قانون «عاقله»
[برای تأکید پیوند قوی و ناگسستنی میان افراد یک فامیل، دین اسلام قانون «عاقله» را در مورد دیات وضع کرده است؛ که، اگر شخصی کسی را به خطا یا غیر عمد به قتل برساند، دیهی مقتول از دارایی اقوام و خویشاوندان و بستگان و عصبهی قاتل در طول سه سال پرداخت میشود و تنها قاتل مؤظف به پرداخت دیه نیست.
چنین قانونگذاری چندین سود دارد:
۱. اگر قاتل به تنهایی توان پرداخت دیه را نداشته باشد، خونی که ریخته شده، ضایع نگردد.
۲. حمایت وکمک لازم به قاتل برای تخفیف بار گناه او که در آن تعمّدی نداشته است، بشود.
۳. سبب دقّت و توجه عاقله نسبت به تربیت و پرورش صحیح فرزندان قاتل و نظارت و مراقبت کامل از رفتار آنان شود تا چنین جرمی از آنان سر نزند و آنان را به تکلیف خارج از توان مجبور نسازد].
س: شما پیشتر چندین بار به بیان «عاقله» پرداختید و گفتید که( در برخی مواقع) پرداخت خونبهاء بر عهدهی «عاقلهی» قاتل میباشد؛ حال میخواهیم بدانیم که معنای «عاقله» چیست؟
ج: «عقل» و «معقلۀ»: به معنای «پرداخت خونبهاء از عوض قاتل» میباشد؛ و کسانی که به جای قاتل، خونبهاء را میپردازند، بدانها «عاقله» میگویند.
و هر خون بهایی که به نفسِ قتل [۱۵۶]واجب گردد، پرداخت آن برعهدهی عاقله واجب میباشد.
از دیدگاه امام ابوحنیفه /، عاقله: همان «اهل دیوان» [۱۵۷]میباشد؛ البته در صورتی که خود فرد قاتل از زمرهی آنان باشد. در این صورت خونبهاء در مدت سه سال، [۱۵۸]از عطایا و بخششهای ایشان گرفته میشود. و اگر چنانچه این عطایا و بخششها در مدت بیشتر یا کمتر از سه سال بدیشان پرداخت شد، در آن صورت خونبهاءاز آن گرفته میشود.
و اگر قاتل از زمرهی «اهل دیوان» نبود؛ در آن صورت قبیله و بستگان وی(به ترتیب عصبات) عاقلهاش میباشند؛ و پرداخت خونبهاء به گونهای در مدت سه سال در میان آنها قسطبندی گرددکه به هر کدام از آن ها، بیشتر از چهار درهم نرسد؛ از این رو هر کدام از آنها در مدت یک سال، یک درهم و دو ششمِ درهم بپردازد. و اگر چنانچه تعداد افراد قبیلهی قاتل بیشتر بود، در آن صورت سهم هر کدام از چهار درهم کمتر شود؛ ناگفته نماند که قاتل نیز در پرداخت دیه، با عاقله سهیم میباشد؛ از این رو او نیز باید همانند هر یک از آنها، سهم خویش را بپردازد.
س: اگر چنانچه قبیله وبستگان قاتل، ظرفیّت و وسعتی برای پرداخت دیه و خونبهاء نداشت، در آن صورت خونبهاء از چه جایی تکمیل میگردد؟
ج: در آن صورت برای تکمیل دیه، نزدیک ترین قبائل، بدان قبیله پیوست و ضمیمه میشود [۱۵۹].
س: با تفصیل به بیان خون بهایی بپردازید که عاقلهی قاتل آن را بردوش میکشند وبه عهده میگیرند، و خون بهایی که عاقله نسبت بدان وظیفه و مسئولیّتی ندارند و هیچ تعّهدی نسبت به آن ندارند؟
ج: نخست احکام خون بهایی که عاقلهی قاتل بر دوش میکشند و به عهده میگیرند و نسبت بدان وظیفه و مسئوّلیتی دارند، به خاطر بسپار که به شرح زیر است:
۱. دیهی قتل «شِبه عمد»، بر عهدهی عاقلهی قاتل میباشد. و پیشتر نیز گفتیم که دیهی «شبه عمد»، مغلّظه میباشد.
۲. دیهی قتل « خطا » نیز بر عهدهی عاقله میباشد.
۳. دیه «قتل به سبب» نیز بر عهدهی عاقلهی قاتل واجب میباشد.
۴. اگر فردی در راه، روزنهای (برای خانهاش) باز کرد ویا ناودانی تعبیه نمود؛ سپس به وسیلهی آن، فردی تلف گردید، در آن صورت دیهاش بر عهدهی عاقلهی قاتل میباشد.
۵. اگر کودک و دیوانه، مرتکب جرم و خطایی شدند که در آن دیه واجب میگردد، در آن صورت دیه بر عهدهی عاقلهی آن دو میباشد.
۶. اگر فردی از روی خطا، بر بردهای مرتکب جنایت شد، در آن صورت جنایتِ جانی برعهدهی عاقلهاش میباشد [۱۶۰].
امّا احکام دیه و خون بهایی که عاقلهی قاتل، نسبت بدان وظیفه و مسئولیّتی ندارند، به شرح ذیل است:
۱. هر جنایتی که از روی عمد انجام گیرد و به خاطر شبههای در آن، قصاص ساقط گردد، خونبهای آن بر عهدهی قاتل میباشد و عاقله، هیچ تعّهدی نسبت بدان ندارند.
۲. هر گاه پدر به عمد، پسرش رابه قتل برساند، در آن صورت خونبهای آن بر عهدهی پدر میباشد و باید آن را در مدت سه سال پرداخت نماید و عاقله هیچ تعهّدی نسبت بدان ندارند.
۳. عاقله در مورد جنایت برده، هیچ تعهّد و مسئولیّتی ندارند.
۴. اگر فرد جنایت کننده، به جنایتی اعتراف کرد که عاقلهاش آن را قبول ندارند؛ در آن صورت پرداخت خونبهاء، در مال خود فرد جانی (جنایتکننده) واجب میباشد؛ ولی اگر عاقلهاش او را در مورد جنایتش تصدیق نمودند، در آن صورت پرداخت دیه بر عهدهی آنها میباشد.
۵. دیه و خون بهایی که به وسیلهی صلح واجب گردد، عاقله نسبت بدان هیچ تعّهد و مسئولیّتی ندارند.
[۱۵۶] نویسندهی کتاب، با گفتن «به نفس قتل»، از دیه و خون بهایی احتراز کرد که به وسیلهی صلح واجب گردد. (به نقل از الجوهرة) [۱۵۷] اهل دیوان: افراد لشگری است که نامها یشان در دیوان و دفتر نوشته شده است. به نقل از الجوهرة. [دیوان: اسم دفتری است که در آن نامهای لشگریان وتعداد آنان و حقوقشان یاد داشت شده باشد. و عمربن خطاب سنخستین فردی بودکه دوّاوین را در عرب تدوین نمود؛ و در روزگار عمربن خطاب س، دوّاوین بر چهار قسمت بود: «دیوان الجیش»؛ «دیوان الخراج و الجزیة»؛ «دیوان الولاة» و «دیوان بیت المال» . مترجم] [۱۵۸] در هر سال، یک بار عطا وبخشش از بیت المال پرداخت میگردد. و مدت سه سال، از زمان فیصلهی پرداخت دیه معتبر میباشد، نه از روز قتل. و «عطاء و بخشش» نیز به چیزی گفته میشود که سالانه یک یا دو بار از بیت المال به سربازان داده شود. و «رزق» نیز به چیزی گفته میشود که در هر ماه از بیت المال به سربازان داده شود. و برخی گفته اند: «رزق» به چیزی گفته میشود که هر روز به سر بازان داده شود. (به نقل از الجوهرة) [۱۵۹] مراد این است که این قبائل از روی نسبت و به ترتیب عصبات، بدان قبیله پیوست و ضمیمه میگردند. (به نقل از هدایه) [۱۶۰] خون بهایی که مربوط به کمتر از نفس در مورد برده میباشد، عاقله آن را بر دوش نمیکشد و نسبت بدان مسئولیّت و وظیفهای ندارد؛ زیرا که در زمرهی اموال شامل میگردد و حکمش به سان آنها میباشد. (به نقل از الجوهرة)