حدیث چهلم: بهترين صف نماز مساجد
جابر بن عبدالله سروایت کرده است: «قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: خَيْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ الْمُقَدَّمُ، وَشَرُّهَا الْمُؤَخَّرُ، وَشَرُّ صُفُوفِ النِّسَاءِ الْمُقَدَّمُ، وَخَيْرُهَا الْمُؤَخَّرُ، ثُمَّ قَالَ: يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ، إِذَا سَجَدَ الرِّجَالُ فَاغْضُضْنَ أَبْصَارَكُنَّ، لَا تَرَيْنَ عَوْرَاتِ الرِّجَالِ مِنْ ضِيقِ الْأُزُرِ» [۹۸]. «پیامبر خدا جفرمودند: بهترین صفهای مردان جلوی (آن) میباشد، و بدترین آن آخر (آن) است، و بدترین صفهای زنان جلو و بدترین آخر (آن) است، سپس فرمودند: ای جماعت زنان! هرگاه مردان سجده بردند، چشمان خود را (از نامحرمان) فرو گیرید، تا عورات مردان را بخاطر تنگی شلوارشان نبینید».
منظور از «خیر» کسب بهترین و برترین ثواب و منظور از «شرّ» کسب کمترین درجه ثواب میباشد. این حدیث اشاره به حالتی دارد که مردان و زنان در یک مکان باهم نماز میخوانند و در این حال صفهای جلوتر خصوصاً صفِّ اوّل برای مردان از فضیلت و خیر زیاد و خاص برخوردار است و برای زنان آخرین صف چنین فضیلتی دارد؛ چراکه میزان اختلاط و نگاه و توجّه به غیر را به حدّاقل میرساند و چشم و دل متمرکز نماز میشوند ولی در حالتی که مردان و زنان در مکانهای مجزّا نماز میخوانند بهترین و برترین مکان ایستادن برای همه، صفهای جلوتر میباشد [۹۹].
پس در صورتیکه جماعت ترکیبی از مردان و زنان و کودکان باشد، مردان و کودکان در صف اوّل و زنان صف دوّم قرار میگیرند. در صورت تعدّد، مردان و کودکان در جلو و زنان در پشت آنها قرار میگیرند. البته مستحب بوده که بالغان به امام نزدیک باشند. البته این در مواردی میباشد که فضای آنها جدا نبوده و در یک فضای واحد نماز بخوانند که در این حال بهتر آن است که زنان بهگونهای در عقب قرار گیرند که در صورت آمدن مردان در معرض دید و یا عبور آنها قرار نگیرند.
- أنس بن مالک سروایت کرده است: «أَنَّ جَدَّتَهُ مُلَيْكَةَ دَعَتْ رَسُولَ اللَّهِ جلِطَعَامٍ صَنَعَتْهُ لَهُ فَأَكَلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ قُومُوا فَلِأُصَلِّ لَكُمْ قَالَ أَنَسٌ فَقُمْتُ إِلَى حَصِيرٍ لَنَا قَدْ اسْوَدَّ مِنْ طُولِ مَا لُبِسَ فَنَضَحْتُهُ بِمَاءٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ جوَصَفَفْتُ وَالْيَتِيمَ وَرَاءَهُ وَالْعَجُوزُ مِنْ وَرَائِنَا فَصَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ جرَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ» [۱۰۰]. «مادر بزرگم –ملیکه- رسول الله جرا به صرف غذایی که برای ایشان جتهیه کرده بود، دعوت نمود. رسول الله جپس از صرف غذا، فرمود: بلند شوید تا برای شما نماز بخوانم. أنس میگوید: بلند شدم و بسوی یکی از حصیرهایمان که از کثرت استعمال، سیاه شده بود، رفتم و مقداری آب روی آن، پاشیدم. رسول الله جروی آن ایستاد. من و کودکی یتیم، پشت سر آنحضرت جصف بستیم. و پیر زن، پشت سر ما ایستاد. رسول اکرم جدو رکعت نماز، برای ما خواند و تشریف برد».
