چهل حدیث درباره جمعه

فهرست کتاب

حدیث بیستم: ترک نماز جمعه

حدیث بیستم: ترک نماز جمعه

أبو الجعد الضمرىسروایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ تَرَكَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُنًا مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ طَبَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلَى قَلْبِهِ.»وفی روایة: «فَهُوَ مُنَافِقٌ.» [۴۴]«هرکس سه نماز جمعه را از روی سستی و تنبلی و بدون عذر ترک کند، خداوند تَبَارَک وَتَعَالَى بر قلبش مهر می‌زند.» و در روایت دیگر آمده: «او منافق است.»

کسی که با اعتقاد به وجوب نماز جمعه در انجام آن به هر دلیل و بدون عذر شرعی پیاپی اهمال کند دچار گناه کبیره شده و آن نشانه‌ای از صفت نفاق است و خداوند بر قلبش مُهری می‌زند که درک و شعورش را در فهم و درک شریعت خدشه‌دار می‌کند و بر ایمانش تأثیر دارد و باید ترک این گناه بزرگ را کرده و از درگاه باری تعالی طلب مغفرت نماید.

[۴۴] (صحیح): احمد، المسند (ش۱۵۴۹۸) / شافعی، المسند (ش۳۰۴) / ابوداود (ش۱۰۵۴) / ترمذی (ش۵۰۰) / نسایی (ش۱۳۶۹) / ابن ماجه (ش۱۱۲۵) / حاکم، المستدرک (ش۶۶۲۰و۱۰۳۴و۱۰۸۲) /ابن الجارود، المنتقی (ش۲۸۸) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۲ص۳۶۶و۳۶۵) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۸ص۴۳) / ابن حبان (ش۲۷۸۶) / ابن خزیمه (ش۱۸۵۸و۱۸۵۷) / ابویعلی، المسند (ش۱۶۰۰) / بیهقی، السنن الکبری (ش۵۷۸۵و۶۱۹۹) وشعب الایمان (ش۳۰۰۳) / ابن ابی شیبة، المسند (ج۲ص۴۳) والمصنف (ج۲ص۶۱) / مروزی، الجمعة وفضلها (ش۶۰) / مشیخة أبی طاهر إبن أبی الصقر (ش۹۷و۹۶) / دارمی، السنن (ش۱۵۷۱) / ابواحمد الحاکم، الأسامی والکنى (ج۳ص۴۱) / ابن ابی عاصم، الآحاد والمثانی (ش۹۷۵) / ابونعیم، معرفة الصحابة (ش۱۰۱۱و۶۷۲۳و۶۷۲۴) / طوسی، المستخرج علی مسلم (ج۳ص۱۴) / ابوبکر الخلال، السنة (ش۱۵۹۶) / اصفهانی، الترغیب والترهیب (ش۹۳۴) / سبکی، معجم الشیوخ (ص۵۲) / مشیخة ابن أبی الصقر (ش۹۶) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۶ص۲۴۰) / مزی، تهذیب الکمال (ج۳۳ص۱۸۹) / ابن قانع، معجم الصحابه (ش۱۱۰۶) / حدیث ابن ملاعب (ش۱) / سخاوی، البلدانیات (ص۲۵۹) / بغوی، شرح السنة (ج۴ص۲۱۳) از طریق (یحیی بن سعید القطان وسفیان الثوری وعبد الله بن إدریس ویزید بن هارون ومحمّد بن بشر وعیسی بن یونس ومحمّد بن جعفر واسماعیل بن جعفر وزائدة بن قدامة ومحمّد بن فلیح والعلاء بن محمّد ویعلی بن عبید ویزید بن زریع والمعتمر بن سلیمان) روایت کرده‌اند: «عن محمّد بن عمرو (بن علقمه) قال حدثنى عبیدة بن سفیان الحضرمى عن أبى الجعد الضمرى (س) - وكانت له صحبة - سمعت رسول الله جقال: من ترك ثلاث جمع تهاونا بها طبع الله على قلبه.» وفی روایةِ (وکیع بن الجراح عن سفیان الثوری): «فهو منافقً». ورجال احمد «ثقة» و مترجم در تهذیب می‌باشند فقط محمّد بن عمرو بن علقمة بن وقاص اللیثى: امامان علی بن المدینی ونسایی ویحیی بن معین می‌گویند: «ثقةٌ» وامام مالک هم وی را «ثقة» می‌داند چرا که از وی روایت کرده است وبشر بن عمر گفت: «سألت مالكا عن رجل! فقال رأیته فی كتبی؟ قلت لا: قال لو كان ثقةً لرأیته فی كتبی.»وامام ابوحاتم رازی می‌گوید: «صالحُ الحدیث یكتب حدیثه وهو شیخٌ.»