تهمت به علی در نهج البلاغه

فهرست کتاب

نمازهاي پنج وقت

نمازهاي پنج وقت

سپس جناب حجازی نامه امیرالمؤمنین به محمد بن ابی بکر را آورده که نوشته‌اند: «صَلِّ الصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا الْـمُوَقَّتِ لَهَا، وَلاَ تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغ، وَلاَ تُؤْخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِإِشْتِغَالٍ، وَاعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاَتِكَ. ومنه: فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَي وَإِمَامُ الرَّدَي، وَوَلِيُّ النَّبِيِّ وَعَدُوُّ النَّبِيِّ، وَلَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ ج: إِنِّي لاَ أَخَافُ عَلَي أُمَّتِي مُؤْمِناً وَلاَ مُشْرِکاً، أَمَّا الْـمُؤمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللهُ بِإِيمَانِهِ، وَأَمَّا الْـمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللهُ بِشِرْکِهِ. لکِنِّي أَخَافُ عَلَيْکُمْ کُلَّ مَنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ،وَيَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ». «نماز را در وقت خودش بجای آر، نه اینکه در بیکاری زودتر از وقتش بخوانی، و به هنگام درگیری و کار آن را تاخیر بی‌اندازی، و بدان که تمام کردار خوبت در گرو نماز است.

(قسمتی از نامه) امام هدایتگر، و زمامدار گمراهی هیچگاه مساوی نخواهند بود، چنانکه دوستان پیامبر صو دشمنانش برابر نیستند، پیامبر اسلام صبه من فرمود: (بر امت اسلام، نه از مؤمن و نه از مشرک هراسی ندارم، زیرا مؤمن را ایمانش باز داشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می‏سازد، من بر شما از مرد منافقی می‏ترسم که درونی دوچهره، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش ناپسند است».

باز هم فرض می‌کنیم که این نامه متعلق به امیرالمؤمنین است کجای آن موضوع مورد نظر شما را ثابت می‌کند؟ شما می‌خواهید تجلی امامت ائمه را در نهج البلاغه ثابت کنید، ما هم خوشحال خواهیم شد که شما بالآخره یک دلیل قاطع برای اثبات مدعای خود پیدا کنید و مطمئن باشید که آنروز نه تنها من که خیلی‌ها به مذهب با دلیل خواهند پیوست. اما دریغ از یک دلیل «صحیح»! و «صریح»! و «قاطع»! نه در اثبات امامت نه در اثبات عصمت نه در اثبات امام دوازدهم و خیلی مسائل دیگر.

حالا ببینیم شما در این نامه که نقل کرده‌اید و طبق مفاد آن امیرالمؤمنین دستور داده‌اند که نماز را در وقت تعیین شده آن بخوانید، و زودتر و دیرتر نخوانید آیا شماها، و پیروان مذهبی که مدعی است از ائمه اهل بیت پیروی می‌کند واقعا نماز را در وقت آن می‌خوانید یعنی پنج وقت نماز را سر وقت آن می‌خوانید؟! شاید اینجا طبق عادت شریفه تان به پس کوچه‌های تأویل پناه ببرید اما اینجا راه ندارید امیرالمؤمنین ÷راه را بسته است ملاحظه کنید:

