جنایات
س: معنای لغوی و شرعی «جنایت» چیست؟
ج: «جنایت» در لغت عبارت است از: انجام دادن عملی که در آن ضرر و زیان دیگران وجود داشته باشد. و در اصطلاح صاحبنظران فقهی، عبارت است از این که فردی بر نفس یا اعضای کسی دیگر، تجاوز نماید.
و مراد از «تجاوز بر نفس»: قتل است؛ خواه از روی خطا باشد یا از روی قصد.
و مراد از «تجاوز بر اعضاء»: قطع دست، پا، گوش و کور کردن چشم و... میباشد.
[به هر حال، «جنایات» جمع «جنایت» است؛ و «جنایت»: مصدر و از «جنی یجنی جنایۀ» است. کلمهی «جنایات» هر چند مصدر است امّا به صورت جمع آمده است چون انواع مختلفی دارد؛ زیرا که جنایت گاهی بر نفس و گاهی بر اعضاء واقع میشود؛ گاهی عمدی است و گاهی غیرعمدی.
و در اصطلاح شرع مقدس اسلام، عبارت است از: تجاوز به بدن به گونهای که موجب قصاص یا غرامت مالی شود. به دیگر سخن؛ جنایت تعرّض به زندگی انسان و کشتن یا ناقص العضو نمودن یا زخمی کردن او است.
و بدون حق و حکمِ دادگاه ِ محکمهی اسلامی، کشتن، نقص عضو و زخمی کردن انسان حرام و ممنوع است؛ زیرا پس از کفر و شرک گناهی بدتر و پلیدتر از کشتن انسان نیست.
خداوند متعال در مورد احترام و ارزش خون و نفس مسلمانان میفرماید:
﴿...وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا٢٩ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِيهِ نَارٗاۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًا٣٠﴾[النساء: ۲۹-۳۰].
«و خودکشی نکنید، بیگمان خداوند نسبت به شما مهربان بوده است، و کسی که چنین کاری را تجاوزگرانه و ستمگرانه مرتکب شود، او را با آتش دوزخ میسوزانیم و این کار بر خدا آسان است».
و نیز میفرماید:
﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا٩٣﴾[النساء: ۹۳].
«و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای وی آماده میکند».
و همچنین میفرماید:
﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِكَ كَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَيۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِيعٗا وَمَنۡ أَحۡيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحۡيَا ٱلنَّاسَ جَمِيعٗا...﴾[المائدة: ۳۲].
«به همین جهت بر بنیاسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همهی انسانها را گشته است، و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همهی مردم را زنده کرده است».
و ابوهریره سگوید: پیامبر جفرمود: «از هفت گناه هلاک کننده بپرهیزید. گفته شد: ای فرستادهی خدا ! آنها چه هستند؟ فرمود: شریک قرار دادن به خدا، سحر، کشتن کسی که خداوند آن را حرام کرده است مگر به حق، خوردن مال یتیم، خوردن ربا، فرار از میدان جنگ در روز مقابله با دشمن، و تهمت زدن به زنان مؤمن و پاکدامن و بیخبر». بخاری و مسلم.
عبدالله بن عمر سگوید: پیامبر جفرمود: «از بین رفتن دنیا نزد خداوند بلند مرتبه، آسان تر است از کشتن انسانی مسلمان». ترمذی.
و ابوسعید خدری سو ابوهریره سگویند: پیامبر جفرمود: «اگر تمام ساکنان آسمان و زمین در کشتن مؤمنی شرکت کنند، خداوند همهی آنها را در آتش دوزخ میاندازد». ترمذی.
و عبدالله بن مسعود سگوید: پیامبر جفرمود: «اولین چیزی که دربارهی آن در قیامت در بین مردم قضاوت میشود، خونهای ریخته شده است». بخاری و مسلم]
س: آیا موضوع «قتل»، به اقسام مختلف تقسیم میگردد؟
ج: قتل بر پنج قسم است:
۱. قتل عمدی.
۲. قتلِ شبه عمد.
۳. قتل خطاء.
۴. قتلی که قائم مقام خطاء است.
۵. قتل به سبب.
س: به بیان اقسام پنج گانهی قتل، همراه با ذکر احکام و مسائل آن بپردازید؟
ج: ۱- قتل عمدی: قتلی است که فردی (مکلّف)، قصداً انسان بیگناهی را با سلاح یا به وسیلهی ابزار و آلات کشنده و برنده بکشد؛ همانند: چوب، سنگ تیز و آتش.
