دین در راهبرد عقلانی
راهبرد عقلانی معلول عقلانیت و اندیشه بشر است و در قبال دین موضع ثابت و مشخصی ندارد و طرفداران آن در مقام تعریف و تبیین دین به یک نتیجه واحد نرسیدهاند بلکه تعاریف متعددی از دین ارائه دادهاند. اما همگی آنها در یک نقطه مشترک هستند و آن اینکه دین را یک امر انسانی و معلول اندیشه و عقلانیت بشر میدانند.
دکتر تیسیر خمیس العمر در کتاب «حرية الاعتقاد فی ظل الإسلام»مبحث تعریف دین نزد غربیها میگوید:
«دانشمندان جامعهشناس و فلاسفه و دینشناسان همگی معترض تعریف دین شدهاندو سرانجام نظرات متباعد و اتجاهات متباین ارائه کردهاند و هر کدام تصور و شناخت قاصر خود از دین را بر اساس آنچه از واقع پیرامون خود دریافتهاند، یا تصور ذهنی خود از دین را مبنا و اساس تعریف خود قرار دادهاند. دین نزد آنها عبارت از یک نیروی خفی و نهانی است که انسان آن را در درون خود حس میکند یا محض احساس و شعور به نیاز و دنبالهروی، که ناشی از ضعف انسان در مقابل مظاهر وجود و عوالم غیب است میباشد لذا میتوان معنای دین را نزد آنها در موارد ذیل خلاصه کرد:
۱- دین عبارت از یک نیروی خفی است که انسان قهراً تسلیم آن است و آزادی او را از او سلب میکند. شلایر ماخر (در مقالاتش پیرامون دینداری و دیانت) میگوید:
«قوام حقیقت دین (عبارت از) شعور و احساس ما به نیاز و پیروی مطلق است.»
سالمون ریناک در کتاب «تاریخ عمومی دیانتها» میگوید:
«دینداری یعنی تصور کردن مجموعه جهانی به صورت جماعت انسانی، و حس دینی یعنی شعور ما به دنبالهروی از مشیتهای دیگر که انسان ابتدائی بر وجود آنها در هستی تأکید میورزد.»
تمامی این تعاریف منکر جوهر دین یعنی خداوند خالق سبحان هستند و در درون خود تمسخر و استهزاء و استخفاف به دین حمل مینمایند و آن را بعنوان یک امر ایدهآلیستی و شعور و احساس محض به دنبالهروی انسان از اوهام به ارثگرفته از گذشتگان میدانند و این تعریف بر فهمی که غربیها از مسیحیت دارند کاملاً مطابق است؛ زیرا بولس میگفت:
«من آنچه را که انجام میدهم نمیشناسم و آنچه که اراده میکنم انجام نمیدهم بلکه آنچه را که دوست ندارم و از آن تنفر دارم انجام میدهم». و با تعریف اگوست گونت از دین مطابقت دارد که میگوید: «عقل انسان سه مرحله پشت نهاده است. مرحله فلسفۀ دینی سپس مرحله فلسفۀ تجریدی بعد مرحلۀ فلسفه واقعگرا».
۲- جدایی دین از واقعیتها و ارتباط دادن آن با الوهیت و بس. امیل برتون در کتاب «علم دیانتها» میگوید:
«دین یعنی عبادت، و عبادت یک عمل مزدوج است؛ زیرا عبادت یک عمل عقلی است که انسان به وسیلۀ آن به نیروی بلند و رفیع اعتراف میکند و یک عمل قلبی و انعطافی برگرفته از محبت است که به واسطۀ آن متوجه رحمت آن نیرو (پروردگار خود) میشود.
این تعریف دین را در چنبر علاقه میان بنده و خالق خلاصه میکند و خصوصیترین چیزی که باعث ایجاد این علاقه میشود عبادت است. عبادتی که بخشی از زندگی انسان را تغذیه میکند و به دواعی فطری نفس - که با خالق در ارتباط هستند - پاسخ میدهد.
۳- اقتصار دین بر ممارسۀ عبادت در میان دیوارهای معابد و اجرای آداب دینی دور از زندگی علمی و سلطنت (سیاسی). پدر شاتل در کتاب (قانون الإنسانية) میگوید:
«دین مجموعه واجبات مخلوق در برابر خالق و واجبات انسان در مقابل الله و واجبات او در مقابل جماعت و در مقابل نفس خودش میباشد.»
در این تعریف علاوه بر جنبۀ روحی جنبۀ اخلاقی نیز - که انسان را به جامعه مرتبط میدهد - در تعریف دین مدنظر قرار گرفته شده است. و این تعریف یک تعریف خالص کلیسائی است.
با توجه به این تعریف درمییابیم که در غرب تعریف جدیدی از دین ارائه شده که عمومیتر و فراگیرتر از تعاریف پیشین است که به عنوان یک امر شخصی یا یک پدیده اجتماعی برگرفته از عادات و تقالید به دین نظر داشتند، آنها میگویند: «دین یک حالت نفسی و عقلی و وجدانی است که شخص معین بدان متصف میگردد و این عمل او دینداری نامیده میشود یا مجموعهای از مبادی و ارزشها است که جماعت یا امتی عقیدتاً یا عملاً بدان ایمان میآورند و در کتب و مراجع و روایات ظهور پیدا میکند و در عادات خارجی و آثار اجتماعیشان نمایان میگردد» [۶].
