آیات قرآن دربارهی مدد جویی از غیر خدا
در سه كتاب احكام القرآن و تابشي از قرآن و دعاهايي از قرآن ثابت كرديم كه خداي تعالى كساني را كه در حال دعا غير او را فرا ميخوانند مشرك شمرده:
۱- ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾[الجن: ١٨] «مساجد مخصوص (عبادت) خداست پس هیچکس را همراه خدا به دعا نخوانید».
۲- ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠﴾[الجن: ٢٠] «بگو که من فقط خدا را به دعا میخوانم و احدی را شریک او نمیکنم».
۳- ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤﴾[الاعراف: ١٩٤] «محققاًًَ کسانی را که جز خدا میخوانید بندگانی مانند شمایند اگر راست میگویید، آنها را فرا خوانید تا شما را اجابت کنند».
۴- ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤﴾[فاطر: ١٣، ١٤] . «و آنهایی را که به غیر از خدا به دعا میخوانید حتی مالک پوست هستهی خرمایی نیستند، اگر بخوانیدشان دعای شما را نمیشنوند و اگر (به فرض محال) هم بشنوند جواب شما را نمیدهند و روز قیامت به شرک شما کفر میورزند و مانند هیچ کس مانند خدای خبیر تو را آگاه نمیسازد».
۵- ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾[الاحقاف: ٥، ٦] «و چه کسی گمراهتر از آن است که غیر از خدا کسی را به دعا میخواند که تا قیامت او را اجابت نمیکند و آنان از دعای ایشان بیخبرند و هنگامی که مردم در روز قیامت محشور میشوند آنان دشمن ایشانند و عبادتی را که ایشان کردهاند انکار میکنند».
خلاصه آنكه دين امام و مأموم و دين پيغمبر و امت بايد مثل هم باشد. ائمه و اولياء هر قدر نزد خدا مقام داشته باشند غير از خدا كسي را به دعا نميخواندهاند، پيروان ايشان نيز بايد مانند آنان غير از خدا كسي را به دعا نخوانند و به خدا شرك نورزند، زيرا تمام انبياء و ائمه خود مخلوق بوده، و با مرگشان از دنيا بيخبر هستند و از حشر و نشر خود نيز آگاهی ندارند.
انبياء و رسولان خدا، به دليل آيههاي قرآن پس از مرگ از دنيا خبر ندارند و اگر از دنيا و گرفتاري اهل دنيا باخبر شوند، ناراحت خواهند شد، در حالي كه خدا ايشان را براي آسوده خاطر بودن به «دار السلام» ميبرد: ﴿أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٧٠﴾[ال عمران: ١٧٠] «تا هیچ گونه ترس و هراسی نداشته و اندوهگین نشوند».
اصلاً هر بشري بايد با گوش دنيوي صداي اهل دنيا را بشنود، آنكه گوش او پر از خاك شده و يا تبديل به خاك گرديده دیگر شنوايي ندارد، و چنانكه گفتيم خدا به رسول خود فرموده:
﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢﴾[فاطر: ٢٢] «تو نمیشنوانی به آنان که در قبرند»،
﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾[النمل: ۸۰] «تو به مردگان نمی شنوانی».
وقتي شخصيتي مثل رسول خدا خاتم الأنبياء صنميتواند به مردگان چيزي را بگويد و يا بشنواند، چگونه ديگران ميتوانند با مردگان سخن بگويند؟! و جايي كه مردگان قادر نيستند سخن رسول خدا صرا جواب بدهند، چگونه از ديگران ميتوانند بشنوند و جوابشان را بدهند؟!.
شايسته است كه به آن راويان كذاب كه روايت و زيارتنامه را جعل كردهاند نبايد هيچ اعتنایی كرد، آنهم زيارتنامههايي كه در آن جملههاي ضد قرآني آمده و صاحبش در برابر قبر امام ايستاده و ميگويد: «اي امام تو كلام مرا ميشنوي و جواب مرا ميدهي» نباید اعتنا کرد. واقعاً جاي تعجب است كه چگونه مردم قرآن را ترك كرده و به زيارتنامههاي ضد قرآني كه غلوكنندگان آن را آوردهاند توجه ميكنند!
صرف نظر از آيات متعدد قرآن، دلايل عقلي را چگونه جواب ميدهند كه هر بشري خواه رسول يا امام و يا سايرين بايد با گوش بشنود و خدا به انبياء و اولياء براي شنيدن گوش عطا كرده و چون از دنيا رفتند به هيچ وجه نميتوانند با گوشي كه روح ندارد و يا تبديل به خاك شده بشنوند. و حضرت امیرالمؤمنین ÷به همین دلیلِ عقلی اشاره کرده و دربارهی خداوند فرموده: سمیع لا بآلة، بصیر لا بأداة»: «خداوند شنواست نه با عضو و بیناست نه با وسیله» [۱۱]؛ امام صادق ÷فرموده: «شمیع بغیر جارحة و بصیر بغیر آلة»: «شنواست بدون عضوی و بیناست بدون وسیلهای» [۱۲]، امام رضا÷نیز فرموده: «إنه سمیع لابأذن، إنه بصیر لا ببـصر»: «همانا او نه با گوش شنواست، همانا او نه با چشک بیناست» [۱۳]. همانا فقط خداوند است که بدون آلت بینایی و شنوایی میبیند و میشنود و علم الهی به مبصرات و مسموعات محتاج وسیله نیست و غیر خدا چنین صفتی ندارد.
انبياء †مانند ديگران بشر هستند، مگر در چيزي كه خدا آن را استثناء كرده باشد، و آن وحي است كه اختصاص به انبياء دارد.
آنچه گفتيم بنابر آن است كه پس از وفات و جدايي ارواح از بدن در عالم برزخ، حياتي باشد شبيه حيات دنيا يا قيامت، و اما اگر بگوييم برزخ به معناي حائل و حاجز بين دو چیز و عالم برزخ شبیه عالم بیهوشی یا خواب است و معنای آن برزخ بین دو حیات است، در اين صورت مطلب كاملاً روشن است، و نياز به تفصيل نيست، چنانكه قرآن فرموده:
﴿كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَهَا لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾[النازعات: ٤٥] «روزی که میبینند آن را (قیامت)، چنین پنداری که جز شامگاه یا چاشتگاهی بیشتر درنگ نکردهاند».
و آيات ديگري كه درباره عالم پس از مرگ آمده، زيرا در دنيا حيات و در آخرت نيز حيات هست و ميان اين دو كه فاصله و برزخ ناميده ميشود حالتي غير از اين دو ميباشد، يعني حالتي همچون خواب يا بيهوشي، آنچنانکه به قطعه زمين باريكي كه فاصلهي ميان دو دريا باشد نيز برزخ ميگويند.
[۱۱] التوحید، شیخ صدوق، مکتبه الصدوق ص ۳۰۸. [۱۲] التوحید، ص ۱۴۴. [۱۳] التوحید، ص ۲۵۲.