خطبۀ/ ۱۹۰- «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلاَةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا، وَاسْتَکْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا (کَانَتْ عَلَي الـْمُؤْمِنِينَ کِتَاباً مَوْقُوتاً) أَلاَ تَسْمَعُونَ إِلَي جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا: ﴿مَا سَلَكَكُمۡ فِي سَقَرَ ٤٢ قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ ٤٣[المدثر: ۴۲-۴۳]. وَإِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَتُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ الرِّبَق، وَشَبَّهَهَا رَسُولُ اللهِ صبِالْحَمَّة تَکُونُ عَلَي بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرّاتٍ، فَمَا عَسَي أَنْ يَبْقَي عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ ؟ وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الـْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لاَ تَشْغَلُهُمْ عنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ، وَلاَ قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَلاَ مَالٍ. يَقُولُ اللهُ سُبْحَانَهُ: (رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّکَاةِ). وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صنَصِباً بِالصَّلاَةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللهِ سُبْحَانَهُ: ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَا[طه: ۱۳۲]. فَکَانَ يَأُمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَيَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ». «مردم! نماز را برعهده گیرید، و آن را حفظ کنید، زیاد نماز بخوانید، و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید، (نماز فریضه واجبی است که در وقتهای خاص بر مؤمنان واجب گردیده است)، آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرانمی‏دهید، آن هنگام که از آنها پرسیدند: چه چیز شما را به دوزخ کشانده است؟ گفتند: (ما از نمازگزاران نبودیم) همانا نماز! گناهان را چونان برگهای پاییز فرو می‏ریزد، و غل و زنجیر گناهان را از گردنها می‏گشاید، پیامبر اسلام صنماز را به چشمه آب گرمی که بر در سرای مردی جریان داشته باشد، تشبیه کرد، اگر روزی پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرک و آلودگی در بدن او نماند. همانا کسانی از مؤمنان حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان ندارد، و روشنایی چشمشان یعنی اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود. خدای سبحان می‏فرماید: (مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زکات باز نمی‏دارد) رسول خدا صپس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت می‏انداخت، زیرا خداوند به او فرمود: (خانواده خویش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش). پس پیامبر صپی در پی خانواده خود را به نماز فرمان می‏داد، و خود نیز در انجام نماز شکیبا بود».

نویسنده دلسوز به امامت (درص۱۱۴) می‌نویسد:

«امام علی ÷در نخستین روزهای خلافت خویش پس از آشوبها و بحرانهای بعد از رحلت پیامبر ص هنگامی که مردم ناگزیر و درمانده از امامت و رهبری خلفای پیشین به آن حضرت روی آورده و امامت و رهبری امت اسلامی را از آن حضرت درخواست و خواهش کردند، در برابر انبوه مسلمانهایِ مشتاق و دلهای شیفته و چشمان منتظرِ امامت و خلافت وی لب به سخن گشود».

جناب نویسنده در اینجا شگفتی‌ای را مطرح می‌کند که همواره در مذهب او به عنوان یک چالش وجود داشته و دارد (که ما انشاءالله در اسرار نهج البلاغه بخش خلافت که این نقد در واقع مقدمه‌ای برآن است مفصل به آن خواهیم پرداخت) اما در اینجا با اختصار عرض می‌کنیم که ایشان می‌فرماید:

«مردم آمدند و از حضرت در خواست و خواهش کردند که ایشان خلافت یا امامت را بپذیرند!».

پرسش ما این است که این امامتی که آفریدگار جهان، آسمانها و زمین را برای آن آفریده، و مهمترین رکن اسلام است.

«بنی الإسلام» «وما نؤدی مثل ما نؤدی للولایة» – (اصول کافی)

و امامتی که جز با ایمان به آن و حصول برگ امان ولایت، از بهشت خبری نیست و امامتی که از نبوت هم بالاتر است!! چگونه، امیرالمؤمنین این امامت را اعلان نمی‌کند، و بیست و پنج سال سکوت می‌کند، و بعدهم منتظر می‌نشیند که مردم بیایند و خواهش کنند که ایشان امامت را قبول کنند!! کدام پیامبر پس از اینکه خداوند او را به پیامبری تعیین کرده آمده گوشه‌ای نشسته و منتظر مانده که مردم بیایند و از ایشان خواهش کنند که شما بفرمایید نبوت خود را بپذیرید؟!.

ما در اینجا از شما خوانندگان عزیز اجازه می‌خواهیم که آن بخش از مطالب نهج البلاغه که ان شاءالله محل استشهاد ما در اسرار نهج البلاغه بخش خلافت خواهد بود. در این کتاب به آن نپردازیم، گرچه نویسنده کتاب تجلی امامت بسیاری از اینگونه نصوص را که عکس مقصود نویسنده کتاب را ثابت می‌کرده در اینجا با کمال شگفتی و تعجب به گونه‌ای مطرح کرده که گویا امامت را متجلی می‌کند که ما ان شاءالله در اسرار نهج البلاغه به آن خواهیم پرداخت. از جمله بخشی از خطبه شقشقیه.

نویسنده با احساس امامی (ص۱۱۷) می‌فرماید:

«امام علی ÷که درخشنده‌ترین چهره امامت حق است (ما که اعتراضی نداریم اما جلوتر توجه فرمایید) و به حق، امام حق همه پیشوایان حق تاریخ می‌باشد»(!!).

حالا توجه کردید که نویسنده محترم جناب حجازی چه می‌فرمایند؟! اینکه «امام علی ÷درخشنده ترین چهره امامت حق باشد!» حتی اگر با مبالغه هم همراه باشد ما مشکلی نداریم، مشکل اینجاست که به عقیده جناب حجازی، حضرت علی امام حق همه پیشوایان حق تاریخ می‌باشد!! نمی‌دانیم که این پیشوایان حق تاریخ پیامبران را هم شامل می‌شود یا نه؟ اینرا باید از خود ایشان پرسید، البته این عقیده براداران امامی معروف است و خیلی با صراحت هم آنرا اعلان می‌کنند که ائمه اهل بیت وحضرت فاطمه زهراء ازتمام پیامبران بهترند!! در بخش‌های اول این نقد نامه هم خواندیم که حضرت نوح و یونس و موسی و ابراهیم از مشکلات سختی که برایشان پیش آمده بود حضرت علی ÷آنها را نجات داد؟! پس با توجه این موارد فرمایش ایشان که حضرت علی را امام حق همه پیشوایان حق تاریخ خواندند می‌تواند، پیامبران را هم شامل شود!.

نویسنده امامی و امام شناس تجلی امامت در نهج البلاغه (ص ۱۳۰) می‌نویسد:

«معرفت ائمه اطهار عبارت از این است که ایمان داشته باشیم که آنها واسطه فیض میان خدا و خلق اویند، و هستی عالم به وجود ایشان قائم است! و محبت خالصانه آنها برما فرض! و بیزاری از دشمنان ایشان برما واجب! می‌باشد، و نیز ایمان داشته باشیم که ائمه اطهار ÷به اذن و فرمان الهی، قدرت تصرف در همه عوالم ملک و ملکوت را دارند، چنین معرفتی شرط ورود به بهشت است».

اینکه ائمه «واسطه فیض میان خدا و خلق اویند!» یک مغلطه بی‌دلیل است. قطعا ما بندگان عاجز همواره محتاج فیض خداوند هستیم و این نشانه عجز و بندگی ماست از این بابت خدا را شاکریم، اما لطف و کرم و احسان خداوند بر بندگانش آنقدر زیاد و سرازیر است که بنده مؤمن می‌تواند بدون واسطه هر چه بخواهد از خزائن او طلب کند ﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ[الحجر: ۲۱]. ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ[غافر: ۶۰]. ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ[البقرة: ۱۸۶]. ﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ[ق: ۱۶].

دهها آیه دیگر و سراسر زندگی خود امامان و اولیاء و دوستان خدا پر است از نمونه‌هایی که ثابت می‌کند آنها بین خدا و بنده واسطه قائل نبودند، امتیاز اسلام از سایر ادیان همین است.

اما اینکه «هستی عالم به وجود ایشان قائم است»!! می‌گوییم: ﴿هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ[البقرة: ۱۱۱]. اگر راست می‌گویید دلیل قاطع بیاورید، هستی عالم به وجود پیامبران و حتی فرشتگان مقرب الهی هم قائم نیست، به وجود این بندگان نیکوکار خداوند که برای پرستش و بندگی آفریده شده‌اند چگونه می‌تواند قائم باشد؟! هستی عالم بر توحید باری تعالی قائم است، ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦[الذاریات: ۵۶]. این غلو و افراط در باره انسانهای صالح و نیکوکار یکی از شایعترین راههای شکار شیطان است که مؤمنان ساده‌اندیش را بدینوسیله به دام می‌اندازد و ایمان و عقیده‌شان را گرفتار میکروب شرک می‌کند، ما دوستان خدا را به خاطر ایمان و دوستی ایشان با خداوند دوست می‌داریم اما در جایگاه خودشان، نه بالاتر از آن.

و خداوند متعال به هیچ عنوان راضی نخواهد شد که ما دوستان او را که بر اثر بندگی کامل‌شان به دوستی خداوند رسیده‌اند به جایگاهی برسانیم که در قاموس شریعت و دین و قرآن خط قرمز شناخته می‌شود و آن شریک دانستن این بندگان صالح و نیکوکار در یکی یا بیشتر از صفات و کارهایی است که مخصوص ذات یگانه و یکتای خداوند ذو الجلال است بلکه خداوند در آن صورت ما را به شدت مورد خشم و غضب و لعنت خودش قرار خوهد داد. پس خدایا از شر بدی نفس‌ها و از شر شرک به ذات یکتا و یگانه تو پناه می‌بریم.

جناب نویسنده! اینکه فرموده اید: «محبت خالصانه آنها بر ما فرض است»! به صرف نظر از حکم فرض بودن یا واجب بودن، هر مسلمان بویژه مسلمانان اهل سنت محبت تمام اهل بیت پیامبر صرا (نه فقط محبت دوازده نفر را) جزو ایمانشان می‌دانند که بدون درود برآنان نمازمان کامل نیست، و اما اینکه «بیزاری از دشمنان ایشان واجب می باشد»! ما نمی‌دانیم در کدام دین آسمانی، در کدام شریعت الهی، در کدام مذهب اسلامی دشمنی بی‌مورد، و لعن و نفرین، و کینه و عقده جزو دین و بلکه عبادت شمرده می‌شود؟! عجیب اینکه ادعا می‌شود این مذهبِ اهل بیت و اسلام ناب محمدی است! آنهم دشمنانی که از تخیل «دشمنان» اهل بیت فرض و بافته شده است.

مذاهب عجیب و غریب با افکار و اعتقادات شگفت انگیز، در جهان فراوان وجود دارد اما اینهمه شگفتی یکجا در یک مذهب اسلامی! آنهم نه اسلام عادی که اسلام ناب محمدی! سابقه و نمونه ندارد، شما هر کدام از معتقدات این مذهب را ببینید و در باره آن دقت کنید و بیندیشید مات و مبهوت می‌مانید، این مذهب چگونه دشمنی کردن را عبادت می‌داند؟! و این دشمنی کردن و نفاق افگنی و تفرقه‌اندازی و اختلاف پروری را در اذهان و افکار پیروانش می‌کارد و نشو و نما می‌دهد! و باز شگفت انگیزتر اینکه با سایر امت اسلامی ادعای «وحدت و تقریب» دارد!! و در این جهت ارگانها و تشکیلات مستقل و بودجه مستقل تعیین می‌کند و کنفرانسها و سیمنارها دائر می‌کند! و بقیه را به وحدت شکنی متهم می‌کند! تاریخ پر اسرار این مذهب را اگر مرور کنید با هیچ دین و مذهب و با هیچ دشمن دینی به اندازه صحابه رسول الله صدشمنی نکرده‌اند، و هیچ دشمن دینی را به اندازه ابوبکر صدیق و عمر فاروق ببد نمی‌بینند! و دشمن نمی‌دانند! حتی که برای قاتل عمر فاروق سکه یک غلام کافر مجوسی بود در شهر کاشان مزار و گنبد و زیارت ساخته و برایش زیارتنامه می‌خوانند و اخیرا کتابی هم به نام «زندگی نامه بابا شجاع الدین حضرت! ابولؤلؤ» منتشر کرده‌اند و نواری هم برگرفته از این کتاب توسط «مجاوران آستان نا مقدس! ابولؤلؤ» پر شده و توزیع می‌گردد، آری! این وحدت طلبان! ابوبکر صدیق و عمر فاروق برا «جبت» و «طاغوت» و صنمی قریش دو بت قریش می‌نامند!!.

اما نه، این توطئه‌های وهابیت است جدی نگیرید.

بیاید از شبکه سلام بپرسیم! بله شبکه سلام هم در ویژه نامه‌ای که برای بزرگداشت حضرت! ابولؤلؤ! بر گذار کرده بود به نقل از ایمیل نامه مفصلی که گویا از حوزه علمیه قم رسیده بود کلی فضائل و کمالات بیان داشت و او را یکی از اولیای خدا و اصحاب امیرالمؤمنین معرفی کرد!.

همین کتاب تجلی امامت که می‌بینید در آن فتوی نشر می‌شود که دشمنی با دشمنان اهل بیت واجب است از سوی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شده است! باز از اهل سنت می‌خواهند که در هفته وحدت شرکت کنند! در کنفرانسهای وحدت شرکت کنند! یعنی اینکه در طرح شیعه کردن جامعه اهل سنت جهان عملا شرکت کنند و ثواب و کباب دارین حاصل نمایند، و ثابت کنند که چقدر پوست کلفت‌اند که از آنچه در اطرافشان بلکه در حضور‌شان می‌گذرد چیزی نمی‌فهمند!» ما می‌دانیم که عموم مسلمانان شیعه خیلی مؤدب هستند، و واقعا با اهل سنت مشکلی ندارند و از این تفرقه انگیزی و اختلاف پروری متنفرند، این توطئه‌هایی که به دشمنان اسلام کمک می‌کند و شاید هم به دستور خود آنها طراحی و اجراء می‌شود کارگروهک‌های شناخته شده‌ای است که در طول تاریخ با هدف تضعیف اسلام این وظیفه را انجام داده و الآن هم مشغولند. چون دشمنان اسلام نمی‌توانند بگویند اختلاف و تفرقه ثواب دارد اما اینها به نام دین و زیر چتر دین در برابر «دشمنی کردن» و «تفرقه انگیزی» وعده بهشت می‌دهند! «چنین معرفتی شرط ورود به بهشت است» به به!.

نویسنده امامی و امام شناس ما در ادامه افاداتشان می‌نویسند: «و نیز ایمان داشته باشیم که ائمه اطهار به اذن و فرمان الهی قدرت تصرف در همه عوالم ملک و ملکوت را دارند!» ما که مانند جناب نویسنده به «قله رفیع دانش و درایت و آگاهی» بالا نرفته ایم که بدانیم «ملک و ملکوت» در قاموس امام شناسی و «تصرفات فوق ملکوتی آنان» به چه معنی است؟! از قرینه «همه عوالم» چنین به عقل ناقص ما می‌رسد که این عبارت تقریبا شبیه جمله جناب خمینی است که فرموده‌اند: «در لازمه اثبات ولایت.... خلافتی است تکوینی که به موجب آن جمیع ذرات در برابر «ولی امر» خاضعند»! جناب خمینی در ادامه می‌فرمایند: «از ضروریات مذهب ماست! که کسی به مقامات معنوی ائمه نمی‌رسد حتی ملک مقرب و نبی مرسل!!.... یا این فرمایش که: «إن لنا مع الله حالات لایسعه ملك مقرب ولا نبی مرسل»!! ... این جزء اصول مذهب ماست که ائمه چنین مقاماتی دارند... این مقامات معنوی برای حضرت زهراء سلام الله علیها هم هست». (ولایت فقیه ص ۵۳،۵۴) پس جناب حجازی چیز اضافه‌ای نگفته بلکه همان جمله «جمیع ذرات» را به «همه عوالم ملک و ملکوت» تعبیر کرده است، واقعا که مصداق «خیر خلف لخیر سلف» قرار گرفته است. این عقیده درجه استحبابی هم ندارد که کسی بتواند به سادگی از آن بگذرد بلکه جناب خمینی فرمودند: «این جزء اصول مذهب ماست که ائمه چنین مقاماتی دارند»!!.

پیشنهاد ما به همه اهل سنت اعم از صوفی و وهابی و اخوانی و تبلیغی و غیره این است که اسلام ناب محمدی! را جدی مطالعه کنند و بشناسند شاید توفیق یافتند که استبصار شوند و از خرافات و مزخرفات ضد قرآن دست بکشند! حالا بیاییم در آئینه قرآن ببینیم که به تعبیر جناب خمینی «جمیع ذرات» و به تعبیر جناب حجازی «همه عوالم ملک و ملکوت» در تصرف کیست؟ طبعا به فرموده جناب خمینی در تصرف «ملائکه مقرب و انبیاء مرسل» که نیست چون اینها به درجات و مقامات ائمه نمی‌رسند!.

نویسنده امام شناس ما همچنان زحمت می‌کشند و نکات ارزنده‌ای را در این اقیانوس بی‌کران بدست می‌دهند، می‌فرماید: «نکته مهم و قابل توجه دیگری که در بیان امام ÷سزاوار دقت و تأمل است اینکه عدم شناخت حقیقی ائمه معصومین از یک سو و از سوی دیگر عدم پذیرش ائمه اطهار از پیروان خود، باعث سقوط شیعیانشان در جهنم می‌شود»!! شیعیان بیچاره! اگر به ائمه معصومین ایمان نداشته باشند که مثل ما اهل سنت دوزخی هستند! اگر ایمان داشته باشند باز هم دوزخی هستند! چون در صورت ایمان داشتن، یا درست نمی‌شناسند! یا اینکه اینها می‌شناسند اما ائمه نمی‌پذیرند! در هر صورت دوزخی هستند! خدایا به دادشان برس! این اسلام ناب محمدی خیلی مشکل است! ما فکر کردیم همینکه استبصار شویم و در سلک مذهب اهل بیت در آییم «برگ امان ولایت»! را قطعا حاصل می‌کنیم، اما به این سادگی که ما فکر کرده ایم نبوده است!.

همین مذهب اهل سنت از سرمان هم اضافه است نه خطرجانی دارد و نه مالی! نه بیست در صد خمس و سهم امام می‌پرداریم! نه نگران این هستیم که تعداد داماد‌ها مون هر روز اضافه شود! نه در محرم‌ها و مناسبت‌ها زنجیر و قمه و مشت روی سینه می‌خوریم! و نه هم عذاب وجدان داریم که بعد از اینهمه تکس جانی و مالی، ائمه معصومین مردود مان کنند و دوزخ بفرستند! و خدا نکند که مورد خشم و غضب ائمه قرار بگیریم که همه کاره هم خود‌شان هستند (هزاران سلام و درود بر روان پاکتان باد ای نوادگان پیامبر چه دروغهایی که به نام شما فروخته نمی‌شود!!) از یک سو «جمیع ذرات» یا «همه عوالم ملک و ملکوت» در تصرف خود‌شان است و از یک سو هم «قسیم الجنة والنار» تقسیم کننده بهشت و دوزخ هستند! و از سوی دیگر هم که سر پل صراط و دم در بهشت نگهبان گذاشته‌اند که بدون «برگ امان» ولایت‌شان هیچ راهی برای عبور وجود ندارد! حق هم دارند بیخودی اینهمه اختبارات بدست نیاورده‌اند، «هستی عالم قائم به وجود آنهاست» لذا در دعای جامعه کبیره (مفاتیح الجنان عباس قمی) آمده است که ای امامان: (إیاب الخلق إلیکم وحسابهم علیکم وفصل الخطاب عندکم) «باز گشت مخلوق به سوی شماست وحساب آن هم بر شماست و حرف آخرهم حرف شماست»!! فصل الخطاب یعنی حرف آخر! پس با توجه به این دشواری‌ها بنده شخصا که از استبصار منصرف شدم و تصور نمی‌کنم اگر تخفیفی در کار نباشد کسان دیگری آمادگی داشته باشند! پس شما یک مشورتی بکنید من دو رکعت نماز شکرانه بخوانم که شیعه نشدم، بر می‌‌گردم.

با سلام مجدد!.

