چهل حدیث درباره مساجد

فهرست کتاب

حدیث بیست و چهارم: جواز دخول کافر، جنب، حائض و نفساء به مسجد

حدیث بیست و چهارم: جواز دخول کافر، جنب، حائض و نفساء به مسجد

ابوهریره سروایت کرده است: «بَعَثَ النَّبِيُّ جخَيْلًا قِبَلَ نَجْدٍ، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ مِنْ بَنِي حَنِيفَةَ يُقَالُ لَهُ: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِيَةٍ مِنْ سَوَارِي المَسْجِدِ، فَخَرَجَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ جفَقَالَ: أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ، فَانْطَلَقَ إِلَى نَخْلٍ قَرِيبٍ مِنَ المَسْجِدِ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ دَخَلَ المَسْجِدَ، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ» [۴۸]. «پیغمبر جسوارکارانی را به‌سوی نجد فرستاد، مردی از بنی حنیفه را آوردند که به وی می‌گفتند: ثُمَامَةُ بْنُ أُثَال، وی را به دیواری از دیوارهای مسجد بستند، پیامبر جبه‌سوی او خارج شد و فرمود: ثُمَامَه را آزاد کنید، وی راهی نخلی نزدیک به مسجد شد و غسل کرد، سپس داخل مسجد شد و گفت: شهادت می‌دهم که معبودی «بر حق» وجود ندارد و محمّد فرستاده خداست».

در این حدیث مشاهده می‌شود که ثُمَامَه با وجود اینکه کافر بود در مسجد بسته بودنش و پیامبر جبر ورود وی به مسجد ایرادی نگرفتند. پس ورود کافر به مسجد ایرادی ندارد به جز مسجد الحرام؛ چرا که خداوند أمی‌فرمایند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٢٨[التوبة: ۲۸]. «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید! بیگمان مشركان (به سبب كفر و شرك‌شان، از لحاظ عقیده) پلیدند، لذا نباید پس از امسال (كه نهم هجری است) به مسجدالحرام وارد شوند».

با این وصف که ورود و ماندن کافر به مسجد جایز می‌باشد، ورود و ماندن حائض و نفساء و جنب نیز ایرادی ندارد، و این مذهب فقهایی چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و داود ظاهری و مزنی و امام ابن حزم هم می‌باشد؛ فقط احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه گفته‌اند باید وضوء بگیرند؛ [۴۹]البته فقهای حنفیّه و مالکیّه بر این باورند که ورود زنان حائض و نفساء و انسان جنب به مسجد حرام می‌باشد و فقهای شافعیّه و حنابله ماندن این افراد را حرام می‌دانند ولی عبور‌شان را به شرط آلوده نکردن مسجد جایز می‌دانند. اساس استدلال این دسته از فقها روایت أمّ‌المؤمنین عائشه سمی‌باشد که گفته‌اند: «قَالَ رَسُول اللَّهِ ج: إِنِّي لاَ أُحِل الْمَسْجِدَ لِحَائِضِ وَلاَ جُنُبٍ» [۵۰]. «پیغمبر خدا جفرمود: من داخل مسجد برای جنب و حائض را حلال نمی‌دانم».

البته باید اشاره کرد سند این حدیث ضعیف و غیر قابل احتجاج می‌باشد و از آنجاییکه دلیلی بر ممانعت این افراد برای ورود و ماندن در مسجد وجود ندارد و از طرفی دیگر پیامبر جبر بودن ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالقبل اسلامش در حالت کفر در مسجد ایراد نگرفتند پس به طور اولی ورود و ماندن زنان حائض و نفساء و انسان جنب به مسجد و ماندن‌شان خصوصاً برای تعلیم و تعلّم و پاکیزه کردن مسجد و ... هیچ ایرادی ندارد و جایز می‌باشد [۵۱].

