نهج البلاغه و امامت منصوص!
اول:اینکه پس از خواندن کتاب «تجلی» یقین و باور من پخته تر و محکم تر شد که امامت أئمه اثناعشر نه تنها در نهج البلاغه تجلی ندارد که با وجود تلاشهای فراوان معتقدان این نظریه هیچگونه دلیلی برای اثبات عقیده امامت منصوص در نهج البلاغه یافت نشده است، تنها مستمسک امامیان خطبه شقشقیه و یکی دو مورد دیگر است که به هیچ وجه امامت را آنهم بلافصل ثابت نمیکند که إن شاءالله ما در همین کتاب با اندکی تفصیل آنرا باز خواهیم کرد. علاوه بر آن در تمام نهج البلاغه چیزی که بتوان با آن امامت منصوص و اهمیت آنرا ثابت کرد وجود ندارد، اگر وجود میداشت همانند حدیث غدیر برایش جشنها میگرفتند و غدیرها مینوشتند اما خوشبختانه از آنجایی که خداوند امامتی را مشروع نکرده و رسول الله صامامی را معرفی ننموده پس علی ابن ابی طالب سو کرم الله وجهه و ÷از کجا باید در باره منصوص بودن امامت سخن میفرمود، به قول شاعر شرق اقبال لاهوری که گویا در چنین مواردی فرموده است:
زمن بر صوفی و ملا سلامی
که پیغام خدا گفتند ما را
ولی تأویل شان درحیرت انداخت
خدا و جبرئیل و مصطفی را
خواننده عزیز استحضار دارند که بیش از یک میلیارد مسلمان اهل سنت دنیا و بسیاری از عقلا و نخبگان و روشنفکران شیعه معتقدند که خداوند عقیده امامت را مشروع قرار نداده بنابراین حضرت جبرئیل و محمد مصطفی صو علی ابن ابی طالب ساز آن خبر ندارند.