اسلام و سلطۀ دینی
دین اسلام به بالگسترانی سلطه و اقتدار هیچ مؤسسه و دستگاه سیاسی دینی بر صدور فتوا و استنباط احکام و احتکار آن برای خود اعتراف نمیکند بدین معنی که هر فتوای خارج از این مؤسسه صادر شده باشد فاقد اعتبار و وجاهت تلقی گردد. در اسلام هر فتوایی که نتیجۀ ایمان و علم باشد و با موازین اخلاقی منافات و تضاد نداشته باشد از هر کس و جمعی صادر شود معتبر و مشروع هست و هیچ فتوا و رأیی به دلیل مخالفت با آراء مؤسسۀ دینی رسمی، شاذ و غیرمعبتر تلقی نمیشود [بلکه شرایط و ضوابطی برای فتوا از سوی علمای اصول فقه و فقها وضع شده، هر فتوایی که موافق با آنها باشد صحیح، و در صورت مخالف بودن با آنها مهر خطا و بیاعتباری میخورد.]
[مسألۀ احزاب و جماعتهای معاصر نیز چنین است] هرچند عملکرد و اندیشۀ بعضی از آنها به اسلوب کار و روش رسول خدا جنزدیکتر است و در میدان عمل به قرآن و تحکیم آن و تبعیت از روش و مشی و آراء سلف صالح [امت اسلامی در ۳ قرن یا ۳ نسل اصحاب، تابعین و اتباع تابعین] نزدیکی بیشتری دارند. معالوصف نمیتوانیم تنها آنها را «جماعت اسلامی» قلمداد کنیم که هر کس از رویۀ آنها تخلف ورزد گمراه تلقی شود و با آن بطور کلی قطع رابطه گردد یا در تنگنا قرار گیرد و اجتهاد و تلاشش (در میدان کار اسلامی) نادیده گرفته شود چون این گونه برخورد با آراء و نظریات [پیروان] فرق اسلامی خلاف منطق اسلامی به شمار میرود و نوعی مغرور شدن به یک فهم و قرائت از دین را - که زادۀ عرف تاریخ است - دربر دارد. زیرا قرائتها از دین همواره در معرض تحول و دگرگونی هستند و دامن آنها از آلودگی به بدعتها و تبعیضها پاک نمیباشد. چون این قرائتهای مختلفه از دین همواره صورتهایی از دین ارائه میدهند که متناسب عصر است و اکثریت [مردم آن عصر] پیروی از آن را قبول دارند و پذیرفتهاند.
بعضی از رهبران و متفکرین هم عمداً به ترویج و تقویت حتی بازگردانی مجدد مدلول و حکم فتاوایی برمیخیزند که موجب ایجاد رضایت خاطر این اکثریت مفتون واقع میشوند و با کپیبرداری از آنها و جمعشان با نظرات مشابه [که از طرف مفتیهای پیشین صادر شدهاند]، و تقویت آنها، میخواهند به این فتاوای از اعتبار ساقط شده اعتبار دوباره بدهند.
حاکمان سکولاریست نیز - که همواره درصدد فتنهجویی هستند - [همچو] فتواهایی را با جان و دل میخرند تا از آنها در جهت مصالح خود بهرهگیری کنند و در این راستا به ایجاد اصلاحات و تعدیلات در آنها روی میآورند و به قول خودشان در «خطاب دینی» تعدیل بوجود میآورند تا همگام و متناسب با عصر گردد. اما در واقع هدفی جز مشروعیت بخشیدن به آراء سکولاریستی خود ندارند.