زنانی که ازدواج با آنان حرام است
س: به بیان زنانی بپردازید که ازدواج با آنان حرام میباشد؟
ج: زنانی که ازدواج با آنان حرام است، انواع و اقسام زیادی دارند که عبارتند از:
۱. زنانی که به خاطر «نسب»، ازدواج با آنان حرام است.
۲. زنانی که به خاطر «رضاع» (شیرخوارگی)، ازدواج با آنان حرام است.
۳. زنانی که به خاطر «مصاهره» (خویشاوندی ناشی از ازدواج)، نکاح با آنان حرام است.
۴. زنانی که به خاطر «جمع» (جمع دو خواهر؛ جمع بین زن و عمه یا زن و خاله)، ازدواج با آنان حرام است.
۵. زنانی که به خاطر تعلّق گرفتن حق دیگران در آنها، ازدواج با آنان حرام است.
۶. زنانی که به خاطر کفر و شرک، ازدواج با آنان حرام است.
س: چه زنانی ازدواج با آنان به خاطر «نسب» حرام میباشد؟
ج: زنانی که به سبب «نسب» حرام شدهاند عبارتند از:
مادران، دختران، خواهران، عمهها، خالهها، دخترانِ برادر و دخترانِ خواهر. و حرمت ازدواج با این زنان، به صراحت در قرآن آمده است [۵].
ناگفته نماند که مادران: شامل مادر، مادربزرگ پدری و مادری، و بالاتر از آنها میشود. و همچنین دختران: شامل دختران، دختر دختر الی آخر... و دخترِ پسر و دخترِ دخترِ پسر الی آخر... میشود.
و خواهران: شامل خواهرانی که از یک پدر و مادرند، و خواهران پدری و خواهران مادری نیز میشود.
و دخترانِ برادر نیز: شامل دختران برادری که از یک پدر و مادرند و دختران برادر پدری و دختران برادر مادری نیز میشود.
و همین طور دختران خواهر، شامل دختران خواهری که از یک پدر و مادرند و دختران خواهر پدری و دختران خواهر مادری نیز میشود.
و ازدواج با عمهها نیز - از هر جهتی که باشند - حلال نیست؛ یعنی فرقی نمیکند که عمه، خواهر پدرش از یک پدر و مادر باشد، یا تنها از جهت مادر یا از جهت پدر، خواهرِ پدرش باشد؛ و در هر صورت ازدواج با وی درست نمیباشد.
و همین طور ازدواج با خالهها نیز - از هر جهتی که باشند - حلال نیست؛ و فرقی نمیکند که خاله، خواهرِ مادرش از یک پدر و مادر باشد، یا تنها از جهت مادر، یا از جهت پدر، خواهر مادرش باشد، و در هر صورت ازدواج با وی درست نمیباشد.
س: چه زنانی ازدواج با آنان به خاطر «رضاع» (شیرخوارگی) درست نمیباشد؟
: برای فرد مسلمان حرام است که با مادرش که او را شیر داده و یا با خواهر رضاعیاش ازدواج نماید [۶]؛ و شیرخوارگی حرام میکند آن چه را که نَسَب حرام میگرداند. (بنابراین، شیردهنده، مادر رضاعی است؛ و در نتیجه تمام کسانی که از جانب مادر نسبی بر پسر حرام شدهاند، از طرف مادر رضاعی بر شیرخوار نیز حرام میشوند). و تنها برخی از موارد از این قاعده مستثنی میباشند که - به توفیق خدا- شرح آن در باب «رضاع» خواهد آمد.
س: چه زنانی ازدواج با آنان به خاطر «مصاهره» (خویشاوندی ناشی از ازدواج) حرام میباشد؟
ج: زنانی که به خاطر «مصاهره» (خویشاوندی ناشی از ازدواج)، نکاح با آنان حرام میباشد، عبارتند از:
۱. همسر پدر. بر پسر حرام است که با همسر پدرش ازدواج کند؛ و این تحریم به محض این که پدرش او را عقد کند حاصل میشود؛ و در تحریم او، نزدیکی و آمیزش جنسی و دخول شرط نیست، بلکه به محض عقد، بر پسر حرام میشود. [۷]
۲. همسر پدربزرگ الی آخر... بر پسر حرام است که با همسرِ پدربزرگِ مادری یا پدری خویش ازدواج کند.
