چهل حدیث درباره مساجد

فهرست کتاب

حدیث سی ام: كراهيّت خرید و فروش، شعر گفتن و ندا کردن برای گمشده در مسجد

حدیث سی ام: كراهيّت خرید و فروش، شعر گفتن و ندا کردن برای گمشده در مسجد

عبدالله بن عمرو بن العاص سروایت کرده است: «أَنَّ النَّبِيَّ جنهی عن الشِّرَاءِ وَالْبَيْعِ فِي الْمَسْجِدِ، وَأَنْ تُنْشَدَ فِيهِ ضَالَّةٌ، وَأَنْ يُنْشَدَ فِيهِ شِعْرٌ، وَنَهَى عَنِ التَّحَلُّقِ قَبْلَ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ» [۷۲]. «پیامبر جنهر کردند که در مسجد خرید و فروش شود و یا اینکه شخص گم‌کرده برای یافتن گمشده‌اش در آن ندا سر دهد و یا اینکه در مسجد شعر گفته شود و یا اینکه قبل از نماز جمعه در مسجد گردهمایی ایجاد شود».

این فرموده بر محوریّت حفظ نظم و آرامش معنوی و ظاهری مسجد استوار است، که به چندین مورد اشاره دارد که هر کدام با اهدافی خاص نهی شده‌اند و فقها این نهی را بر کراهت حمل نموده‌اند؛ این موارد عبارتند از:

- کراهیّت معامله در مسجد: این عمل موجب آشفتگی و خارج شدن مقصد بنای مسجد می‌شود. البته اگرچه از بیع در مسجد نهی شده است ولی در صورت وقوع، آثار شرعی و حقوقی بر آن بیع و معامله حاکم خواهد بود؛ زیرا انجام بیع در مسجد از مبطلات بیع محسوب نمی‌شود و همچنین وجود قرینه در روایت همچون جواز گفتن شعر مشروع در مسجد –در بند پایین علت جوازش خواهد آمد-، بر کراهیّت بیع در مسجد دلالت می‌کند.

- از مواردی که نظم مسجد را بهم می‌زند و با مقصد بنیانگذاری مسجد منافات دارد این است که شخص گم‌کرده برای یافتن گمشده‌اش در مسجد ندا سر دهد. این عمل به گونه‌ای نکوهیده است که پیغمبر جدر فرموده‌ای دیگر می‌فرماید: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يَنْشُدُ ضَالَّةً فِي الْمَسْجِدِ فَلْيَقُلْ لَا رَدَّهَا اللهُ عَلَيْكَ فَإِنَّ الْمَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا» [۷۳]. «هرکس از مردی شنید که برای گمشده‌اش در مسجد ندا می‌کند، (کسی که می‌شنود) بگوید: خداوند آن را به برنگرداند؛ براستی مساجد برا این عمل بنا نشده‌اند».

سرودن شعر و اناشید در مسجد دارای روایاتی می‌باشند که جواز آن ‌را می‌رساند از جمله اینکه ابوهریره س روایت کرده است: «أَنَّ عُمَرَ سمَرَّ بِحَسَّانَ سوَهُوَ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسْجِدِ، فَلَحَظَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: قَدْ كُنْتُ أُنْشِدُ، وَفِيهِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ» [۷۴]. «عمر بن الخطاب ساز کنار حسان بن ثابت سدر مسجد گذشت و وی مشغول شعر گفتن بود؛ عمر سهم با زیرچشمی به وی نگاه کرد! و حسان سهم گفت: من در مسجد شعر گفتم و بهتر از تو هم در آن بود و چیزی به من نگفت! (یعنی؛ رسول الله ج».

و از طرف دیگر روایاتی از جمله این روایت وجود دارند که نهی از این عمل می‌کنند. جهت اجتماع و دفع تعارض این دو دسته روایت، دو دیدگاه وجود دارد؛ که علّامه عراقیّ /ابراز داشته است: اوّل: نهی بر کراهت تنزیهی و رخصت بر بیان جواز دلالت دارند. دوّم: احادیث رخصت بر سرودن شعر نکو و جایز مانند هجو مشرکین و مدح پیامبر جو ترغیب و تشویق به زهد و مکارم اخلاق و احادیث نهی بر شعر به مضامین تفاخر و هجو و دروغ و وصف مشروب و غیره حمل می‌شود. پس با این وصف سرودن اشعار و تواشیح و ... که دربردارنده مضامینی با تأییدیه شریعت باشند اشکالی ندارند البته به شرط آنکه خللی به عبادت و انجام فرایض در مسجد وارد نکند [۷۵].

در زمینه اجتماع قبل از نماز جمعه خطّابیّ /اشاره دارد قبل از نماز اجتماع برای علم و مذاکره مکروه است. امر به مشغول شدن به نماز و سکوت برای خطبه و ذکر شده و هرگاه از این اعمال فارغ شد، اجتماع و گردهمایی بعد از آن ایراد ندارد. طحاویّ /هم گفته: نهی از گردهمایی در مسجد قبلِ نماز هرگاه مسجد ازدحام باشد مکروه می‌باشد در غیر این صورت ایرادی ندارد، و عراقیّ و سیوطی (رحمهما الله) هم گفته‌اند: یاران ما جمهور بر همین رأی هستند؛ چراکه اجتماع باعث قطع صفها می‌شود با وجود اینکه افراد امر شده‌اند که در روز جمعه تکبیر گفته و صفها را به ترتیب از صفّ اوّل مرتب و متّصل کنند [۷۶]. با همه این اوصاف به نظر می‌رسد که اجتماع قبل نماز جمعه باعث بی‌نظمی و آزار نماز‌گزاران می‌شود پس بهتر آن است که از این عمل خودداری شود تا نماز جمعه به اتمام می‌رسد.

[۷۲] (صحیح): احمد، المسند (ش۶۶۷۶)/ ابوداود (ش۱۰۸۱)/ نسایی (ش۷۱۴)/ خطیب بغدادی، الاجامع لاخلاق الراوی (ج۲ص۶۳)/ طبرانی، المعجم الاوسط (ج۶ص۳۵۸)/ ابن خزیمه (ش۱۸۱۶و۱۳۰۴)/ ابن منذر، الاوسط (ش۲۴۶۲)/ طوسی، المستخرج علی مسلم (ش۲۹۷)/ فاکهی، اخبار مکة (ش۱۲۱۱)/ ابن شبة، تاریخ المدینه (ج۱ص۲۰) از طریق (یحیی بن سعید القطان وصفوان بن عیسی) روایت کرده‌اند: «عن (محمد) بن عجلان حدثنا عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده قال نهى رسول الله جعن الشراء والبيع فى المسجد وأن تنشد فيه ضالة وأن ينشد فيه شعر ونهى عن التحلق قبل الصلاة يوم الجمعة». ویحیی بن سعید القطان هم متابعه شده وترمذی (ش۳۲۲)/ بیهقی، السنن الکبری (ش۶۱۱۶)/ ابن ماجه (ش۱۱۳۳)/ ابن خزیمه (ش۱۳۰۶)/ ابن ابی شیبه (ج۲ص۴۵)/ خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی (ج۲ص۶۲)/ فکهی، اخبار مکه (ج۳ص۳۵۶) از طریق (لیث بن سعد و حاتم بن اسماعیل و ابوخالد الاحمر و عبدالله بن لهیعه و یحیی بن ایوب و صفوان بن عیسی) روایت کرده‌اند: «عن محمد بن عجلان حدثنا عمرو بن شعيب ...». و رجال احمد «ثقة» و مترجم در تهذیب می‌باشند؛ فقط چنانکه گفتیم بعضی از علما در سماع شعیب از جدش اختلاف دارند لذا این اسناد را در درجه «حسن» قرار می‌دهند و امام حاکم نیشابوری گفته است: «لا أعلم خلافاً في عدالة عمرو بن شعيب؛ إنما اختلفوا في سماع أبيه من جده» و امام ترمذی هم گفته است: «من تكلم في حديث عمرو بن شعيب إنما ضعفه لأنه يحدث عن صحيفة جده كأنهم رأوا أنه لم يسمع هذه الأحاديث من جده» لکن امامان ابن حجر و ابن الملقن در تهذیب التهذیب و البدر المینر روایاتی را دال بر صحت سماع پدرش از جدش می‌آورند که با اثباتش این اسناد «صحیح» می‌گردد؛ وامامان بخاری و علی بن مدینی و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و دارقطنی و ابن حجر و بیهقی و ابوعبید السلام و یعقوب بن شیبه و حاکم نیشابوری و ابوبکر نیشابوری و محیی الدین نووی هم «سماعش» را تأیید نموده‌اند. و امام اسحاق بن راهویه گفته است: «(عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده) إذا كان الراوي عن عمرو بن شعيب ثقةً فهو كأيوب عن نافع عن ابن عمر».و امام یعقوب بن شیبه هم گفته است: «ما رأيت أحدا من أصحابنا ممن ينظر في الحديث وينتقي الرجال يقول في عمرو بن شعيب شيئاً، وحديثه صحيحٌ وهو ثقةٌ ثبتٌ والأحاديث التي أنكروا من حديثه إنما هي لقوم ضعفاء رووها عنه وما روى عنه الثقات فصحيحٌ»و امام بخاری هم گفته است: «رأيت أحمد بن حنبل وعلي بن المديني وإسحاق بن راهويه يحتجون بحديث عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده. قال البخاري: من الناس بعدهم؟» و امام یحیی بن معین سماعش را قبول ندارد ومی‌گوید که از روی کتاب و صحیفه ی جدش بوده است لیکن می‌گوید: «احاديثُه صحاحٌ»ودر واقع امام یحیی بن معین آن را به صورت وجاده‌ی صحیح می‌پذیرد که یکی از طرق تحمل حدیث می‌باشد پس در هر صورت نزد امام یحیی بن معین روایاتش صحیح ومقبول است [رک: ترمذی، السنن (ش۳۲۲)/ بخاری، التاریخ الکبیر (ج۴ص۲۱۸)/ ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۴۸)/ تقریب التهذیب (ش۲۸۰۶)/ بیهقی، السنن الکبری (ج۵ص۱۶۷ش۱۰۰۶۵)/ حاکم، المستدرک (ش۲۲۹۸و۲۳۷۵)/ ابن الملقن، البدر المنیر (ج۲ص۱۵۴)/ نووی، تهذیب الأسماء واللغات (ص۳۴۶و۵۳۴)] لذا اسناد روایاتش «صحیح» است. [۷۳] (صحيح): مسلم (ش۱۲۸۸و۱۲۸۹)/ ابوداود (ش۴۷۳)/ ابن ماجه (ش۷۶۷) از طریق (عبدالله بن وهب والمقری) روایت کرده‌اند: «عن حيوة عن محمد بن عبد الرحمن عن أبى عبدالله مولى شداد بن الهاد أنه سمع أبا هريرة يقول قال رسول الله جمن سمع رجلا ينشد ضالة فى المسجد فليقل لا ردها الله عليك فإن المساجد لم تبن لهذا». [۷۴] (صحیح): بخاری (ش۳۲۱۲)/ مسلم (ج۴ص۱۹۳۲و۱۹۳۳)/ ابوداود (ش۵۰۱۳-۵۰۱۴)/ نسایی (ش۷۱۶) از طریق (سفیان بن عیینه ومعمر بن راشد) روایت کرده‌اند: «عن الزهري عن سعيد عن أبي هريرة أن عمر مر بحسان وهو ينشد الشعر في المسجد فلحظ إليه ...». [۷۵] محمد أشرف بن أمیر بن علی بن حیدرالعظیم آبادی، عون المعبود، شماره ۸۸۷. [۷۶] همان.