شجاعت
این جوان مؤمن که بدون مشوره پدرش دعوت پیامبر جرا پذیرفت، در زندگیاش خاطرات مهمی وجود دارد که او را برای جوانان بیدار هر عصر و زمان الگو و نمونه معرفی میکنند. ایشان شب هجرت پیامبر جدر رختخواب پیامبر جخوابیدند تا امانتهای را که پیش پیامبر جبود، به صاحبانش تحویل دهند و جان خود را فدای رسول اکرم جکردند. و در جنگ خندق آنگاه که قهرمان مشهور عرب عمرو بن عبدود در میدان کارزار آمد و مبارز میطلبید، حضرت علیسبلند شد و گفت یا رسول الله! من حاضرم با او مبارزه کنم، پیامبر جفرمودند: علی بنشین او عمرو است، سپس او مسلمانان را به باد مسخره گرفت که آن بهشتی که میگوئید هر که کشته شود وارد آن میشود کجا است و چرا کسی از شما به مبارزه نمیآید؟
دیگر بار حضرت علیسگفت: یا رسول الله! من میتوانم با او مقابله کنم، پیامبر جفرمودند: بنشین او برای بار سوم صدا زد، حضرت علیسبه مبارزهاش برخاست. عمرو پرسید: تو کیستی؟
حضرت علیس: منم علی.
او گفت: علی بن عبد مناف؟
علی: خیر، علی ابن ابیطالب.
عمرو گفت: برادرزاده. میان عموهایت افرادی از تو بزرگتر وجود دارد و من ریختن خون ترا مناسب نمیدانم.
حضرت علیس: اما من ریختن خون ترا مناسب میدانم.
آنگاه مبارزه شدیدی میانشان درگرفت و حضرت علیسپیروز شدند و جنگآوران دشمن با شکست قهرمانشان پا به فرار نهادند.
در جنگ بدر به مبارزه ولید بن عتبه رفت و او را از پای درآورد. حضرت علیسآنچنان فداکاریهای مشهور و معرفی دارد که نشانه پیروزی ایمان و جوانمردی او به حساب میآیند.
حضرت علیسدر تمام جنگها از اولین قهرمانان مسلمانان بودند و نزد پیامبر جمنزلت ویژهای داشتند، ایشان در جنگ خیبر از خود رشادتها و دلاوریهای فراموشنشدنی به جای گذاشتند.
آنگاه که فتح بر مسلمانان دشوار شد و پیامبر جفرمودند: فردا پرچم را به دست مردی میسپارم که دوستدار خدا و پیامبرش است و خدا و رسولش او را نیز دوست دارند. اصحاب روز بعد دیدند که پیامبر جحضرت علی را خواستند و پرچم را به دست او سپردند و در آن شب حضرت علیسمبتلاء به درد چشم بود و پیامبر جقدری آب دهان بر چشم او مالیدند، خوب شد و پس از آن هرگز به درد چشم مبتلاء نشد.