- همچنین جهت مرتب بودن صف جماعت باید مراتب سنّی رعایت شود که این عمل نه تنها نوعی ادب به بزرگسالان و عالمان میباشد بلکه در نظم و ترتیب صفها نیز تأثیرگذار میباشد. ابومسعود انصاری سروایت کرده است: «قال رسول الله ج: لِيَلِنِى مِنْكُمْ اوّلو الأَحْلاَمِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ» [۱۰۱]«پیامبر جفرمودند: بالغان و کاملمردان و عالمان و خردمندان پشت سر من بایستند، سپس کسانی که از لحاظ سن، پشت سر آنها هستند و سپس کسان دیگر قرار گیرند». همچنین ابومسعود أنصاری سروایت کرده است: «كَانَ رَسُولُ اللهِ جيَمْسَحُ مَنَاكِبَنَا فِي الصَّلَاةِ، وَيَقُولُ: اسْتَوُوا وَلَا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُكُمْ لِيَلِنِي مِنْكُمْ اوّلو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ». قَالَ أَبُو مَسْعُودٍ: «فَأَنْتُمُ الْيَوْمَ أَشَدُّ اخْتِلَافًا» [۱۰۲]. «رَسُولُ الله جهنگام نماز (دستهایشان را روی) شانههای ما میگذاشت. و میفرمود: راست بایستید و کج نایستید که قلبهایتان کج و جدا میشود. بالغان و بزرگان شما نزدیک من بیاستند و سپس کسانی که از نظر سنی بعد آنها قرار دارند و سپس کسانی که از نظر سنی بعد آنها قرار دارند». ابن مسعود گفت: «امروز شما بیشترین اختلاف را دارید».
[۹۸] (صحيح): احمد، المسند (ش۱۵۱۶۱و۱۴۱۲۳)/ ابونعیم، حلیة الاولیاء (ج۹ص۲۳)/ ابن ابی شیبه، المصنف (ج۱ص۵۰۴)/ ابن حزم، المحلی (ج۳ص۱۳۱) از طریق (عبدالرحمن بن مهدی وعبدالصمد بن عبدالوارث وابوسعید عبدالرحمن بن عبدالله وحسین بن علی) روایت کردهاند: «ثنا زائدة بن قدامة عن عبدالله بن محمد بن عقيل عن جابر قال قال رسول الله ج: ...». وزائدة بن قدامة هم متابعه شده و ابن ابی شیبه، المصنف (ج۱ص۴۱۵)/ ابن ماجه (ش۱۰۰۱)/ احمد، المسند (ش۱۴۴۵۱) از طریق (وکیع بن الجراح وأبو أحمد وعبدالله بن الولید) روایت کردهاند: «عن سفيان (الثوري) ...».ورجال احمد «رجال صحيحين»بوده جز عبدالله بن محمد بن عقیل که مختلف فیه بوده واحادیثش نزد ما «حسن» میباشد؛ چنانکه امامان بخاری واحمد بن حنبل وابن راهویه وحمیدی وترمذی وحاکم وذهبی وعجلی وابن عبدالبر وساجی هم احادیثش را «مقبول و مقارب» دانستهاند و امامان یحیی قطان وعبدالرحمن بن مهدی هم از وی روایت کرده و آنان جز از «ثقات» روایت نمیکردهاند لذا امام ابن حجر در تقریب میگوید: «صدوقً في حديثه لين ويقال تغير بأخرة»و امام ذهبی هم احادیثش را در درجهی «حسن» دانسته و میگوید: احادیثش به درجه صحت نمیرسد. [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۱۳)/ ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۳۵۹۲) و لسان المیزان (ج۱ص۱۴)/ ذهبی، المغنی فی الضعفاء (ش۳۳۳۷)/ ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۶ص۲۰۵)/ عجلی، معرفة الثقات (ج۲ص۵۷)]. اما متابعهای هم دارد وابن الاعرابی (ش۲۰۶۳) روایت کرده است: «أبو قلابة (عبدالملک بن محمد) نا أبو الوليد (هشام بن عبدالملک) نا أبو عوانة عن أبي بشر (جعفر بن اياس) عن عبدالله بن شقيق عن رجاء بن أبي رجاء عن محجن الأسلمي عن النبي ج: خير صفوف الرجال المقدم وشر صفوف الرجال المؤخر وخير صفوف النساء المؤخر وشر صفوف النساء المقدم؛ يا معشر النساء! إذا سجد الرجال فاخفضوا أبصاركم لا ترين عورات الرجال من ضيق الأزر» ورجالش «رجال صحیح» بوده جز رجاء بن أبى رجاء الباهلى البصرى که: امام عجلی گفته است: «بصريٌ تابعيٌ ثقةٌ»و امام مکی