یک مغلطه عجیبی تئوریسین‌های اسلام ناب محمدی! و پیروان مذهب اهل بیت بکار می‌برند، غالبا می‌فرمایند: اصول دین پنج تا (و گاهی هم هشت تا) است اما وقتی به چنگ یک عقابی گیر می‌کنند می‌گویند: اصول دین که همان سه تاست توحید نبوت و معاد، عدل و امامت از اصول مذهب است، اما وقتی دقت می‌کنید می‌بینید این امامت که از اصول مذهب نه اصول دین است، راه بهشت را محکم بسته و کل جامعه بشر را بدون استثناء راهی دوزخ می‌کند، در بخشهای اول این نقدنامه نغزه اگر به خاطر داشته باشید، نویسنده امام شناس ما که تازه نفس هم بود فتوای صادر کرد و فرمود: «هر کس امامت ولایت ائمه معصومین را قبول نداشته باشد بدتر از کفار دوران جاهلیت و خارج از دائره اسلام و مستحق دوزخ و محروم از بهشت است»!! در تفسیر آیه ۶۷ از سوره مائده هم تقریبا تمام کسانی که از پیروان این مذهب تفسیر نوشته‌اند گفته‌اند که: هر کس امامت علی ابن ابی طالب را قبول نداشته باشد کافر است زیرا خداوند در آخر آیه فرموده: ﴿أَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ!! پس در اسلام ناب محمدی! و مذهب حقه اهل بیت! و فرقه ناجیه! و منصوره! که نام معروفترش شیعه جعفری اثناعشری است با اصل امامت که از اصول مذهب است دائره اسلام و بهشت را احتکار کرده و به هیچ احدی اجازه ورود نمی‌دهد!! این مقدمه بود.

پرسش این است که وقتی شما امامت را از اصول مذهب! معرفی می‌کنید، آیا خداوند برای پیروان مذهب شما شروط جداگانه‌ای لازم قرار داده که هرکس آن شروط را نپذیرد مستحق دوزخ می‌گردد؟! و سایر مسلمانان بدون این شروط و مثلا بدون ایمان به امامت ائمه معصومین می‌توانند از پل صراط عبور کنند و جبریل از آنها برگ امان ولایت نخواهد خواست؟! یا اینکه این صرفا یک مغلطه است در اصل شما امامت را از اصول دین می‌دانید و به همین دلیل تمام امت را کافر و خارج از دائره اسلام می‌دانید!! پس اینکه نویسنده امام شناس ما می‌نویسد: «عدم پذیرش ائمه اطهار از پیروان خود»! شوخی است؟! ما خیلی جدی نگیریم یا اینکه می‌فرمایید «و اگر ائمه اطهار پیروان خود را نپذیرند، و ایشان را به عنوان رهروان خود صادق نشناسند، هر آینه سقوط در دوزخ برای ایشان قطعی و حتمی است»!! بقیه چی؟! یعنی آنچه ائمه از پیروانشان می‌خواهند، همان چیزی است که خداوند از سایر بندگان در امت محمد صمی‌خواهد یا چیزی جدا از آن است؟! اگر همان است که باید همه امت به دوزخ سرازیر شوند؟! اگر چیزی جداست این عقاید خصوصی که پیروان ائمه را به دوزخ می‌کشاند کی؟ و توسط کی؟ نازل شده؟ وحی آسمانی است؟! در کدام کتاب؟ قرآن؟ در کجا و چطور؟! این چطور شریعتی است که از قرآن ثابت می‌شود و امت اسلامی طی چهارده قرن از آن بی‌خبر مانده است؟ اگر از قرآن ثابت می‌شود پس باید همه به آن مکلف باشند؟! به عقل ناقص ما که اینطور می‌رسد؟! اگر می‌گویند: از قرآن ثابت باشد و اما فقط شیعیان ائمه مکلف به آن هستند؟ پس (نعوذ بالله) عدل خداوند کجا رفت؟ که در یک دین و در یک کتاب و در میان امت یک پیامبر صدو نوع دستور و دو نوع امتیازات در نظر گرفته است؟! پس چاره‌ای جز این ندارید که یا جرأت و شهامت مثل جرأت شبکه سلام «و مجاوران آستان مقدس! حضرت! ابولؤلؤ» یا شهامت همین نویسنده خودمان جناب حجازی، بگویید که: امامت از اصول دین است بنابراین هرکس آنرا نپذیرد «بدتر از کفار دوران جاهلیت و خارج از دائره اسلام و مستحق دوزخ ومحروم از بهشت است». و عبور از «پل صراط» و ورود به بهشت بدون برگ امان ولایت، و نامه براءت دوزخ از امیرالمؤمنین ÷برای هیچ کسی مقدور نیست! پس در این صورت قید «از پیروان خود» را به فایده تکرار نکنید بلکه راحت باشید و با افتخار! عقاید ناب! خود را اعلان و تبلیغ کنید و خوشحال باشید جبریل ÷قرنهاست دم در بهشت منتظر شماست! بقیه ول معطلند. در این صورت این فرموده شما به جاست که «شرط حتمی برای ورود به بهشت و نجات از عذاب الهی و سقوط در جهنم، عرفان و شناخت صحیح و ایمان و معرفت کامل نسبت به اهل بیت رسول الله صاست»! با توجه به این حقایق روشن و صریح و آشکار شاید بعضی‌ها از شما بخواهند که دستگاه مجمع تقریب را تعطیل و کابینه حجت الإسلام تسخیری را مرخص کنید یا به مجمع تشخیص مصلحت بفرستید! اما این عده دچار خطای فاحش هستند! چون شناخت‌شان در باره اسلام ناب محمدی! و مذهب اهل بیت! و تاکتیک‌های رو به رشد برادران، سطحی و غیر دقیق است، این رعیت بی‌دانش و درایت که ظاهرا عقل سالم و مستقل ندارند نمی‌دانند که هر شرایطی از خودش نقش جدایی می‌طلبد، و نقش مجمع تقریب مذاهب و کابینه زحمت کش آن و در رأس آقایان تسخیری و واعظی زاده هنوز خیلی باقی مانده، هر وقت تمام اهل سنت جهان «برگ امان ولایت» گرفتند و بدون ترس و بزدلی همانند «مجاوران بارگاه مقدس! ابولؤلؤ» به روشنگری جنات شروع کردند مسئولیت مجمع تقریب مذاهب اسلامی تمام می‌شود و نقش دیگری به آن سپرده خواهد شد!.

