میان مصلحت و شریعت تعارض وجود ندارد
هیچ تناقضی میان شریعت و مصلحت وجود ندارد، از آنجا که دین برای اصلاح انسان فرود آمده و موازین و معیارهای این اصلاح در داخل حوزۀ شریعت هستند، نه خارج از آن. و این موازین برای هرکس که دارای فکر سالم و تعقل و تفقه و بصیرت باشد، و در دام هواپرستی و پیشداوری متعصبانه گرفتار نگشته باشد، آشکار و نمایان هستند علمای اسلام اتفاق نظر دارند که میان مصلحت و شریعت تعارض وجود ندارد، ضمناً هیچ کس به بهانۀ آزادی عمل و آزادی تأویل و قرائت عصری از دین حق ندارد بر حقانیت موازین دینی خدشه وارد کند، چون میزانهای دینی طعنپذیر و قابل نقض و تشکیکبردار نیستند و این عدم جواز تشکیک، ناشی از نبودن مشکل در اصل این موازین و نبودن شک در صدق و عدل آنها است. چون نص قرآن به آنها ناطق است:
﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ١١٥﴾[الأنعام: ۱۱۵].
«فرمان ما صادقانه و دادگرانه انجام میپذیرد، هیچکس نمیتواند فرمانهای ما را دگرگون کند، خدا شنوا و دانا است».
بلکه مشکل در اختلاف، در اهواء و ذوقها، و میل و رغبتها و تن به حاکمیت شهوت و تقلید دادن و همه چیز را خاضع «قانون جدل» قلمداد کردن است.
بنابراین شریعت هیچ تعارضی با مصلحت و حقیقت انسان ندارد. اما با ملاحظۀ این نکته که میان مفهوم «مصلحت» و مفهوم «منفعت» فرق وجود دارد. چون منفعت مفهومی است سکولاری که اخیراً در پارهای از نوشتارهای اسلامی رواج پیدا کرده و بر مصلحتی دلالت میورزد که با مصلحت؛ مصطلح در فرهنگ قرآنی مطابقت ندارد. زیرا واژۀ «نفع» در فرهنگ قرآن مقابل «ضرر» است، نه مقابل: «فساد» که نقیض «صلاح» بشمار میرود. گاهی اوقات منفعتی که انسان از تجارتی حاصل میکند، از نظر دینی حرام است، هرچند سود مادی دربر دارد مانند: منافع حاصله از فروش شراب و مواد مخدر و انواع قمار، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ٢١٩﴾[البقرة: ۲۱٩].
«در بارۀ شراب و قمار از تو سوال میکنند، بگو در آنها گناه بزرگی است و منافعی هم برای مردم دربر دارند، ولی گناه آنها بیشتر از نفع آنهاست. و از تو میپرسند: چه چیز را صدقه و انفاق کنند؟ بگو مازاد بر (نیازهای خود). این چنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد، شاید بیندیشید».
دلیل حرام بودن این منافع، مسموم و زیانآور و فساد برانگیز بودن آنهاست؛ زیرا از منظر عقل، شعور، اخلاق و ایمان و جامعهشناسی فسادآور هستند. اینجاست که منفعت و مصلحت با هم تعارض پیدا میکنند. اما عدم شناخت تفاوت بین مفهوم این دو واژه (مصلحت و منفعت) منجر به پیدایش گرایش به نوعی از سکولاریسم در نوشتههای بعضی از نویسندگان گردیده است؛ نویسندگانی که به زعم خود پرچم اصلاحطلبی برافراشتهاند و داعیۀ رفورمیستی دارند. به دیگر عبارت، میخواهند «میان نص و واقع توافق بوجود آورند. و استفاده از اندیشه مدرنیستی غربی را معیار حقانیت ادعاهای خود قرار دهند، حتی بعضی از نویسندگان در گرایش به سکولاریسم به مفهوم محدود و روشن آن، آن چنان از خود غلو نشان میدهند، که از مفهوم سکولاریستی رادیکال فرانسوی، یا عقیده سکولاریستی مدرن هم سبقت میگیرند و به قول معروف کاسه داغتر از آش میشوند ... بنابراین میتوان حرکت اصلاحطلبی دینی این آقایان را، یک حرکت سکولاریستی اسلامی تمامعیار توصیف کرد!
اینجاست که بعضی از پیروان این گرایش سکولاری اسلامی بصورت عمد (نه از سر تصادف) معتقدات و افکار سکولاریستی الحادی غربی را استخدام میکنند و از واژه اصلاحطلبی اسلامی بعنوان پلی و وسیلهای برای رسیدن به سکلولاریسم کامل بهره میگیرند. [۶٧]
[۶٧] الاجتهاد، الواقع، المصلحه، د. احمد الرسیونی محمد باروت، ص ۱۲۸.