۴]. د): گفته‌اند که (سعید بن بشیر و أیوب بن أبى مسکین ابوالعلاء) روایت را از قتاده «مرسل» نقل کرده‌اند ومتن روایتشان هم مخالف روایت همام بن یحیی است وبیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۰۳و۶۲۰۴) / حاکم، المستدرک (ش۱۰۳۶) / رویانی، المسند (ش۸۵۵) از طریق (سعید بن بشیر و أیوب بن أبى مسکین ابوالعلاء) روایت کرده‌اند: «أن قتادة حدثهم عن قدامة بن وبرة قال: من ترك الجمعة من غیر عذر فلیتصدق بدرهم أو نصف درهم أو صاع أو مد.» اما باید بگوییم که این اسناد ومتن «شاذ» است چرا که اوّلاً: سعید بن بشیر «ضعیف الحدیث» است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۴ص۸) و تقریب التهذیب (ش۲۲۷۶) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۳۶۹) / حاکم، المستدرک (ش۹۹۵)] وثانیاً: روایت أیوب بن أبى مسکین ابوالعلاء، خللی در روایت همام بن یحیی ایجاد نمی‌کند چرا که به اتفاق تمام محدثین، همام بن یحیی (اوثق واثبت) از ایوب ابوالعلاء است؛ واز آنجا که زیاده‌ی ثقة مقبول است، لذا بدون شکّ زیاده‌ی همام بن یحیی مقبول می‌باشد وامام ابوداود گفته است: «سمعت أحمد بن حنبل یسأل عن اختلاف هذا الحدیث فقال: همام عندى أحفظ من أیوب یعنى أبا العلاء»وامام ابوحاتم رازی گفته است: «له إسنادٌ صالحٌ همام یرفعه»[ابوداود (ش۱۰۵۵) / ابن ابی حاتم، علل الحدیث (ج۱ص۱۹۶)] و از آنجا ایوب ابوالعلاء متن حدیث را مخالف همام بن یحیی نقل کرده وگفتیم که همام (اوثق واثبت) می‌باشد وحتی امام احمد بن حنبل گفته است: «هو ثبتٌ فى كل المشایخ»[ذهبی، الکاشف (ش۵۹۸۶)] لذا روایت ایوب ابوالعلاء «شاذ» می‌باشد وهمچنین همام بن یحیی هم متابعه‌ای دارد که در طریق دوّم ذکر می‌کنیم: طریق دوّم: ابن ماجه (ش۱۱۲۸) / نسایی، السنن الکبری (ش۱۶۶۲) / بیهقی، السنن الکبری (ش۶۲۰۵) / رویانی، المسند (ش۸۰۹) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۱۷۶) / المعجم الکبیر (ج۶ص۳۶۰) از طریق (نصر بن علی الجهضمی و إبراهیم بن عرعرة) روایت کرده‌اند: «حدثنا نوح بن قیس عن أخیه (خالد بن قیس) عن قتادة عن الحسن عن سمرة بن جندب: عن النبی جقال: من ترك الجمعة متعمدا فلیتصدق بدینار فإن لم یجد فبنصف دینار.»رجالش «رجال صحیح» بوده و این اسناد هم «صحیح» است. باید اشاره کنیم که بر این روایت هم اشکالاتی گرفته‌اند که عبارتند از: الف): ممکن است کسی بگوید روایت اولی یعنی (قتاده عن قدامة عن سمرة) مقدم است وامام بخاری گفته است: «الاوّل أصح» [بخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۱۷۶)] اما باید در جواب بگوییم: چه اشکالی دارد که یک راوی، حدیثی را از دو طریق نقل کند؟ چه اشکالی دارد که گاهی قتاده، آن را از طریق (قدامة عن سمرة) وگاهی هم آن را از طریق (حسن عن سمرة) نقل کند؟ مخصوصاً اینکه قتاده از «حفاظ و ثقات» هم بزرگ بوده است؟ همچنین خالد بن قیس هم «رجال صحیح» می‌باشد لذا بدون دلیل نمی‌توان به تخطئه‌ی وی پرداخت. ب): گفته‌اند که قتاده «مدلس» بوده وعنعنه کرده است. اما باید بگوییم امام ابوزرعه رازی گفته است: «قتادةُ من أعلم أصحاب الحسن» و امام ابوحاتم هم می‌گوید: «أكبرُ أصحاب الحسن قتادةُ»و قتاده هم گفته است: «جالست الحسن ثنتى عشرة سنة أصلى معه الصبح ثلاث سنین» [ابن حجر، تهذیب التتهذیب (ج۸ص۳۵۵)]. ج): گفته‌اند حسن بصری «مدلس» بوده وعنعنه کرده است. اما امام ابن حجر وی را در طبقه‌ی دوّم از طبقات المدلسین آورده است؛ که این طبقه مربوط به راویانی است که آنقدر تدلیسشان کم بوده که عنعنه‌های آنان را پذیرفته‌اند. [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۴۰)] د): گفته‌اند حسن بصری چیزی از سمرة بن جندب نشنیده است. اما باید بگوییم: علما در مورد سماع حسن بصری از سمره بن جندب اختلاف دارند که در کل شامل چهار قول می‌شود: قول اوّل: کسانیکه قائل به سماع حسن بصری از سمره بن جندبسهستند: امامان بخاری و مسلم و علی بن المدینی و ترمذی و ابوداود وطحاوی وحاکم نیشابوری وابن جوزی ونووی ودمیاطی وذهبی وابن خزیمه وابن الجارود وابن قیم وابوعوانه قائل بر این هستند که حسن بصری از سمره بن جندب شنیده است. قول دوّم: کسانیکه قائل به عدم سماع حسن بصری از سمره بن جندبسهستند: امامان شعبة بن الحجاج ویحیی بن معین وابن حبان واحمد بن حنبل وابوسعید ادریسی قائل بر این هستند که حسن بصری چیزی از سمره بن جندب نشنیده است. قول سوّم: کسانیکه قائل به عدم سماع حسن بصری از سمره بن جندبسهستند و فقط سماع وی در حدیث عقیقه را صحیح می‌دانند: امامان دارقطنی وابن حزم وعبدالغنی بن سعید ازدی وعبدالحق اشبیلی ونسایی وابن عساکر وابن کثیر می‌گویند که حسن بصری فقط حدیث عقیقه را از سمره بن جندب شنیده است. قول چهارم: کسانیکه قائل بر این هستند که تمام روایات حسن بصری از سمره بن جندب از کتابی بوده است: امامان یحیی بن سعید قطان وبهز بن اسد ویحیی بن معین وبیهقی می‌گویند که حسن بصری از کتابی از سمره بن جندبسروایت کرده است. [رک: شریف حاتم عونی، المرسل الخفی و علاقته بالتدلیس (ص۱۱۷۴-۱۱۸۸)]. اما در نزد ما قول اوّل راجح است؛ یعنی اینکه سماع حسن بصری/از سمره بن جندب ثابت است چرا که: بخاری، الصحیح الجامع (ش۵۴۷۲) و التاریخ الکبیر (ج۲ص۲۸۹) / ترمذی (ش۱۸۲) / احم، العلل (ش۴۰۴۴) / نسایی (ش۴۲۲۱) طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۱۵ص۱۶۰) / ابن ابی دنیا، النفقه علی العیال (ش۷۵) از طریق (علی بن مدینی و عبدالله بن ابی الاسود و ابوموسی محمّد بن مثنی وابوخیثمه زهیر بن حرب و هارون بن عبدالله و بکار بن قتیبه) روایت کرده‌اند: «حدثنا قریش بن أنس عن حبیب بن الشهید قال قال لی محمّد بن سیرین سل الحسن ممن سمع حدیث العقیقة؟ فسألته. فقال (الحسن البصری): سمعته من سمرة بن جندب.» و رجالش «رجال صحیحین» می‌باشد فقط قریش بن أنس الأنصارى: امامان علی بن مدینی ونسایی ویحیی بن معین می‌گویند: «ثقةً» و امام ابوحاتم می‌گوید: «لابأس به إلا أنه تغیر؛ یقال إنه تغیر عقله»و امام ذهبی می‌گوید: «ثقة تغیر قبل موته» امامان ابوداود ونسایی می‌گوید: «تغیر» وامام عجلی هم وی را در «معرفة الثقات» آورده است وامام ابن حجر می‌گوید: «صدوق تغیر بأخرة قدر ست سنین» و امام ابن حبان می‌گوید: «كان شیخا صدوقا إلا أنه اختلط فی آخر عمره، حتى كان لا یدرى ما یحدث به»[ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۳۷۴) و تقریب التهذیب (ش۵۵۴۳) / ذهبی، الکاشف (ش۴۵۷۴) و میزان الاعتدال (ج۳ص۳۸۹) / عجلی، معرفة الثقات (ج۲ص۲۱۷)] لذا احادیث قبل تغییرش «صحیح» و احادیث بعد تغییرش «حسن» می‌باشد واین حدیث را هم قبل از تغییر روایت کرده است چرا که یکی از راویان وی (امام علی بن المدینی) است که امام ابن حجر می‌گوید: «علی بن عبدالله المدینی وعبدالله بن ابی الاسود قبل از تغییرش از وی روایت کرده‌اند.» [ابن حجر، فتح الباری (ج۹ص۵۹۳وج۱ص۴۳۶)] لذا این اسناد «صحیح» می‌باشد. پس سماع حسن بصری از سمره ثابت شد. اکنون ممکن است کسی بگوید: فقط در حدیث عقیقه ثابت شده پس در سایر احادیث دیگر چه؟ در آن‌ها که ثابت نشده است؟ ما هم جواب می‌دهیم از آنجا که حسن بصری کثیر الارسال است و نه کثیر التدلیس، لذا اگر سماعش از یک راوی در حدیثی ثابت گردد، در تمام روایاتش از آن راوی بر سماع حمل می‌گردد و نمی‌توان بدون دلیل گفت در جاهای دیگر نشنیده است لذا امام ابن حجر وی را در تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۴۰) در طبقه‌ی دوّم آورده است. همچنین در بعضی احادیث دیگر ثابت شده است از جمله احمد، المسند (ش۲۰۱۳۶) روایت کرده است: «ثنا هشیم (بن بشیر) ثنا حمید (بن ابی حمید الطویل) عن الحسن (البصری) قال جاءه رجل فقال ان عبدا له أبق وانه نذر ان قدر علیه ان یقطع یده فقال الحسن ثنا سمرة قال: قلَّ ما خطب النبی جخطبة الّا أمر فیها بالصدقة ونهى فیها عن المثلة»و اسنادش «صحیح» و رجالش «رجال صحیحین» می‌باشد. اما طریق جابر بن عبداللهب: طبرانی، المعجم الاوسط (ج۵ص۳۰۶) روایت کرده است: «حدثنا محمّد بن احمد بن ابی خیثمة قال حدثنا سعید بن محمّد بن ثواب الحصری قال حدثنا محمّد بن عبد الله الانصاری قال حدثنا إسماعیل بن مسلم (المکی) عن ابی الزبیر عن جابر انه فاتته الجمعة فأمره رسول الله جان یتصدق بدینار»اما این روایت «ضعیف» است چرا که اسماعیل بن مسلم مکی «ضعیف الحدیث» می‌باشد [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱ص۳۳۱) و تقریب التهذیب (ش۴۸۴)]. اما طریق عائشهل: ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۷ص۲۶۹) ومن طریقه ابن الجوزی، العلل المتناهیة (ج۱ص۴۶۶) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۷ص۱۵) روایت کرده‌اند: «حدثنا محمّد بن عمر بن غالب ثنا إدریس بن خالد البلخی ثنا جعفر بن النضر (الاعمی) ثنا إسحاق الأزرق ثنا مسعر عن هشام بن عروة عن أبیه عن عائشة قالت قال رسول الله ج: من فاتته صلاة الجمعة فلیتصدق بنصف دینار»اما این اسناد «باطل» است چرا که ابوعبدالله محمّد بن عمر بن الفضل الجعفی: امام ابن ابی الفوارس گفته است: «کان کذاباً» وامام دارقطنی هم گفته است: «لیس بموثوق به فی الحدیث ولاحجة فیما یاتى به» وامام ذهبی هم گفته است: «اتهم بالکذب» وامام ابونعیم هم گفته است: «کان ذا حفظ ومعرفةً» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۳۲۴) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۳ص۳۱) /ذهبی، المغنی (ش۵۸۷۲)] [۴۶] ابن الملقن، البدر المنیر ۴/۶۹۵ [۴۷] نک: ولی‌‌الدین عمری تبریزی، مرعاة المفاتیح، ۷/۲۵۳؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۲/۱۰۳۵؛ أبو عبیدة ، القول المبین فی أخطاء المصلین، ص ۲۵۶. [۴۸] ابن قیم جوزیه، بدائع الفوائد، ۴/۶۳و۶۴.