[۴۸] (صحیح): بخاری (ش۴۶۹و۴۶۲و۴۳۷۲)/ مسلم (ج۳ص۱۳۸۶)/ ابوداود (ش۲۶۷۹)/ نسایی (ش۱۸۹و۷۱۲) از طریق (عبدالله بن یوسف وقتیبة بن سعید) روایت کرده‌اند: «حدثنا الليث قال حدثنا سعيد بن أبي سعيد سمع أبا هريرة قال: بعث النبي جخيلا قبل نجد ...». [۴۹] عمرانی، البیان ۱/۲۵۰؛ بغوی، شرح السنة ۲/۴۶؛ ابن حزم، المحلی ۲/۱۸۴ [۵۰] (ضعیف): این روایت از طریق ام سلمة و علی بن ابی طالب وابوسعید وسعد از رسول الله جروایت کردیده است: اما طریق ام سلمة ل: ابن ماجه (ش۶۴۵)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۷۸۳)/ ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۴ص۱۶۶)/ ابونعیم، اخبار اصفهان (ش۱۰۹۸)/ طبرانی، المعجم الکبیر (ج۲۳ص۳۷۳)/ ابوزرعه، الفوائد المعلله (ش۱۲۹) از طریق (محمد بن یونس و علی بن عبدالعزیز البغوی و عبدالله بن داود و محمد بن یحیی و ابوبکر بن ابی شیبه و ابوزرعه) روایت کرده‌اند: «ثنا أبو نعيم فضل بن الدکين ثنا ابن أبي غنية عن أبي الخطاب الهجري عن محدوج الذهلي عن جسرة قالت: أخبرتني أم سلمة قالت: خرج رسول الله جإلى المسجد فنادى بأعلى صوته: ألا إن هذا المسجد لايحل لجنبٍ ولا لحائضٍ إلا للنبي وأزواجه و فاطمة بنت محمد و علي ألا بينت لكم أن تضلوا.» و في روية ابوزرعه: «إن هذا المسجد لايحل لجنبٍ ولا لعريانٍ إلا ...». اما محدوج الذهلی: امام ابن حجر می‌گوید: «مجهول، أخطأ من زعم أن له صحبة»و امام بخاری هم می‌گوید: «محدوج الذهلي عن جسرة ... فيه نظر.»و امام ابن حزم می‌گوید: «ساقطٌ يروي المعضلات عن جسرة»[ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۶۴۹۸)/ ابن حزم، المحلی (ج۲ص۱۸۶)] و راوی جز أبی الخطاب الهجری ندارد که أبو الخطاب الهجرى عمر و بن عمیر هم نفردش مقبول نبوده و امام ابن حجر می‌گوید: «مجهولٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۸۰۸۱)]. همچنین ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۲ص۱۴۱)/ الفوائد المنتقاه عن الشیوخ العوالی لعلی بن عمر الحربی (ش۷۸) از طریق (علی بن عمر الحربی) روایت کرده‌اند: «نا جعفر بن أحمد بن محمد بن الصباح نا أحمد بن عبدة نا الحسن بن صالح بن الأسود عن عمه منصور بن الأسود عن عمر بن عمير الهجري عن عروة بن فيروز عن جسرة عن أم سلمة قالت: خرج النبي ججتى إذا كان بصحن المسجد أو قال بصرحة المسجد نادى: ألا إني لاأحل المسجد لجنب ولا حائض إلا لمحمد وأزواجه وعلي وفاطمة ألا هل بينت لكم الأسماء أن تضلوا». و عمر بن عمیر: همان ابوالخطاب الهجری، و عروه بن فیروز: همان محدوج الهذلی می‌باشد؛ چرا که بخاری، التاریخ الکبیر (ج۶ص۱۸۳) روایت کرده است: «قال يونس بن أرقم سمع منصور بن أبي الأسود عن عمر بن عمير عن محدوج (الهذلي) عن جسرة سمعت أم سلمة: قال النبي جلايحل المسجد لجنب الا لكذا» و همچنین امام بخاری در ادامه می‌گوید: «روى لي بن ميسر عن عمر بن عمير بن أبي الخطاب الهجري عن عروة بن فيروز في الكوفيين»لذا این اسناد با اسناد قبلی، یکی بوده و به علّت جهالت محدوج الذهلی و ابوالخطاب «ضعيف» می‌باشد. باید اشاره کنیم که متابعه‌ای هم دارد و بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۷۸۴) روایت کرده است: «أخبرناه أبو نصر عمر بن عبد العزيز بن عمر بن قتادة أخبرنا أبو الحسن محمد بن الحسن بن إسماعيل السراج حدثنا مطين حدثنا يحيى بن حمزة التمار قال سمعت عطاء بن مسلم يذكر عن إسماعيل بن أمية عن جسرة عن أم سلمة قالت قال رسول الله جألا إن مسجدى حرام على كل حائض من النساء وكل جنب من الرجال إلا على محمد وأهل بيته على وفاطمة والحسن والحسين ش».