استنباط عجيب نويسنده!
در پایان مبحث امامت قرآن یک موضوع باقی مانده که با آقای حجازی تصفیه نکردیم و آن نحوه استدلال ایشان از متن زیبای نهج البلاغه است که این بخش را با آن شروع کردیم ایشان قبل از اینکه جمله امیرالمؤمنین سو ÷از نهج البلاغه را بیاورند که قرآن را امام خود معرفی کرده بودند مینویسند: «نخستین چهره روشن و مطهری که در کلام امام ÷با عنوان امام برای امت اسلام معرفی شده قرآن مجید میباشد».
تا اینجا که متعلق به خود مبحث امامت قرآن است، سپس مینویسد: «امام موحدان پرهیزگار در خطبه ۸۶ نهج البلاغه به توصیف بهترین بندگان خدا (أحب عباد الله) پرداخته و اگر چه به ظاهر، امام در این خطبه به اهل بیت پیامبر صاشاره نفرموده. (دقت کنید) ولی از محتوای کلام و ویژگیهایی که آن حضرت در وصف بهترین بندگان خدا بیان فرموده چنین به نظر میرسد که مقصود امام از (أحب عباد الله) ائمه اطهار ‡میباشند. (ماشاء الله به این استنباط فقیهانه و فیلسوفانه!!) چرا که صفات و ویژگیهای که امام در باره ایشان (أحب عباد الله) بیان کرده مصداق و نمونه عینی دیگر جز اهل بیت رسول الله صنمیتواند داشته باشد»!! عجبا، پس اینهمه صفاتی که در قرآن کریم برای مؤمنین و متقین و محسنین و صابرین و مجاهدین و تائبین و ذاکرین و مستغفرین و دهها صفت دیگری که آمده غیر از اهل بیت مصداق دیگری نمیتواند داشته باشد؟! بگذریم صحبت از این است که کتاب آقای حجازی (تجلی امامت در نهج البلاغه) است ایشان بعد از ۷۵ صفحه اولین نصی که برای تجلی امامت ائمه در نهج البلاغه آورده میگوید که: امام به ظاهر در این خطبه به اهل بیت پیامبر صاشاره نفرموده ولی مقصود امام، ائمه اطهار ‡میباشند؟! خیلی جالب است! آقای حجازی! این چه طرز استدلال است؟! شمایی که از عقل و اهمیت عقل سخن راندید و فرمودید: «هرکس آگاه تر ودانشمندتر باشد کارهایش عقلانی تر است! آیا شما که ظاهرا آگاه و دانشمند هستید استدلال شما عقلانی تر است»؟! اینطور تجلی امامت در نهج البلاغه را ثابت میکنید؟! پس تا جایی که عقل ناقص ما یاری میکند این نحو استدلال شما نه تنها عقلانی نیست که ممکن است خیلی معتقدات دیگر شما را نیز مورد شک و تردید قرار دهد، پس اینرا قبول دارید که تا اینجا هیچگونه دلیلی در جهت اثبات تجلی امامت در نهج البلاغه ارائه نکرده اید، تا ببینیم جلوتر جی میشود.