و به موجب «قتل عمد»، فرد قاتل گنهکار میگردد و از میراث نیز محروم میشود و در برابر قتلی که انجام داده، قصاص میگردد؛ مگر آن که اولیای مقتول او را مورد عفو قرار دهند. و در قتل عمد، کفارهای وجود ندارد.
[به هر حال؛ هر گونه تعرض عمدی برای کشتن و ضرب و شتم یک انسان به وسیلهی ابزار و آلات کشنده مانند: آهن و سنگ و چوب تیز، یا پرت نمودن او از بلندی و انداختنش در آب و آتش و خفه کردن و خوراندن مواد سمی که باعث مرگ یا فلج گردیدن و از دست دادن اعضاء و زخمی شدن او بشود، جنایت عمدی محسوب میگردد.
و از نظر احکام شرعی، مجازات این گونه تعرّضها به جان و جسم انسان، دارای قصاص و مجازات است. خداوند بلندمرتبه میفرماید:
﴿وَكَتَبۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَيۡنَ بِٱلۡعَيۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞ...﴾[المائدة: ۴۵].
«و در تورات بر بنیاسرائیل مقرر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم، بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان، و زخمها نیز به همان ترتیب، دارای قصاصاند».
و در قتل عمد، ولیّ مقتول مختار است که قاتل را قصاص کرده یا او را مورد عفو قرار داده و دیه بگیرد. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٧٨﴾[البقرة: ۱۷۸].
«ای مؤمنان! دربارهی کشته شدگان، قصاص بر شما فرض شده است. آزاد در برابر آزاد؛ برده در برابر برده؛ زن در برابر زن؛ پس اگر برای کسی از جنایتش از ناحیهی برادر دینی خود گذشتی شد، باید نیک رفتاری شود و پرداخت با نیکی انجام گیرد. این تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان، پس اگر کسی بعد از گذشت و خوشنودی از دیه، تجاوز کند و از قاتل انتقام بگیرد، او را عذاب دردناکی خواهد بود».
و ابوهریره سگوید: پیامبر جفرمود: «هر کس یکی از بستگان وی کشته شد، مختار است که دیه را از قاتل بگیرد و یا او را قصاص کند». بخاری.
و این دیهای نیست که به سبب قتل واجب گردیده باشد، بلکه به جای قصاص گرفته میشود و به این خاطر اولیای مقتول میتوانند که بر غیر دیه هم به تفاهم برسند هر چند بیشتر از مقدار دیه باشد.
پیامبر جمیفرماید: «هر کس مؤمنی را عمداً کشت، در اختیار اولیای مقتول قرار داده شود، اگر خواستند او را بکشند و اگر خواستند دیه بگیرند، و دیه عبارت است از سی شتر «حقّه» (شتری که به چهار سال رسیده باشد) و سی «جذعه» (شتری که به پنج سال رسیده باشد) و چهل «خلفه» (شتر حامله)، و بر هر چه مصالحه کنند، به اولیای مقتول تعلق میگیرد، و این کار برای تشدید خونبها است». ترمذی.
و گذشت بدون دریافت مال بهتر است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿...وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ...﴾[البقرة: ۲۳۷].
«و اگرگذشت کنید، به تقوا نزدیکتر است».
و پیامبر جمیفرماید: «خداوند به وسیلهی عفو و بخشش، تنها عزّت و سربلندی بندهاش را افزایش میدهد». مسلم و ترمذی]
۲- قتل شبه عمد: از دیدگاه امام ابوحنیفه /قتل «شِبه عمد»: به قتلی گفته میشود که شخصی قصد زدن کسی را با وسیلهای میکند که نه سلاح است و نه جایگزین سلاح؛ و امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که اگر شخصی، با سنگ بزرگ یا چوب بزرگ کسی را زد، آن نیز «قتل عمد» میباشد؛ و از دیدگاه این دو بزرگوار، قتل «شبه عمد» به قتلی گفته میشود که شخصی قصد زدن کسی را با وسیلهای کند که معمولاً گمان نمیرود که انسان با آن کشته شود.
