احکام اسلامی تاریخی نیستند
یکی از گمانهای جدلبرانگیز کنونی متهم نمودن احکام اسلامی به تاریخی بودن [۴۳]، و جدایی قائل شدن میان معنی و محتوا میباشد.
احکام اسلامی همگی ثابت هستند هرچند وقایعی که احکام به مناسبت آنها فرود آمدهاند یا به منظور لغو این حوادث یا مفاهیم همسو با آنها احکام فرود آمدهاند بعضی اوقات جنبۀ تاریخی دارند در قرآن هیچ جدایی بین معنی و محتوا وجود ندارد ... بنابراین باید از آن بخش از احکام که تاریخی و میراثی جلوه میکنند نیز، محافظت بعمل آید؛ چون این میراث گرانبها زادۀ شرایط اقتصادی و اجتماعی غیر ثابت نیستند، هرچند نمیتوان آنها را کاملاً بیارتباط با شرایط اجتماعی و اقتصادی دانست، علاوه بر این قرآن کریم نفرموده، علت این حکم فلان چیز است تا با زوال علت معلول هم زائل گردد و از اعتبار بیفتد، مثلاً: از پدیدۀ زنا نهی شده؛ چون تجاوز به حریم حقوق دیگران، و گناه و فاحشه است. با وجود این قرآن نفرموده علت نهی از آن تنها اختلاط انساب است هرچند این پدیده زشت منجر به آن نیز میشود و به وسیلهای مانع از اجرای تفاصیل عدالت در زمینههای مالی و اجتماعی تبدیل میگردد.
دنبالهروی از مذهب «هیرش» در زمینه تعارض میان معنی و محتوا که، گادامیر در هرمنوتیک [۴۴]جدلی خود آن را به قرآن و سنت تعمیم داده است و جناب «نصر ابوزید» نیز آن را مو به مو پذیرفته است، خروج از اصول تفسیری و استنباطی و اجتهادی، مورد قبول علمای اسلام و برگرفته از قرآن تلقی میشود که به نام تحلیل عمیق بنیانهای نصوص، و اعتبار کردن آنها بعنوان وصفی برای وقایع تاریخی (نه اصول شریف و مقدس) صورت میگیرد. و براساس آن بعد از کشف علل اجتماعی و اقتصادی میتوان آنها را کنار نهاد یا پایههای مذهبی تشکیلدهندۀ آنها را تغییر داد.
احکام از منظر اسلامی به علامت "فرض" [یعنی اثری که امکان ازالۀ آن وجود ندارد و نشانهها و حدود آن واضح و غیر قابل تغییر است] علامتدار میشوند، و قرائتهای مبتنی بر اهواء نمیتوانند آنها را تغییر دهند، و نمیتوان به بهانۀ اینکه: «قرآن متضمن یک معنای جوهری ثابت نیست بلکه هر قرائت و برداشتی از قرآن - به مفهوم تاریخی و اجتماعی آن - دارای یک جوهر ثابت است که قرائت یاد شده آن را کشف میکند [۴۵]، قداست نصوص را زیر سئوال بُرد.
[۴۳] منظور از تاریخی کردن احکام اسلامی یا به عبارت دیگر نگرش تاریخی به احکام اینست که احکام اسلامی در مقطعی از زمان کارایی و مقبولیت داشتهاند و به دردبخور و مفید بودهاند، لکن هماکنون که علوم و صنعت پیشرفت کردهاند، احکام اسلامی کارایی خود را از دست دادهاند؛ لذا باید متوجه احکام عقلی شویم و آنها را بعنوان مرجع احکام و قوانین تلقی نماییم. این نگرش به اسلام امری است که سکولاریستها برطبل آن میکوبند و گروهی از مسلمانان سادهلوح نیز تحت تأثیر آنها، آن را نشخوار میکنند. «مترجم» [۴۴] واژه هرمنوتیک از فعل یونانی ( ) به معنای اظهار، تبیین، ترجمه و تفسیر گرفته شده است. اما این مطلب کمکی به تعریف دقیق آن نمیکند زیرا نمیتوان هرمنوتیک را «علم تفسیر» یا «علم تأویل» دانست. سرّ این نکته آن است که هرمنوتیک در وقت ظهورش (قرن هفدهم) به عنوان یک علم و شاخهای مستقل از دانش بشری در سیمای علم تفسیر و هنر تفسیر متون ظاهر شد اما در اواخر قرن نوزدهم و در قرن بیستم بر حجم و گستره مباحث آن افزوده شد به گونهای که واژه «علم تفسیر» یا «هنر تفسیر متون» هرگز نمیتواند گویای تلاشهایی باشد که به نام هرمنوتیک در روزگار ما صورت میپذیرد. هرمنوتیک امروزه در شاخههای متنوعی از معرفت مانند فلسفه، الهیات، تفسیر، نقد ادبی، و علوم اجتماعی نقش محوری و خاص را دارد. این واژه در طول تاریخ کوتاه استعمال خویش به حجمی از تفکر اشاره دارد که از فرط تنوع کمتر به انضباط در میآید. فهرست عناوینی که تحت این نام مورد بحث قرار میگیرد به زمینههای مختلف تاریخی، فرهنگی و نظری گسترش یافته است به گونهای که درک کامل هرمنوتیک جز از راه مطالعه جزء به جزء عناوین متنوع موجود در فهرست آن میسر نیست و هیچ عنوان و تفسیر مشخص نمیتواند این قلمرو گسترده را به انضباط درآورد. مبانی معرفت دینی، محمد حسینزاده، ص ۱۶۱-۱۶۰. «نقل از مترجم» [۴۵] نقد الخطاب الدینی، نصر حامد ابوزید، ص ۸۳، التفسیر المارکسی للاسلام، ص ۶۲