صداقت و وفاداری
ثابتسنمونه بارز و کامل صداقت و وفاداری بود، و گفتارش راست و عهد و پیمانش را ایفاء مینمود و با بلندنظری سخاوت میکرد و مانند تمام اصحاب پیامبر جاخلاق و عادات اسلامی را آموخته و عمل بر نهج اسلام را بر خود لازم میدانست. بنابر روایتی در جنگ بعاث بدست زبیر بن باطا اسیر شد. در زمان جاهلیت بین عربها رسم بود که چون سرداری اسیر میشد موهای پیشانیاش را میتراشیدند و آزاد میکردند، پس موهای پیشانی حضرت ثابت را تراشیدند و آزاد کردند که شاعر سرود:
كم من أسير فككنا بلاثمن
وجز ناصية كنا مواليها
«اسیران بسیاری را بدون فدیه با تراشیدن موهای پیشانی آزاد کردیم و ما سرور آنان بودیم».
و آنگاه که پیامبر جدستور کشتن همه مردان یهود بنیقریظه را صادر کردند.
حضرت ثابتسدرخواست عفو زبیر بن باطا را نمود که پیامبر جاو را بخشید، حضرت ثابت به زبیر گفت بخاطر احسانی که بر من کرده بودی تو را آزاد کردم.
گفت: بله، انسانهای بزرگوار این چنین رفتار میکنند.
پس از آزادی زبیر به حضرت ثابت گفت: انسان بدون زن و فرزند چگونه زندگی میکند؟
حضرت ثابتساز پیامبر جطلب آزادی زن و فرزندان او را کرد که پیامبر جآنان را آزاد کردند و برای بار دوم زبیر گفت: انسان بدون مال و سرمایه چگونه زندگی کند؟ حضرت ثابتساز پیامبر جتقاضای اموال او را کرد. و پیامبر جاموالش را نیز تحویل دادند. بعد از آن زبیر خبر شد که همه اقوام و دوستانش کشته شدهاند.
به حضرت ثابتسگفت: بدون یاران چگونه زندگی میشود؟ من بنابر احسانی که بر تو کردهام میخواهم مرا به دوستان برسان.
و طبق روایتی گفت: حمایت و ضمانت شما تمام شده، مرا به دوستانم برسانید و زیاد اصرار کرد که مرا بکشید، تا این که بالآخره حضرت ثابتساز روی اجبار او را کشت.