تواضع
ایشانسبا مقام و منزلتی که داشت نسبت به مؤمنین بسیار متواضع بودند و علماء و بزرگان را احترام میگذاشتند.
آنگونه که شعبی/روایت میکند: روزی حضرت زید بن ثابتسخواست بر اسب سوار شود که حضرت عبدالله برای ایشان رکاب را نگه داشت.
حضرت زیدسگفت: ای پسر عموی پیامبر جشما نگه میدارید، تا من سوار شوم؟ فرمودند: بله به ما دستور داده شده که به علمای خود احترام بگذاریم.
حضرت زید بن ثابتسگفت: شما دستتان را بدهید، چون دستش را بلند کرد، حضرت زیدسآن را بوسید و فرمود: ما نیز امر شدهایم که اینگونه با اهل بیت پیامبر جرفتار بنمائیم.
حضرت عبداللهسبسیار روزه میگرفتند ونماز میخواندند و تلاوت میکردند، و از خوف خداوند میگریستند که بسا اوقات این آیه مبارکه سورۀ «ق» ﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩﴾[ق: ]. را بسیار تکرار میکردند و میگریستند.
حضرت علیساو را فرماندار بصره تعیین کرد که پس از مدتی پست را رها و به مکه مکرمه تشریف برد و آنجا به گسترش علوم حدیث فقه و فتوی مشغول شد.
و مجلس علم را از امارت برتر میدانست، گویا برای نشر علم خلق شده بود، چون گسترش علم عزت و شرف و سیادت حقیقی است.