و به موجب «قتل شِبه عمد»، قاتل گنهکار میشود و از دیدگاه هر سه امام، پرداخت کفاره نیز بر او لازم میگردد؛ و در قتل «شبه عمد»، قصاص نیست، بلکه بر بستگانِ پدری قاتل (عاقله) واجب است که «دیهی مغلّظه» پرداخت نمایند. و به زودی با اصطلاحات «عاقله»، «دیهی مغلّظه» و... آشنا خواهی شد.
[در نوع قتل شِبه عمد، کفاره بر قاتل و دیه بر بستگان پدری قاتل واجب میگردد؛ به دلیل این فرمودهی خداوند متعال:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٍ أَن يَقۡتُلَ مُؤۡمِنًا إِلَّا خَطَٔٗاۚ وَمَن قَتَلَ مُؤۡمِنًا خَطَٔٗا فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖ وَدِيَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَصَّدَّقُواْۚ فَإِن كَانَ مِن قَوۡمٍ عَدُوّٖ لَّكُمۡ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ وَإِن كَانَ مِن قَوۡمِۢ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُم مِّيثَٰقٞ فَدِيَةٞ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ وَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ تَوۡبَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا٩٢﴾[النساء: ۹۲].
«هیچ مؤمنی را سزاوار نیست که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا. کسی که مؤمنی را به خطا کشت، باید بردهی مؤمنی را آزاد کند و خون بهایی هم به بستگان مقتول بپردازید، مگر این که آنان درگذرند. اگر هم مقتول، مؤمن و متعلّق به کافرانی بود که میان شما و ایشان جنگ و دشمنی بود، آزاد کردن بردهی مؤمنی دیهی اوست. و اگر مقتول، از زمرهی قومی بود که کافر بودند و میان شما و ایشان پیمانی برقرار بود، پرداخت خونبها به بستگان مقتول و آزاد کردن بردهی مؤمنی دیه او است. اگر هم دسترسی به آزاد کردن برده نداشت، باید قاتل دو ماه پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد؛ خداوند این را برای توبهی شما مقرر داشته است و خداوند آگاه و حکیم است»].
۳- قتل خطا: قتل خطا به دو صورت تبلور پیدا میکند:
الف) خطا در قصد: آن است که فرد شکارچی، شخصی را به گمان آن که نخجیر است، مورد هدف قرار دهد، و بعداً متوجه شود که وی نخجیر را هدف نگرفته، بلکه انسانی را مورد هدف قرار داده و او را کشته است.
ب) خطا در فعل: آن است که فردی نخجیری را مورد هدف قرار دهد، ولی تیرش به انسانی برخورد کند و او را بکشد.
و به موجب قتل «خطا»، کفاره بر قاتل و دیه بر بستگانِ پدری قاتل (عاقله) واجب میگردد؛ و قاتل خطاء، گنهکار به حساب نمیآید. [۱۲۰]
۴- قتلی که قائم مقام خطاء است: همانند این که شخصِ خوابیده، بر روی کسی بیافتد و او را به قتل برساند؛ حکم شرعی این گونه حوادث و قتل، همانند حکم قتل خطا است.
۵- قتل به سبب: قتلی است که شخصی در راه، چاهی را حفر نماید؛ یا به عنوان مثال: سنگی را در جایی - که در ملکیّت او نیست - بگذارد؛ و در نتیجه، کسی (به وسیلهی آن چاه یا سنگ) از بین برود و به قتل برسد.
حکم شرعی این نوع جنایت آن است که دیه بر بستگان پدری قاتل واجب میگردد و بر قاتل کفارهای نیست [۱۲۱].
[۱۲۰] یعنی قاتل خطا، در هر دو صورت (خطا در قصد و خطا در فعل) گنهکار به حساب نمیآید. صاحبنظران فقهی گفتهاند: مراد از نفی گناه، «گناه قتل» است؛ اما در مورد خودش، گنهکار میباشد؛ زیرا او عزیمت را ترک کرده و در تیراندازی خویش دقّت زیاد ننموده است. و کفاره نیز به همین اعتبار، مشروع گردیده است؛ و چون در آن گناه وجود داشته است، از آن جهت از میراث محروم میگردد؛ و تعلیق محروم شدن از میراث نیز بدان، (به خاطر گناه) صحیح میباشد. (به نقل از هدایه) [۱۲۱] و قاتل به موجب قتل به سبب، از میراث محروم نمیگردد. (همچنان که در هدایه بدین موضوع اشاره رفته است)..