سفیران اسلام

فهرست کتاب

شجاعت

شجاعت

این جوان مؤمن که بدون مشوره پدرش دعوت پیامبر جرا پذیرفت، در زندگی‌اش خاطرات مهمی وجود دارد که او را برای جوانان بیدار هر عصر و زمان الگو و نمونه معرفی می‌کنند. ایشان شب هجرت پیامبر جدر رختخواب پیامبر جخوابیدند تا امانت‌های را که پیش پیامبر جبود، به صاحبانش تحویل دهند و جان خود را فدای رسول اکرم جکردند. و در جنگ خندق آنگاه که قهرمان مشهور عرب عمرو بن عبدود در میدان کارزار آمد و مبارز می‌طلبید، حضرت علیسبلند شد و گفت یا رسول الله! من حاضرم با او مبارزه کنم، پیامبر جفرمودند: علی بنشین او عمرو است، سپس او مسلمانان را به باد مسخره گرفت که آن بهشتی که می‌گوئید هر که کشته شود وارد آن می‌شود کجا است و چرا کسی از شما به مبارزه نمی‌آید؟

دیگر بار حضرت علیسگفت: یا رسول الله! من می‌توانم با او مقابله کنم، پیامبر جفرمودند: بنشین او برای بار سوم صدا زد، حضرت علیسبه مبارزه‌اش برخاست. عمرو پرسید: تو کیستی؟

حضرت علیس: منم علی.

او گفت: علی بن عبد مناف؟

علی: خیر، علی ابن ابی‌طالب.

عمرو گفت: برادرزاده. میان عموهایت افرادی از تو بزرگتر وجود دارد و من ریختن خون ترا مناسب نمی‌دانم.

حضرت علیس: اما من ریختن خون ترا مناسب می‌دانم.

آنگاه مبارزه شدیدی میان‌شان درگرفت و حضرت علیسپیروز شدند و جنگ‌آوران دشمن با شکست قهرمان‌شان پا به فرار نهادند.

در جنگ بدر به مبارزه ولید بن عتبه رفت و او را از پای درآورد. حضرت علیسآنچنان فداکاری‌های مشهور و معرفی دارد که نشانه پیروزی ایمان و جوانمردی او به حساب می‌آیند.

حضرت علیسدر تمام جنگ‌ها از اولین قهرمانان مسلمانان بودند و نزد پیامبر جمنزلت ویژه‌ای داشتند، ایشان در جنگ خیبر از خود رشادت‌ها و دلاوری‌های فراموش‌نشدنی به جای گذاشتند.

آنگاه که فتح بر مسلمانان دشوار شد و پیامبر جفرمودند: فردا پرچم را به دست مردی می‌سپارم که دوستدار خدا و پیامبرش است و خدا و رسولش او را نیز دوست دارند. اصحاب روز بعد دیدند که پیامبر جحضرت علی را خواستند و پرچم را به دست او سپردند و در آن شب حضرت علیسمبتلاء به درد چشم بود و پیامبر جقدری آب دهان بر چشم او مالیدند، خوب شد و پس از آن هرگز به درد چشم مبتلاء نشد.