اما عطاء بن مسلم این حدیث را از اسماعیل بن امیه نشنیده بلکه از راوی «مجهولي»شنیده است؛ چنانکه ابن شبه در تاریخ المدینة النبویة (ج۱ص۲۵) روایت کرده است: «حدثنا موسى بن مروان قال حدثنا عطاء بن مسلم عن أَبي عتبة عن إِسماعيل (بن اميه) عن جسرة وكانت من خيار النساء، قالت: كنت مع أُم سلمة فقالت: خرج النبي جمن عندي حتى دخل المسجد فقال: يا أَيها الناس حرم هذا المسجد على كل جنب من الرجال أَو حائض من النساء إلا النبي وأَزواجه وعلياً وفاطمة بنت رسول اللّه أَلا بينت الأَسماء أَن تضلوا» و ابوعتبه را نشناختم و در بین شیوخ عطاء بن مسلم و تلامیذ اسماعیل بن امیه چنین راوی را نیافتم و حال جسره را هم که دیدیم. اما طریق علی بن ابی طالب: امام سیوطی در اللآلی المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة (ج۱ص۳۲۰) گفته است: «قال القاضي إسماعيل بن إسحاق المالكي في كتاب أحكام القرآن له: حدثنا إبراهيم بن حمزة حدثنا سفيان بن حمزة عن كثير بن زيد عن المطلب بن عبدالله بن حنطب أن النبي لم يكن أذن لأحد أن يمر في المسجد ولا يجلس فيه وهو جنب إلا علي بن أبي طالب لأن بيته كان في المسجد». اما المطلب بن عبدالله بن حنطب تابعی بوده و نگفته که حدیث را از چه کسی شنیده است؛ لذا روایت «مرسل و ضعيف»می‌باشد. و دیدیم که این حدیث، از طریق جسره بنت دجاجه مشهور بوده و شاید مطلب بن عبدالله این را از وی شنیده باشد؛ به هر حال حدیث «مرسل و ضعيف»است. اما طریق ابوسعید: ترمذی (ش۳۷۲۷)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۷۸۵)/ ابویعلی، المسند (ش۱۰۴۲) از طریق (علی بن منذر و ابوهشام الرفاعی) روایت کرده‌اند: «حدثنا محمد بن فضيل عن سالم بن أبي حفصة عن عطية عن أبي سعيد قال: قال رسول الله جلعلي: يا علي لايحل لأحد يجنب في هذا المسجد غير وغيرك».اما عطیة بن سعد بن جنادة العوفى «ضعيف و مدلّس»می‌باشد. همچنین معلوم نیست که این ابوسعید، همان ابوسعید خدری است و یا همان ابوسعید کلبی کذاب می‌باشد! چرا که عطیه عوفی، کثیر التدلیس بوده و احادیث کلبی کذّاب را با نام ابوسعید بیان می‌کرده و تدلیس می‌نموده است؛ و مردم هم فکر می‌کردند که همان ابوسعید خدری است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۲۲۴) وتقریب التهذیب (ش۴۶۱۶)]. اما طریق سعد: بزار (ش۱۱۹۷) روایت کرده است: «حدثنا إبراهیم بن سعید الجوهری قال حدثنا إسماعیل بن أبی أویس قال حدثنی أبی عن الحسن بن زید (بن حسن بن علی) عن خارجة بن (عبدالله بن) سعد عن أبیه سعد قال: قال رسول الله جلعلي: لايحل لأحد يجنب في هذا المسجد غيري وغيرك». اما این اسناد «مرسل و ضعيف»است؛ چرا که پدرِ خارجه بن عبدالله یعنی: (عبدالله بن سعد بن أبی وقاص القرشی) تابعی بوده و امامان بخاری در التاریخ الکبیر (ج۵ص۱۰۷) و ابن حبان در الثقات (ج۵ص۸) می‌گویند: «روى عنه ابنه خارجة يعد في أهل المدينة». باید اشاره کنیم که در اسناد آمده است: «عن أبیه سعد!!» در صورتیکه پدر خارجه بن عبدالله بن سعد بن أبی وقاص، عبدالله بن سعد می‌باشد؛ و سعد بن ابی وقاص جد وی بوده و ظاهراً کلمه ی (عبدالله) از اسناد افتاده است. [۵۱] البته این روایت در بردارندة فواید و احکام مختلفی دیگر نیز می‌باشد از جمله: بستن کافر در مسجد، منّت نهادن به اسیر کافر در حالتی که نشانه‌های تغییر در آن مشاهده شود. و منت و محبّت بدون چشم داشت تأثیر زیاد در تغییر انسان دارد و کینه و بغض را تبدیل به مهربانی و گذشت می‌کند. همچنین غسل کردن در موقع مسلمان شدن. نک: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شماره ۶۲۱۰.