بن عبدان هم گفته است: «کان ثقةً»و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امام مسلم هم گفته که: «في الطبقة الأولى من تابعي أهل البصرة»[ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۲۶۶)/ خطیب بغدادی، المتفق والمفترق (ج۱ص۶۰)]. أبو قلابة عبد الملک بن محمد: امام مسلمه بن قاسم گفته است: «كان راوية للحديث متقناً ثقةً؛ يحفظ حديث شعبة كما يحفظ السورة»و امام ابن الاعرابی هم گفته است: «ما رأيتُ أحفظ منه وكان من الثقات»و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده وگفته است: «كان يحفظ أكثر حديثه»و امام طبری هم گفته است: «ما رأيت أحفظ من أبى قلابة»و امام ابوداود هم گفته است: «رجلٌ صدوقٌ أمينٌ مأمونٌ كتبت عنه بالبصرة»و امام خطیب بغدادی گفته است: «كان مذكورا بالصلاح والخير»و امام دارقطنی هم گفته است: «صدوق كثير الخطأ من الأسانيد والمتون كان يحدث من حفظه فكثرت الأوهام منه»و امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ یخطىء تغیر حفظه لما سکن بغداد» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۴۱۹) وتقریب التهذیب (ش۴۲۱۰)] ودر اواخر عمرش دچار «تغییر» گردیده لذا احادیث قبل از تغییر وی «صحیح» وبعد از تغییر وی «حسن» میباشد. و ابن الاعرابی هم قبل از اختلاط از وی شنیده چرا که دیدیم در مورد ابوقلابه گفته است: «ما رأيت أحفظ منه وكان من الثقات»و همچنین ابن الاعرابی، هم طبقهی متقدمینی است که از ابوقلابه روایت نمودهاند [سیوطی، تدربی الراوی (ج۲ص۳۷۹)] لذا این اسناد «صحيح»است. و امام البوصیری هم گفته است: «اسنادٌ حسنٌ»[البوصیری، مصباح الزجاجه (ج۱ص۱۹۴)]. [۹۹] أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفورى، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، شماره ۱۹۰. [۱۰۰] (صحيح): بخاری (ش۳۸۰و۸۶۰)/ مسلم (ش۱۵۳۱)/ ابوداود (ش۶۱۲)/ ترمذی (ش۲۳۴)/ نسایی (ش۸۱۰)/ ابن ماجه (ش۹۷۵) از طریق (إسحاق بن عبدالله بن أبی طلحة وموسی بن انس) روایت کردهاند: «عن أنس بن مالك أن جدته مليكة دعت رسول الله جلطعام صنعته له فأكل منه ثم قال قوموا فلأصل لكم قال أنس فقمت إلى حصير لنا قد اسود من طول ما لبس فنضحته بماء فقام رسول الله جوصففت واليتيم وراءه والعجوز من ورائنا فصلى لنا رسول الله جركعتين ثم انصرف». [۱۰۱] (صحيح): مسلم (ش۱۰۰۰و۱۰۰۰۱)/ ابوداود (ش۶۷۴) ترمذی (ش۲۲۸)/ نسایی (ش۸۰۷و۸۱۲)/ ابن ماجه (ش۹۷۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وعبدالله بن إدریس وأبو معاویة الضریر ووکیع بن الجراح وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن الأعمش عن عمارة بن عمير التيمى عن أبى معمر عن أبى مسعود قال كان رسول الله جيمسح مناكبنا فى الصلاة ويقول: استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبكم ليلنى منكم اوّلو الأحلام والنهى ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم». [۱۰۲] (صحيح): مسلم (ش۱۰۰۰و۱۰۰۰۱)/ ابوداود (ش۶۷۴)/ نسایی (ش۸۰۷و۸۱۲)/ ابن ماجه (ش۹۷۶) از طریق (شعبة بن الحجاج وعبدالله بن إدریس وأبو معاویة الضریر ووکیع بن الجراح وسفیان بن عیینه) روایت کردهاند: «عن الأعمش عن عمارة بن عمير التيمى عن أبى معمر عن أبى مسعود قال كان رسول الله جيمسح مناكبنا فى الصلاة ويقول: استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبكم ليلنى منكم أولو الأحلام والنهى ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم».