اجتهاد و ثوابت اصولی آن
کسانی درصدد هستند، ثوابت اصولی (قواعد علم اصول فقه) عملیات اجتهادی را - که دین اسلام به ممارسه آن دعوت کرده و رسول خدا - ج- بر باز بودن باب آن، و تقریر جوازش تأکید فرموده - از ریشه درآورده و دور اندازند. در حالیکه خداوند متعال در آیۀ قرآنی جواز اجتهاد را به رسمیت شناخته و میفرماید:
﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا٨٣﴾[النساء: ۸۳].
«و هنگامی که (خبر) کاری که موجب ترسیدن یا نترسیدن است، به آنان میرسد آن را پخش و پراکنده میکنند اگر اینگونه افراد، سخن گفتن در این باره را به پیغمبر و فرماندهان خود واگذارند تنها کسانی از خبر ایشان اطلاع پیدا میکنند که اهل حل و عقدند و آنچه بایست از آن درک و فهم مینمایند. اگر فضل و رحمت خدا شما را دربر نمیگرفت جز اندکی از شما همه از اهریمن پیروی میکردید».
و رسول خدا - ج- میفرماید:
«إذا حكم الحاكم فاجتهد ثم أصاب فله أجران وإذا حكم فاجتهد ثم أخطأ فله أجر» [۴۶].
«اگر حاکم به حکمیت برخاست سپس اجتهاد کرد و در اجتهادش به راه صواب رفت برای او دو اجر وجود دارد، و اگر حکم کرد و اجتهاد نمود و به خطا رفت یک اجر برای وی منظور میشود».
آن عده که میخواهند به هنگام تفسیر نصوص قواعد علم اصول فقه را نادیده بگیرند تحت تأثیر بعضی از شعارهای غربی به این کار اقدام میورزند، در حالیکه سربرآوردن این شعارها در دنیای غرب یک عکسالعمل سکولاریستی بود که در مقابل احتکار حق قرائت کتاب مقدس برای کلیسا و گردانندگان آن، سربرآورد، کلیسا قرائت کتابهای دینی و تأویل آنها را به دلخواه خود حق مسلم و مشروع خود میدانست. این امر هم ناشی از این دیدگاه بود که میگفت جز کلیسا هیچکس و هیچ مرکزی حق تفسیر نصوص دینی را ندارد، و نمیتواند خود را سخنگوی دین معرفی کند. و بپندارد که حقیقت مطلق را دریافته است.
گروه فوق تحت تأثیر سکولاریسم غربی به خود جرأت دادند نصوص را هرطور خود مایل باشند تفسیر کنند، دنبالهروان مسلمان آنها به نام «اسلام مدرن یا مدرنیته کردن اسلام» به دلخواه خود به تأویل نصوص پرداختند به گمان اینکه حقیقت مطلق را دریافتهاند و هرکس میتواند دین را طبق قناعت شخصی و شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و گرایش مذهبی و فکری خود تفسیر و تأویل نماید و هرکس بمنظور مصون ماندن از خوردن اتهام و برچسب ارتجاع و جمودگرایی میتواند - و اشکالی هم ندارد - شریعت را قابل فرسایش دانسته و فرمانبردار نتایج نوآوریها و دستآوردهای افکار و اندیشه بشری - همواره در نوسان – گرداند.
اگر فرض را بر این قرار دهیم که در این دستاوردها و نظریات، حق و صواب فراوان بچشم میخورد، نباید از این نکته غافل باشیم که مغالطههای فراوانی در لابلای این دستاوردها نهفته است و تعمیمهای سرگردانکننده و خطاهای آشکاری در آنها وجود دارد حتی در مواردی بطور بسیار ظریف و دقیق خواستهاند از مقدمات صحیح و غیرقابل انکار نتایج غلط و منکری بدست دهند، حال آنکه تفسیر دین و اجتهاد در آن به معرفت و علم و آگاهی دقیق و ادوات صحیح تفسیر نصوص نیاز دارد، چنانکه به ایمان و اعتقاد به خدایی بودن و ربانی بودن شریعت نیاز دارد، علاوه بر اینها باید فرد مجتهد از ملکۀ تقوا بهرهمند، و به اخلاق اسلامی ملتزم باشد، تا در سایه این دو وصف از مرض مصلحتپرستی و تفسیر نصوص براساس مصالح شخصی و گروهی مصون بماند و نتایج عملیات اجتهادی و دستآورد تحقیقاتش از رنگ هرگونه مذهبگرایی، خودگرایی و دنبالهروی دیگران مصون باشد.
اما استوار بودن اجتهاد بر اساسها و اصول ثابت علم اصول فقه، هرگز بدین معنا نیست که تمامی علماء و دانشمندان علم اصول بصورت کلی و تفصیلی روی این ثوابت اتفاق پیدا کنند و هیچ اختلاف نظری بین آنها وجود نداشته باشد. نه هرگز! بلکه لزوم مد نظر قرار گرفته شدن این اصول بدین علت است که فهم معانی و موازین قرآن و سنت برای دانشمند و عالمی که، اهل ایمان و تقوا و اخلاص باشد، سهلتر است تا کسی که صاحب دانش باشد، اما فاقد ایمان، تقوا و اخلاص، به تعبیر دیگر فهم عالم مؤمن و متقی بیشتر با میزان قرآنی همخوانی دارد تا فهم دانشمند ضعیفالایمان یا فاقد ایمان.
این رساله مختصر نمیتواند حق مطلب را در این زمینه ادا کند. لذا، میتوان آن را در جای دیگری به شکل مفصلتر بررسی و دنبال کرد.
[۴۶] رواه مسلم عن عمرو بن العاص، شماره: ۴۴۶۲.