مدخلی بر اجتهاد تفکیکی
یکی از راههای جدید نفوذ جهت به انحراف کشاندن اذهان تغییر کلمۀ «اجتهاد» - که اصل اسلامی دارد - به اندیشمند و استنباطگر است. این تغییر بر یک نظریه استوار است که به ایجاد روابط میان اشیاء و قضایا و افکار اهتمام میدهد، نظریهای که نگرش جزئی به ذات امور، و موازنه بعضی از آنها با بعضی را با استفاده از روش قیاسی - نگرشی اهمال شده تلقی میکند، و ظروف و روابط حاکم بر پدیدهها را - که مفهوم آن در تمامی اشیاء نقش دارد - نادیده میگیرد ... این نظریه در این گرایش راه غلو در پیش گرفته و اهمیت اجزاء و نقش آنها در تنظیم روابط را انکار میکند و ماهیت را پدیدآورنده و تنظیمکنندۀ رابطه میان اجزاء معرفی کرده است. پس هرگاه این روابط کشف شوند، ماهیتها نیز آشکار میشوند. این متفکران تلاش میورزند تا روابط بین پدیدهها را هرچه بیشتر کشف کنند و سعی میکنند در این راه به جایی برسند که نمونههایی کهن اندیشه و تفکر، و احکام کلی و ثابت فقهی را در بوته نقد قرار دهند و این نقد را اجتنابناپذیر و وسیلهای برای رسیدن به معرفت نو و شناخت جدید تلقی کنند، معرفتی که به هیچیک از موازین اصیل و معقول فقهی پایبند نیست، این متفکران جدید در نهایت با استفاده از ابداعات علمی و درک معرفت نسبی انسانی به قلۀ موردنظر هواهای نفسانی خود و اشباع آن میرسند که برگرفته و زاده اندیشه سفسطی «لاادریگری» است و همه چیز را به دیده جدلی و تغییر دائمی میبیند ...
این متفکران متأثر از این نظریه به خود جرأت دادهاند، میدان تفکر و اندیشه اسلامی را نیز خاضع این نظریه گردانند و شروط ایمان، تقوا و اصول ثابت اجتهاد و استنباط و تفقه را، به بهانه اینکه فقه با امور عبادی و شعایر تاریخی سروکار دارد، و دوران این امور هم بسر رسیده است نادیده گرفته، زیر پا نهند.