پیروی از کتاب، سنت و فهم سلف صالح

فهرست کتاب

آثار صحابه و علمای سلف

آثار صحابه و علمای سلف

۱- از سلیمان بن یسار روایت است که: مردی که به او صُبیغ گفته می‌شود به مدینه آمد و شروع به پرسیدن از متشابهات قرآنی کرد، امام عمرس به دنبال او فرستاد و دستور داد تا چوب شاخۀ خرما برایش آماده کنند، سپس از صبیغ سؤال کرد: تو کیستی؟ صبیغ گفت: من عبدالله بن صبیغ هستم، سپس امام عمر ج شاخه‌ای از شاخه‌های خرما را گرفت و او را زد، و گفت: من عبدالله، عمر هستم. دوباره ضربه‌ای دیگر به صبیغ زد تا سرش شکست و خونی شد، صبیغ گفت: ای امیرالمؤمنین کافیست، چیزی که در سرم بود از آن پرید. [۶۳]

۲- از ابن عباس روایت است: هنگامی که نزد او در مورد خوارج و آنچه در هنگام فرارشان به آن دچار شدند، بحثی به میان آمد، ابن عباس گفت: آنها ایمان به محکمات کتاب خدا داشتند ولی در متشابهات دچار هلاکت شدند، و این آیه را خواند،

﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُ[آل عمران: ٧].

«و تأویل آیات متشابهات را فقط خدا می‌داند». [۶۴]

۳- از ابی امامهس روایت است که گفته: ﴿فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ«کسانی که از آیات متشابه قرآن پیروی می‌کنند»منظور خوارج و بدعت‌گذارانند. [۶۵]

۴- ایوب سختیانی می‌گوید: کسی از اهل هوی و هوس را نمی‌شناسم که با آیات متشابه مجادله نکند. [۶۶]

۵- از قتاده روایت است که گفته:﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ«اما کسانی که در دل‌هایشان مرض نفاق و پیروی از باطل وجود دارد»، اگر حروریه‌ها و سبائیه‌ها نباشند، آنها را نمی‌شناسم؟ و قسم می‌خورم اگر خوارج بر هدایت بودند، دور هم جمع می‌شدند، اما چون بر گمراهی هستند، دچار تفرقه و جدایی شدند، و قرآن نیز اگر از طرف غیر خدا آمده بود، اختلافات زیادی در آن می‌دیدی، قسم به خدا، حروریه‌ها و سبائیه‌ها متبدعند، بدعت‌های آنها در هیچ کتابی نازل نشده و هیچ پیامبری نیز آنها را به عنوان سنت قرار نداده است. [۶٧]

۶- شاطبی در مورد منابع استدلالی اهل بدع می‌گوید:

از جملۀ این منابع و مآخذ، انحرافشان از اصول ثابت و آشکار به سوی پیروی کردن از متشابهاتی است که عقول بشری در مورد مفاهیم آنها در اختلافند و دنبال تأویل ـ معنایی غیر از معنای اصلی ـ در مفاهیم آنها هستند. همچنانکه خداوند متعال در کتابش قرآن ـ از آن خبر داده ـ در اشاره‌ای که به سوی سخنان مسیحیان در مورد ثالث الثلاثه می‌کند ـ

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِ[آل عمران/ ٧].

«اما آنانکه در دل‌هایشان میل به باطل است، برای طلب فتنه و تأویل از آیات متشابه پیروی می‌کنند».

علما بر این عقیده‌اند، هر دلیلی که در آن شبهه و اشکال وجود داشته باشد، به عنوان دلیل محسوب نمی‌شود تا اینکه معنا و مفهومش مشخص و آشکار و منظور از آن نیز بیان شود، و با اصلی قطعی و کلی نیز تعارض و مخالفت نداشته باشد. پس اگر معنا و مفهومش آشکار نشد و با اصلی قطعی و کلی مخالفت و تعارض داشت، به عنوان دلیل محسوب نمی‌گردد. چون واقعیت این است که باید در ذات خودش آشکار و واضح باشد و بر غیر خودش دلالت کند، و اگر نه به دلیل بر علیه او استناد می‌شود و اگر آن دلیل دومی بر عدم دلیل اولی دلالت کند، در این هنگام شایسته‌تر آن است که دلیل اول به عنوان دلیل مورد قبول قرار نگیرد.

سپس شاطبی در ادامه می‌گوید:

و در اینجا جا دارد بگوییم، از نشانه‌های پیروی از متشابهات، دست گرفتن به مطلقات بدون در نظر گرفتن مقیدات، و به عمومات بدون در نظر گرفتن مختصات است. و همچنین بر عکس آن نیز صادق است، مثلاً مطلق انگاشتن نصی که مقید است و یا عام انگاشتن نصی که تخصیص خورده است. این شیوه و طریقه، به منزلۀ تیراندازی با چشمان بسته و پیروی کردن از هوی و هوس در دست‌گیری به دلایل است.

در نتیجه نص مطلقی که دلیل بر مقید بودن آن وجود دارد، اگر مقید نشود دچار شبهه و اشکال در معنا می‌شود ولی اگر مقید شد، معنایش واضح و آشکار می‌شود، همچنانکه اگر مقیدی بدون دلیل مطلق انگاشته شود دچار شبهه و اشکال در معنا می‌شود ولی اگر به حالت مقیدش باقی بماند معنایش روشن و آشکار می‌ماند. [۶۸]

[۶۳] روایت صحیح است، دارمی در مقدمه سننش (باب من هاب الفتیا) (۱/۵۴) و ابن وضاح در (البدع و النهی عنها) (ص ۵۶) آن را روایت کرده‌اند، و تعلیق ما ـ مؤلف ـ را بر کتاب (الحسبة) شیخ الإسلام ابن تیمیة (ص ۱۱٧) نگاه کن. [۶۴] جامع البیان (۳/۱۲۱) و سندش صحیح است. [۶۵] ابن بطة در الإبانة (٧۸۳) و سندش صحیح است و سیوطی در الدر (۲/۱۴۸). [۶۶] ابن بطة در الإبانة (٧۸۰). [۶٧] ابن جریر (۳/۱۱٩)، ابن بطة در الإبانة (٧۸۵) و سندش صحیح است. [۶۸] الإعتصام (۱/۳۰۴-۳۰۵-۳۱۲).