و امام ابن عدی می‌گوید: «له حدیث صالحٌ و قد حدث عنه جماعة من الثقات كل واحد منهم ینفرد عنه بنسخة و یغرب بعضهم على بعض و یروى عنه مالك غیر حدیث فى الموطأ؛ وأرجو أنه لابأس به.» و امام شعبة بن الحجاج هم از وی روایت می‌کرده و وی جز از «ثقات» روایت نمی‌کرده است و امام سمعانی هم می‌گوید: «من جلة العلماء ومن قراء المدینة ومُتقنیهم»وامام یحیی بن سعید القطان می‌گوید: «صالحٌ لیس بأحفظ الناس للحدیث»و امام عبدالله بن مبارک هم گفته است: «لیس به بأس» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده و گفته است: «کان یخطىء» و امام یحیی بن معین هم گفته است: «ما زال الناس یتقون حدیثه»اما امام یحیی بن معین علّتش را قبول ندارد لذا چنان‌که گفتیم وی را «ثقة» دانسته است و امام ذهبی هم گفته است: «مشهورٌ حسنُ الحدیث» وامام یعقوب بن شیبه می‌گوید: «هو وسطٌ و إلى الضعف ما هو» و امام جوزجانی هم گفته است: «لیس بالقوی و هو ممن یشتهی حدیثه»[ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۹ص۳۷۵وج۱۰ص۷) و لسان المیزان (ج۱ص۱۴) و تقریب التهذیب (ش۶۱۸۸) / ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش۵۸۷۶) / علی بن مدینی، سؤالات محمّد بن عثمان بن أبی شیبة (ش۹۴) / یحیی بن معین، معرفة الرجال روایة أحمد بن محمّد بن القاسم بن محرز (ج۱ص۱۰۷) / سمعانی، الانساب (ج۵ص۱۵۵)] لذا تا زمانیکه خطایش محرز نگردیده احادیثش «صحیح» می‌باشد. وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ علی شرط مسلم» وامام ذهبی هم گفته است: «صحیحٌ؛ علی شرط مسلم» وامامان سخاوی وابن الملقن وابن السکن هم گفته‌اند: «حدیثٌ صحیحٌ» وامام منذری هم گفته است: «اسناده جیدٌ» وامام نووی هم گفته است: «اسناده حسنٌ» وامامان بغوی وترمذی هم گفته‌اند: «حدیثٌ حسنٌ» وامام سیوطی هم گفته است: «من الاحادیث المتواترة» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۸۲و۱۰۳۴) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۴ص۵۸۳) / نووی، خلاصة الاحکام (ش۲۶۵۱) / ترمذی (ش۵۰۰) / الزبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح إحیاء علوم الدین (ج۳ص۲۱۲) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۲ص۱۳۰) / سخاوی، البلدانیات (ص۲۵۹) / منذری، الترغیب والترهیب (ج۱ص۲۹۶) / / بغوی، شرح السنة (ج۴ص۲۱۳)] باید اشاره کنیم که ابن عدی، الکامل (ج۷ص۵۴) / طبرانی، المعجم الاوسط (ج۳ص۱۶۹) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱۶ص۲۴۱) / دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۸ص۲۲) آن را از طریق دیگری از عمرو بن علقمة روایت کرده‌اند واز طریق (حسان بن إبراهیم وعبدالله بن نافع ومحمّد بن ابی معشر) روایت کرده‌اند: «عن أبی معشر عن محمّد بن عمرو عن أبی سلمة عن أبی هریرة قال قال رسول الله ج: من ترك ثلاث جمعات من غیر عذر طبع على قلبه وهو منافق»اما این طریق «منکر» است چرا که دیدیم جمع کثیری ازثقات آن را از (عمرو بن علقمه از عبیدة بن سفیان الحضرمى عن أبى الجعد الضمرى) نقل کرده‌اند ونه طریق (عمرو بن علقمه از ابوسلمه از ابوهریره) وهمچنین أبو معشرنجیح بن عبدالرحمن «ضعیف الحدیث» است وامام دارقطنی هم گفته است: «وهم (ابومعشر) فیه» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۷۱۰۰) دارقطنی، العلل الوارده فی الاحادیث النبویة (ج۸ص۲۱)]