شما چند لحظه‌ای فکر کنید، من خدمت می‌رسم.

عزیزان خواننده! سلام

از آنجایی که نویسنده امام شناس کتاب تجلی امامت در نهج البلاغه خلط مبحث کرده و از ترس اینکه مبادا کسی با «عقل سالم ومستقل» نهج البلاغه را مطالعه کند و متوجه شود که در دنیا چه می‌گذرد، و پشت پرده ادعاهای وحدت و تقریب چه برنامه‌هایی طراحی و اجراء می‌شود لذا بسیاری از نصوص نهج البلاغه که در مباحث مختلف می‌تواند مورد استدلال و استشهاد «عاقلانه» قرار گیرد، را با چسب قلابی لا یتچسپک خواسته که به این تجلی، غیر متجلی امامت بچسباند اما بی‌سود و بی‌فایده، به خصوص خطبه‌ها و نامه‌های مربوط به موضوع خلافت و مقام و منزلت صحابه رسول الله ص، و ما به جهت اینکه این نقد نامه نغز طولانی نشود این موضوعات را انشاءالله مفصل در سلسله اسرار نهج البلاغه بحث خواهیم کرد. فقط می‌خواهم خاطر مبارکتان جمع باشد که امامت منصوص و بلافصل نه برای یک نفر و نه برای دوازده نفر همچنانکه در طول هزار و چهارصد سال جز ادعای کذب و بی‌دلیل چیزی ثابت نشده انشاءالله تا قیامت هم ثابت نخواهد شد، اما از آنجایی که در مذهب مدعیان حب اهل بیت و اسلام ناب محمدی روایت متواتر دارند که از زبان حضرت امام جعفر صادق (علیه و علی آبائه ألف ألف سلام) دروغی بافته و پرواز داده شده که (أنتم علی دین إن خفیتموه أعزکم الله وإن أذعتموه أذلکم الله) «شما بر دینی هستید که اگر آنرا پنهان کنید خداوند به شما عزت خواهد داد و اگر آنرا آشکار کنید خداوند شما را ذلیل خواهد کرد» لذا برادران هرچه بیشتر بنویسید و مذهب‌شان را آشکار کنند نتیجه را امام جعفر صادق ÷پیش بینی کرده است، به امید تحقق وحدت حقیقی بین امت اسلامی اعم از شیعه و سنی و به امید رسوایی تفرقه افگنان و اختلاف انگیزان.

شما دعا کنید من هم می‌روم دعا می‌کنم.