۳. همسر پسر و همسرِ پسرِ پسر الی آخر... بر فرد مسلمان حرام است که با همسر پسرش و همسر پسر پسر الی آخر... ازدواج کند. [۸]و این تحریم به محض این که پسرش یا پسر پسرش الی آخر... زن را به عقد خویش درآورد، حاصل میشود.
۴. همسر پسرِ دختر الی آخر... بر فرد مسلمان حرام است که با همسرِ پسرِ دخترش الی آخر... ازدواج کند؛ و این تحریم به محض این که پسرِ دختر، یا پسرِ پسرِ دختر الی آخر... زن را به عقد خویش درآورد، حاصل میشود؛ و در تحریم او، آمیزش و دخول، شرط نمیباشد.
۵. مادر همسر. بر فرد مسلمان حرام است که با مادر همسرش ازدواج نماید. و در تحریم او آمیزش با دخترش شرط نیست، بلکه به محض عقد دخترش، حرام میشود [۹].
۶. دختر زنی که با او آمیزش کرده است. بر فرد مسلمان حرام است که با دختر زنی که با او نزدیکی و آمیزش جنسی کرده، ازدواج نماید [۱۰]؛ (در حرمت این دختران) فرقی نمیکند که این دخترِ همسر، تحت کفالت و رعایت انسان باشد و چه زیر نظر و تحت مراقبت دیگران پرورده شود؛ [۱۱](و در هر صورت - چه زیر نظر خود او باشد و چه تحت کفالت و رعایت دیگری باشد - اگر با مادرش آمیزش کرد، ازدواج با دختر او حرام میباشد و اگر مادر او را عقد کرد بدون آن که با او نزدیکی و آمیزش جنسی نماید، در آن صورت، دخترش برای او حلال است).
س: چه زنانی ازدواج با آنان به خاطر «جمع» حرام میباشد؟
ج: زنانی که ازدواج با آنان به خاطر «جمع» حرام میباشد، عبارتند از:
۱. جمع بین ذوی الارحام. (مانند جمع بین زن و عمه یا خالهی او. به هر حال دو ذویالارحام را در یک زمان به ازدواج خود درآوردن حرام میباشد).
۲. جمع بین دو خواهر (دو خواهر را در یک زمان به ازدواج خود درآوردن). و حرمت جمع بین اینها، به صراحت در قرآن کریم آمده است [۱۲].
از ابوهریره سروایت است که گفت:
«انّ رسول الله جنهی از تنکح الـمرأة علی عمتها، او العمة علی بنت اخیها، والـمرأة علی خالتها، او الخالة علی بنت اختها؛ لاتنکح الصغری علی الکبری ولا الکبری علی الصغری» [۱۳]؛ «پیامبر گرامی اسلام ج، از جمع بین زن و عمهاش یا عمه با دختر برادرش، و از جمع بین زن و خالهاش، یا خاله با دختر خواهرش نهی کرده است. و در ازدواج، کوچکتر (دختر برادر یا دختر خواهر) با بزرگتر (عمه یا خاله)، و بزرگتر با کوچکتر، جمع نگردد».
و پیرامون «جمع بین زنان» ،علماء و صاحبنظران فقهی، قاعدهای را وضع نمودهاند؛ و آن این که: هرگاه یکی از دو زن - از هر جهتی - مرد فرض کرده شود، و در این تئوری و فرضیّه، ازدواج آن مرد با آن زن، به سبب شیرخوارگی، یا نسب درست نباشد، در آن صورت جمع بین آن دو زن در یک زمان حرام میباشد.
س: چه زنانی ازدواج با آنان به خاطر کفر و شرک حرام میباشد؟
ج: برای زن مسلمان حلال نیست که با مرد غیرمسلمان - از هر ملّتی که باشد - ازدواج نماید؛ و برای مرد مسلمان نیز حلال نیست که با زن مشرک، همانند: زن بت پرست، زن آتش پرست و زن کافر [۱۴]ازدواج نماید؛ و ازدواج مرد مسلمان با زنان کتابی، یهودی و مسیحی درست میباشد [۱۵]. و [۱۶]
و ازدواج با زنان «صابئه» (خورشیدپرستان) در صورتی درست است که به پیامبری باور داشته و به کتابی آسمانی، ایمان داشته باشند.
و چنانچه زن از ستارهپرستان باشد و به کتابی هم باور نداشته باشد، در آن صورت برای مرد حلال نیست که با آن زن ازدواج نماید [۱۷].
س: چه زنانی ازدواج با آنان به خاطر تعلّق گرفتن حق دیگران در آنها حرام میباشد؟
ج: برای فرد مسلمان حلال نیست که با زنی که همسر مردی دیگر است و یا در عدّهی او به سر میبرد ازدواج نماید؛ و در این مورد، عدّهی طلاق، عدّهی وفات و عدّهی آمیزش جنسی در ازدواجِ فاسد، برابر و یکسان میباشد.
[به هر حال؛ خداوند متعال در مورد زنانی که ازدواج با آنان حرام است، میفرماید:
﴿وَلَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۚ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَمَقۡتٗا وَسَآءَ سَبِيلًا٢٢ حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٢٣﴾[النساء: ۲۲-۲۳].
«و با زنانی ازدواج نکنید که پدران شما با آنان ازدواج کردهاند؛ چرا که این کار، عمل بسیار زشتی است و (در پیش خدا و مردم) مبغوض بوده و روش بسیار نادرستی است؛ مگر آن چه گذشته است (و در زمان جاهلیت بوده است که مورد عفو خدا قرار میگیرد). خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان، دخترانتان، خواهرانتان، عمههایتان، خالههایتان، برادرزادگانتان، خواهرزادگانتان، مادرانی که به شما شیر دادهاند، خواهران رضاعیتان، مادران همسرانتان، دختران همسرانتان از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شده اید؛ ولی اگر با مادرانشان همبستر نشده باشید، گناهی (در ازدواج با چنین دخترانی) بر شما نیست، همسران پسران صلبی خود، و بالاخره این که دو خواهر را با هم جمع آورید، مگر آن چه گذشته است (که با ترک یکی از آن دو خواهر، قلم عفو بر این کار که در زمان جاهلیت واقع شده است، کشیده خواهد شد). بیگمان خداوند بسی آمرزنده است (و گذشته را نادیده میگیرد)، و مهربان است (و در آن چه برایتان وضع میکند حال شما را مراعات میدارد)».
خداوند متعال در این آیه، زنانی را ذکر کرده که ازدواج با آنها حرام است، و با تأمّل در آن، درمییابیم که تحریم بر دو نوع است:
۱. تحریم ابدی، که در آن، ازدواج مرد با زن برای همیشه ممنوع است.
۲. تحریم موقّت، که در آن، تا زمانی که زن در وضعیّت خاصّی قرار دارد، ازدواج با او ممنوع است ولی به محض این که وضعیّت تغییر کرد، تحریم از بین میرود و ازدواج با او حلال میشود.
اسباب تحریم ابدی عبارتند از: «نسب»، «خویشاوندی ناشی از ازدواج» (مصاهره)، و «شیرخوارگی».
الف) زنانی که به سبب «نسب» حرام شدهاند، عبارتند از: مادران، دختران، خواهران، عمهها، خالهها، دختران برادر و دختران خواهر.
ب) زنانی که به سبب «مصاهره» حرام شده اند، عبارتند از:
۱. مادر همسر، و در تحریم او آمیزش با دخترش شرط نیست بلکه به محض عقد، دخترش حرام میشود.
۲. دختر زنی که با او آمیزش کرده است. پس اگر مردی مادر را عقد کرد بدون آن که با او آمیزش کند، دخترش برای او حلال است.
۳. همسر پسر که به محض عقد، حرام میشود.
۴. همسر پدر؛ بر پسر حرام است که با همسر پدرش ازدواج کند؛ و این تحریم به محض این که پدرش او را عقد کرد حاصل میشود.
ج) تحریم به سبب «شیرخوارگی»: خداوند میفرماید: ﴿...وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ...﴾[النساء: ۲۳]؛ «خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانی که به شما شیر دادهاند و خواهران رضاعیتان را».
و پیامبر جمیفرماید: «شیرخوارگی حرام میکند آن چه را که نسب حرام میگرداند». (بخاری و مسلم)
بنابراین، شیردهنده، مادر رضاعی است؛ و در نتیجه تمام کسانی که از جانب نسبی بر پسر حرام شدهاند، از طرف مادر رضاعی بر شیرخوار نیز حرام میشوند.
پس شیرخوار نمیتواند با افراد زیر ازدواج کند:
۱- زن شیر دهنده؛ یعنی مادر رضاعی. ۲- مادر زن شیر دهنده. ۳- مادر شوهر شیر دهنده. ۴- خواهر زن شیردهنده. ۵- خواهر شوهر شیر دهنده. ۶- دختران پسر و دختر شیردهنده. ۷- خواهر شیری.
زنانی که به طور موقت حرام شدهاند:
۱. جمع بین دو خواهر؛ یعنی دو خواهر را در یک زمان به ازدواج خود درآوردن.
۲. جمع بین زن و عمه یا خالهی او: به دلیل حدیث ابوهریره ساز پیامبر جکه فرمود: جمع بین زن و عمهاش، و زن و خالهاش، جایز نیست. (بخاری و مسلم)
۳. زنی که همسر مردی دیگر است و در عدّهی او به سر میبرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ...﴾[النساء: ۲۴]؛ «زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند، مگر زنانی که آنان را در جنگ دینی مسلمانان با کافران، اسیر کرده باشید که پس از پاک شدن رحم ایشان، برای اسیر کننده حلال میگردند اگر چه در ازدواج کسان دیگری باشند».
۴. زنی که سه بار طلاق داده شده، ازدواج او با شوهر اولش جایز نیست، مگر آن که مرد دیگری به طور صحیح او را به ازدواج خود درآورده و سپس او را طلاق دهد.
۵. ازدواج با زنان زناکار؛ برای هیچ زن و مردی جایز نیست که با مرد و زن زناکار ازدواج کند، مگر این که توبه کنند. خداوند میفرماید: ﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣﴾[النور: ۳]؛ «مرد زناکار (پیش از دست کشیدن از کار پلشت زنا و توبه کردن از آلوده دامانی) حق ندارد جز با زن زناکار (فاحشهای که از عمل زشت فاحشهگری دست نکشیده و از آلوده دامانی توبه نکرده باشد) و یا با زن مشرک (و کافری که هنوز بر شرک و کفر ماندگار باشد) ازدواج کند، همان گونه هم زن زناکار (پیش از دست کشیدن از کار پلشت زنا و توبه از آلوده دامانی) حق ندارد جز با مرد زناپیشهی (ماندگار بر زناکاری و توبه ناکرده از آلوده دامانی) و یا با مرد مشرک (و کافری که هنوز شرک و کفر را رها نکرده باشد) ازدواج کند؛ چرا که چنین ازدواجی بر مؤمنان حرام شده است»].
پارهای از احکام
س: آیا حرمت «مصاهره» (خویشاوندی سببی) با «زنا» تحقق مییابد؟
ج: آری؛ حرمت «مصاهره» (خویشاوندی سببی و ناشی از ازدواج)، با «زنا» تحقق پیدا میکند؛ از این رو اگر کسی با زنی زنا نماید، یا او را به شهوت و لذّت لمس کند؛ و یا زنی، مردی را با شهوت و لذّت لمس نماید، در آن صورت، مادر و دختر آن زن، برای آن مرد حرام میگردند.
س: آیا جمع بین زن و دختر شوهرِ قبلیاش که از زنی دیگر متولد گردیده، درست میباشد؟
ج: چنین ازدواجی درست میباشد.
س: اگر فردی زنش را طلاق داد، آیا در آن صورت برایش درست است تا با خواهر آن زنِ مطلّقه ازدواج نماید؟
ج: اگر چنانچه همسرش را طلاق قطعی و نهایی [۱۸]، یا طلاق رجعی داد، در این صورت تا زمانی که عدّهی آن زن به پایان نرسیده، نمیتواند با خواهرش ازدواج نماید.
س: اگر فردی دارای دو کنیزِ خواهر بود؛ آیا در آن صورت میتواند براساس «مِلک یمین» با آنها جماع و نزدیکی نماید؟
ج: جماع و همبستری با هر دوی آنها درست نیست؛ ولی ارباب میتواند با هر یک از آن دو کنیز که میخواهد جماع و آمیزش جنسی نماید؛ و هر گاه با یکی از آنها نزدیکی و آمیزش نمود، در آن صورت تا زمانی که کنیز اوّلی را بر خویش حرام نگرداند، نمیتواند با دیگری جماع و همبستری نماید.
س: در موضوع بالا، چگونه کنیز اوّلی را بر خویش حرام گرداند؟
ج: [با راهکارهای ذیل، ارباب میتواند کنیز اوّلی را بر خویشتن حرام گرداند]:
۱. کنیز را در عقد ازدواج فردی دیگر درآورد.
۲. کنیز را مکاتب نماید. [و «کتابت» عبارت است از: تعلیق آزادی کنیز یا برده در برابر پرداخت عوضی معیّن].
۳. ارباب به وسیلهی آزاد کردن، هبه نمودن، فروش، و یا صدقه، کنیز را از ملکیّت خویش خارج گرداند.
[۵] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ﴾[النساء: ۲۳]. «خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان، دخترانتان، خواهرانتان، عمههایتان، خالههایتان، برادرزادگانتان و خواهرزادگانتان را». [۶] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ﴾[النساء: ۲۳]. «خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانی که به شما شیر دادهاند و خواهران رضاعیتان را». [۷] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۚ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَمَقۡتٗا وَسَآءَ سَبِيلًا٢٢﴾[النساء: ۲۲]. «و با زنانی ازدواج نکنید که پدران شما با آنان ازدواج کردهاند؛ چرا که این کار، عمل بسیار زشتی است و (در پیش خدا و مردم) مغبوض بوده و روش بسیار نادرستی است؛ مگر آنچه که گذشته است (و در زمان جاهلیت بوده است که مورد عفو خدا قرار میگیرد).» [۸] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ﴾[النساء: ۲۳]. «خداوند بر شما حرام کرده است ازدواج با همسران پسران صلبیتان». نویسندهی کتاب هدایه گوید: هدف از ذکر «اصلاب» در آیه، ساقط کردن قضیهی «پسرخواندگی» میباشد؛ و هدف از آن، حلال ساختن همسر فرزند از جهت رضاع (شیرخوارگی) نمیباشد. توضیح این که: ازدواج با همسرِ پسر از جهت شیرخوارگی نیز همانند همسر پسر صلبی حرام میباشد؛ ولی ازدواج با همسرِ پسرخوانده - پس از آن که وفات کرد؛ یا زنش را طلاق داد- درست میباشد. [۹] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ﴾[النساء: ۲۳]. «خداوند بر شما حرام کرده است ازدواج با مادران همسرانتان را». [۱۰] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ﴾[النساء: ۲۳].؛ «خداوند بر شما حرام نموده است دختران همسرانتان از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شده اید، ولی اگر با مادرانشان همبستر نشده باشید، گناهی (در ازدواج با چنین دخترانی) بر شما نیست». [۱۱] اشاره به این قول خداوند دارد آنجا که میفرماید: «اللتی فی حجورکم»؛ «دخترانی که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافتهاند». و آوردن لفظ «حجور» به منظور قید نیست، بلکه بیان غالب است؛ زیرا غالب بر این است که دختر در کنار مادر خویش میباشد؛ و شوهر مادر، پرورش او را به عهده دارد، (و الّا چنین دخترانی مطلقاً حرام میباشند) [۱۲] خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿...وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَ...﴾[النساء: ۲۳]. «خداوند بر شما حرام نموده است که در ازدواج، دو خواهر را با هم جمع آورید، مگر آن چه گذشته است (که با ترک یکی از آن دو خواهر قلم عفو بر این کار که در زمان جاهلیت واقع شده است، کشیده خواهد شد)». [۱۳] ترمذی و ابوداود. [۱۴] در کتاب «السراج الوهاج» چنین آمده است: ازدواج با زنان آتش پرست و بت پرست درست نمیباشد؛ و در این زمینه زنان آزاد و کنیز آنان یکسان میباشد. و در کتاب «فتح القدیر» چنین آمده است که «بتپرست»، شامل: خورشیدپرستان، ستاره پرستان، مجسّمه پرستان، معطّله، زنادقه، باطنیّه، اباحیّه و هر مکتب کفرپیشه میباشد. و در کتاب «المحیط» سرخسی چنین آمده است: با کنیز مشرک یا آتش پرست، جماع نمیشود. و برای مرد مسلمان، ازدواج با زنان کتابی (یهودی و مسیحی)، کافر ذمّی، و کافر حربی آنان، و آزاد و کنیز آنان درست میباشد. و در کتاب «فتح القدیر» آمده که بهتر آن است که با آنها نیز، نکاح نشود و ذبیحهشان نیز - جز در وقت ضرورت - خورده نشود. (به نقل از فتاوی هندیه ۱/۲۸۱) بندهی عاجز - خدایش او را بیامرزد - گوید: «کافران» شامل: قادیانیها، کسانی که به انکار چیزهایی میپردازند که در دین به حدّ تواتر رسیدهاند، منکران شعائر اسلام، ملحدین، باطنیها و کمونیستها نیز میشود؛ و برخی از مسلمانان، به جهت عناوین اسلامی و ادّعای مسلمانی برخی از این فرقههای کفرپیشه، فریب آنها را میخورند و دختران خویش را به نکاح آنان درمیآورند. [۱۵] ازدواج با زنان کتابی - اگرچه درست است - ولی امیرالمؤمنین، عمر بن خطاب سدر روزگار خلافت خویش، به خاطر مفسدههای بزرگی که از این ازدواج ناشی میشد، آن را منع کرد. محمدبن حسن شیبانی /در کتاب خود به نام «الاثار» روایت میکند که «حذیفة بن یمان» سدر شهر مدائن، با زنی یهودی ازدواج نمود؛ عمر بن خطاب سطیّ نامهای بدو نوشت تا آن زن را رها کند. حذیفه سنیز نامهای را بدین مضمون به عمر سفرستاد: «ای امیرمؤمنان! آیا ازدواج با زنان کتابی حرام است؟» عمر سبار دیگر طیّ نامهای بدو نوشت: «اعزم علیک ان لاتضع کتابی حتی تخلّی سبیلها، فانی اخاف ان یقتدیک المسلمون، فیختا روا نساء اهل الذمة لجمالهن، وکفی بذلک فتنة لنساء المسلمین». «با تأکید و سوگند با تو میگویم که این نامهی مرا بر زمین نگذاری تا از آن زن جداشوی؛ زیرا من بیم آن دارم که مسلمانان از تو پیروی نمایند و زنان ذمّی را به خاطر جمالشان بر زنان مسلمانان ترجیح دهند؛ و این خود یک فتنهی بزرگی برای زنان مسلمان به شمار میآید». امام محمد /گوید: ما بدین روایت عمل میکنیم؛ از این رو ازدواج با زنان کتابی را حرام نمیدانیم، ولی صلاح میدانیم که در ازدواج، زنان مسلمان بر زنان کتابی ترجیح داده شوند؛ و همین قول امام ابوحنیفه /نیز میباشد. و به راستی گفتار و اندیشهی عمر سراست و درست بوده است، و در روزگار ما نیز این قضیّه رواج پیدا کرده که جوانان مسلمان در کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا استرالیا، اظهار علاقه به ازدواج با زنان مسیحی میکنند و از ازدواج با زنان پاکدامنِ مسلمان، گریزانند؛ از این رو اولیاء و سرپرستانِ زنان مسلمان، برای دخترانشان مردانی مسلمان نمییابند تا آنان را در عقد ازدواج آن مردان دربیاورند؛ و این خود یک فتنهی بزرگی است، همانطور که عمر سبدان اشاره نموده است. و علاوه از این فتنه، فتنهی بزرگتر دیگری نیز وجود دارد و آن این است که مسیحیان، دختران خویش را تشویق میکنند تا با مردان مسلمان ازدواج بکنند و از این روزنه آنان را مسیحی بگردانند؛ و هرگاه دختری مسیحی با مردی مسلمان ازدواج نماید، پیوسته او را به سوی مسیحیت فرامیخواند تا از اسلام روبرگرداند و به مسیحیت گردن بنهد. (العیاذ بالله) و اگر در مسیحی نمودن شوهرش ناتوان ماند، باز هم تلاش میکند که حداقل بچههایی که در خانوادهی مسلمان زاده شدهاند، مسیحی بگرداند. - خداوند متعال از تمامی اینها ما را در پناه خویش حفظ نماید - و مسلمانان چه نیازی دارند تا به اموری اظهار علاقه و محبت نشان دهند که در آن زیان دین و ایمان و تباهی آخرت آنان وجود دارد؛ و البته که عذاب آخرت، سختتر و پایدارتر است. [۱۶] قول راجح آن است که اصل بر اباحهی ازدواج مرد مسلمان با زن کتابی است، به خاطر تشویق ایشان به اسلام و نزدیک گردانیدن مسلمانان با اهل کتاب و توسعه و گسترش مدارا و الفت و حُسن معاشرت میان آنان؛ امّا بنیاد و اعتبار این اصل بر مبنای چند قید است که لازم است از آنان غافل نمانیم: قید اول: اِحراز یقینی «اهل کتاب» بودن آنان است. به این معنی که معتقد به یک دین اصیل آسمانی مانند یهودیّت و نصرانیّت باشد که در این صورت فی الجمله معتقد به خدا و رسالات خدا و قیامت میباشد؛ و در این صورت به عنوان مرتد و مُلحد و یا معتقد به غیر ادیان آسمانی به شمار نمیآید. بر ما معلوم است که امروزه در غرب هر دختری که برای مثال از پدر و مادر مسیحی متولد شده باشد، مسیحی نیست؛ و این طور نیست که هر کس در یک محیط مسیحی پرورش یافته باشد، قطعاً مسیحی باشد؛ چه بسا کمونیست و مادّیگرا، یا معتقد به یک مکتب مخالف اسلام مانند بهایی و امثال آن باشد. قید دوم: شرط دوم ازدواج با زن کتابی این است که عفیفه و پاکدامن باشد؛ زیرا خداوند نکاح هر زن کتابی را - به طور مطلق - برای مسلمان مباح ننموده است، مگر این که آن زن متّصف به پارسایی و پاکدامنی باشد. و شکی نیست که چنین زنان عفیفه و پاکدامن در عصر کنونی جامعهی غربی ما به ندرت یافت میشوند؛ همانگونه که نویسندگان غربی در گزارشها و آمار خود چنین مطالبی را بیان داشتهاند، و آنچه را ما امروزه به نام بکارت، عفّت، شرف، ناموس، نام میبریم، در جامعهی غربی هیچ گونه ارزش و اعتباری برای آن قائل نیستند، و در فرهنگ غربی دختر فاقد دوست پسر نه فقط در میان رفیقان خود بلکه نزد خانواده و نزدیکانش مورد سرزنش قرار میگیرد، و عیب و عار تلقی میگردد. قید سوم: شرط سوم از شرایط ازدواج با زن کتابی این است که آن زن از گروهی که دشمنی و عداوت و سرِ جنگ با اسلام را دارند، نباشند؛ یعنی از کتابیون مُحارب با اسلام نباشد. به همین خاطر برای مسلمانان عصر حاضر جایز نیست تا زمانی که جنگ میان ما و اسرائیل برقرار است، با دختران یهودی ازدواج نمایند، و سخن کسانی که میان یهودیّت و صهیونیزم فرق میگذارند، هیچ ارزش و اعتباری ندارد. حقیقت این است که هر یهودی صهیونی است؛ زیرا منبع و منشأ شکلگیری صهیونیزم نیز تورات و ملحقات و شروح آن و تلمود و غیره است؛ روی این حساب، زن یهودی از ته دل خود را یک سرباز از لشکر اسرائیل به حساب میآورد. قید چهارم: یکی دیگر از قیود و شرایط ازدواج با زن کتابی این است که در راستای چنان ازدواجی فتنه و زیان قطعی و یا ظنّی روی ندهد؛ زیرا که انجام همهی کارهای مباح، مقیّد و مشروط به فقدان ضرر و زیان است؛ و بیم ضرر و زیان در ازدواج با غیرمسلمان به چند صورت تحقق میپذیرد؛ از جمله: ۱) این که ازدواج با غیرمسلمان شایع گردد و کار به جایی برسد که ازدواج با آنان بر ازدواج با دختران مسلمانِ شایسته، ترجیح داده شود؛ به دلیل این که غالباً شمار زنان، یا به اندازهی شمار مردان و یا بیشتر از آنان است، و نسبت به مسلمانانی که توانایی ازدواج را دارند، شمار زنان شایسته برای ازدواج با آنان قطعاً بیشتر است. بنابراین وقتی که ازدواج مردان مسلمان با زنان غیرمسلمان به عنوان یک پدیدهی رسمی اجتماعی درآید، در آن صورت شماری از دختران مسلمان از ازدواج محروم خواهند شد. و بدیهی و روشن است که از نظر اسلام، زن مسلمان نمیتواند جز با مسلمان ازدواج کند؛ روی این حساب برای حلّ این معضل، چارهای نیست جز این که باب ازدواج با زنان غیرمسلمان به خاطر بیم و خوف بر زنان مسلمان، بسته شود. هنگامی که مسلمانان، مقیم بعضی ایالات اروپا و آمریکا و آفریقا و آسیا باشند و در اقلیّت باشند، روح و منطق شریعت اسلام ایجاب میکند که ازدواج مردان مسلمان با زنان غیرمسلمان حرام باشد، وگرنه نتیجه این خواهد بود که دختران مسلمان، یا دست کم شمار زیادی از آنان، مرد مسلمانی را نیابند که به همسری او درآیند؛ در این صورت زن مسلمان در چنان محیطی در معرض یکی از سه چیز قرار خواهد گرفت: الف) ازدواج با غیرمسلمان، که در شریعت اسلام چنین ازدواجی باطل است. ب) ارتکاب انحراف جنسی، که از گناهان کبیره میباشد. ج) محرومیت دائم از زندگی زناشویی و مادرشدن؛ که اسلام به هیچ یک از اینها رضایت نخواهد داد. این، نتیجهی قطعی ازدواج مردان مسلمان با زنان غیرمسلمان از یک سو، و ممنوعیّت ازدواج زنان مسلمان با غیرمسلمان از سوی دیگر است. در قبال همین زیان و ضرر بود که امیرالمؤمنین عمر بن خطاب سما را هشدار داد و طیّ نامهای به حذیفه سچنین نوشت: «با تأکید و سوگند با تو میگویم که این نامهی مرا بر زمین نگذاری تا از آن زن کتابی جدا شوی؛ زیرا من بیم آن دارم که مسلمانان از تو پیروی نمایند و زنان ذمّی را به خاطر جمالشان بر زنان مسلمان ترجیح دهند؛ و این خود یک فتنهی بزرگی برای زنان مسلمان به شمار میآید.» ۲) ازدواج با زن غیرمسلمان وقتی که بیگانه و با ملّیت و زبان و فرهنگ و آداب ما ناآشنا باشد، خطر بزرگی را به دنبال خواهد داشت، و هر کس به طور عمیق و منصفانه در این مورد به بحث و بررسی بپردازد، خطر آن را با چشم خود مجسم و عیان خواهد دید. چه بسا برخی از پسران مسلمان برای تحصیلات دانشگاهی، یا آموزش در کارخانه و یا کارکردن در مؤسسات و ... به اروپا و آمریکا میروند، و سالها در آنجا میمانند و بعد از مدتی همراه با یک زن بیگانه به وطن بازمیگردند که دین و زبان و نژاد و آداب و رسوم آن زن با دین و زبان و نژاد و آداب و رسوم شوهرش کاملاً متفاوت است، و یا حداقل با آداب و سنن شوهر تفاوت بسیار دارد و در نتیجه، زن قوّام بر مرد میگردد و مرد هیچ گونه تسلطی بر زن خود نخواهد داشت و بر تربیت و پرورش فرزندان و فکر و اخلاق و رفتار آنان نیز تأثیر خواهد گذاشت و فرزندان نیز اروپایی و یا آمریکایی به بار خواهند آمد. و به خاطر این گونه مفاسد و بر مبنای مصالح و اعتبارات میهنی و نژادی، بسیاری از کشورها را مییابیم که از ازدواج سفیرانشان و همچنین افسران نظامیشان با زنان بیگانه ممانعت به عمل میآورند. به هر حال با توجه به آنچه بیان شد، پی خواهیم برد بر این که در این عصر ما ازدواج مردان مسلمان با زنان غیرمسلمان به دلیل «سدّذرایع» به خاطر انواع مختلف ضررها و فسادهایی که دربردارد، بایستی ممنوع گردد و ازدواج با زن مسلمان از جهات فراوانی بهتر و شایستهتر است. [مترجم] [۱۷] صابئیها (خورشیدپرستان) در زمان نزول قرآن وجود داشتند، و پس از آن به سرعت منقرض شدند و از میان رفتند؛ از این رو در اعصار و قرون اخیر، چنین مکتبی وجود ندارد. و در این عصر نیز ایمان به پیامبر و باور به کتاب، جز در یهودیان و مسیحیان وجود ندارد؛ از این رو نیازی به تحقیق و بررسی دربارهی اوضاع و حالات صابئیها احساس نمیشود. [۱۸] طلاق قطعی و نهایی: هم شامل، «طلاق مغلّظه» (سه طلاق) میشود و هم شامل طلاق بائن.