گذشته از تعاریف فوق برخی دین را عامل تخدیر اذهان و وسیلۀ استثمار استثمارگران و افیون تودهها معرفی میکنند. برخی از فلاسفه و متکلمین مسیحی آن را معلول تجربه بشری میدانند که به نسبت وجود تفاوت در تجربههای بشری دین نیز تفاوت پیدا میکند و جالب اینجاست که همه این تجارب علیرغم اختلافات کثیره در مبدأ و منتها صحیح هستند و انسان را به سر منزل سعادت میرسانند. این گروه دین را عین تلقی انسانها از «دین» میدانند و همه این تلقیها که معلول تدبر و اندیشه هستند صحیح و مقبول به نظر میرسند و این نظریه به عنوان «پلورالیسم دینی» [٧]شهرت دارد که برخی از فلاسفه منادی و پیرو آن هستند.
خلاصه: براساس راهبرد عقلانی دین امری است انسانی غیر مقدس و معلول افکار و تجارب انسان. این راهبرد معلول فلسفه و عقلانیت است و بر الگوی دینی موجود در جهان غرب «مسیحیت تحریف شده» صدق دارد.
ولی آیا میتوان این الگو را بر همه ادیان و تمامی جهان تعمیم و تطبیق دارد؟ یا خیر؟ اگر جواب منفی است - که منفی است - چرا مقلدان غربزده ما کالای بریده شده به تناسب قامت دین تحریف شده در غرب را شایسته و زیبندۀ تن و قامت دین آسمانی شرق (اسلام) میدانند و به هزار لیت و لعل در صدد هستند این لباس قصیر را بر قامت این جسم عریض و طویل بپوشانند و بجای افزودن بر لباس از سر و ته و طول و عرض و عمق و ارتفاع جسم میکاهند تا مناسب لباس گردد و قیاس آقایان که از نوع معالفارق است درست درآید؛ در حالیکه قاعده بر این است که از لباس کاسته شود یا بر آن افزوده گردد تا متناسب جسم گردد نه بالعکس.
مقلدان ما این عمل خود را اصلاح و تجدید دین مینامند که در واقع ذبح و قربانی کردن آن به پای افکار و اراداتی است نه تجدید و اصلاح آن؛ زیرا دینی که رسالت و پیامش تغییر قلوب ناس، و روابط میان جوامع انسانی است همانند خمیری هر روز آن را به شکلی در میآورند و به آن رنگی میزنند و به جای اینکه متبوع باشد به تابع محضش تبدیل مینمایند.
زدودن قداست از وحی، عرفی کردن دین، تاریخی کردن احکام، ناسوتی و انسانی کردن ثوابت دینی و در نتیجه ایجاد تبدیل و تحریف در آنها، تلقی کردن فهم انسانها از دین بعنوان دین، منحصر نمودن پیام و رسالت آن به ایجاد رابطه روحی میان انسان و خدا و نفی نقش آن در فرآیندها و برآیندهای زندگی دنیائی، نقد خطاب دینی و تغییر ساختار آن، از جمله مقولههایی هستند که طرفداران نظریه و راهبرد «عقلانی و مدرنیته کردن دین و فهم دینی» به آن فرامیخوانند.
رسالهای که ترجمه آن تقدیم خوانندگان میشود مقالهای است نوشتۀ «استاد محمد رشدی عبید» که به فراخور گنجایش و توان یک مقاله به رد این شبهات و پاسخ این شکوک پرداخته است هرچند این موضوع را نمیتوان در یک رساله یا مقاله نقد کافی و درست کرد ولی به حکم «ما لا يُدرك كله لا يترك كله»میتواند در حد خود مفید واقع شود.
راقم این سطور به دلیل مفید تشخیص دادن مقاله اقدام به ترجمۀ آن به زبان فارسی نمود هرچند اذعان دارد که به دلیل عدم تسلط کافی بر هر دو زبان اصلی و فرعی ترجمه خالی از نقص نمیباشد لیکن طبق قاعدۀ «إن الهدایا علی مقدار مهدیها»، و اصل کمال مطلق فقط در کلام خالق یافت میشود به خود جرأت دادم اقدام به نشر و پخش آن نمایم. به امید اینکه مقبول درگاه خالق سبحان واقع شود. به عنوان زاد روز جزاء در دفتر اعمالم ثبت گردد و اهل ایمان بویژه نسل جوان از آن سود ببرند.
[۶] نقل از «حریة الاعتقاد فی ظل الإسلام د. تیسیر خمیس العمر ص ٧۰-۶۸. [٧] آورنده نظریه پلورالیسم دینی جان هیگ فیلسوف و متکلم و متأله مسیحی معاصر انگلیسی میباشد.