زیارت ۳۸ که از سید مرتضی است
مجلسي درباره اين زيارتنامه تصريح ميکند که اين زيارت منقول از امام نبوده بلکه آن را خود سيد مرتضي علم الهدي [۱۳۴]انشاء کرده است. زيارتنامه مذکور بسيار فصيح و بليغ و مسجع و مقفي و از زيارات ديگر که به ائمه نسبت دادهاند زيباتر است، و همين امر بطلان راي کساني را اثبات ميکند که ميگويند چون عبارات فلان دعا يا فلان زيارت فصيح و زيباست پس فرموده امام است و فصاحت و زيبايي را قرينهاي بر صحت انتساب آن به امام ميدانند، مثلاً درباره «زيارت جامعه» يا «دعاي ندبه» که بسياري از جملات آنها ضد قرآن و يا کذب (و دروغ) است ميگويند: چون عباراتش فصيح است لابد کلام امام است! حال آنکه زيارت ۳۸ که انشای خود سيد مرتضي است از زيارت جامعه و دعاي ندبه زيباتر و فصيحتر است، در حالي که به هیچ امامي نیز منسوب نيست و اگر کسي منصفانه آن را با زيارت ۳۰ يا ساير زيارات که نمونههايي از آنها را در اين کتاب ملاحظه کرديد، مقايسه کند خواهد ديد که عبارات اين زيارت معقولتر و مقبولتر و به لحن روايات معتبر، شبيهتر بوده است و در آن از تعبيرهای عجيب و غريب و نامعقول اجتناب شده است.
گرچه زيارت سيد کاملا عاري از خرافات نيست ولي داراي نکات قابل توجهي است، از جمله در اين زيارت مطلبي را ذکر کرده که در ساير زيارات وجود ندارد، و آن ذکر شهادت دو تن از فرزندان امير المؤمنين علي ÷يعني ابوبکر بن علي و عثمان بن علي میباشد که در واقعه کربلا به همراه امام حسين ÷شربت شهادت نوشيدند و سيد مرتضي فضائل و مناقب آن دو بزرگوار را در اين زيارت ذکر کرده است. اما زيارتتراشان مغرض چون با خلفاء عداوت داشتهاند، فداکاري و شهادت اين دو بزرگوار را به این علت که با خلفاء همنام بودهاند ناديده گرفتهاند! ميپرسيم اگر شما صادقانه به شهداي کربلا و اصحاب سيد الشهداء ارادت داريد و کتب و جزوات فراوانی را در زيارت و فضيلت آنان نوشتهايد چرا یادی از شهادت دو برادر بزرگوار حضرت سيد الشهداء ÷نميکنيد؟! اين کار خود دليل بر آن است که اين زيارات معمول هست، به دست اشخاصی مغرض انشاء شده است و از امام ÷نيست.
مخفي نماند که اين زيارت سيد مرتضي، اکثر زيارات را رد کرده و مطالب آنها را باطل نموده است، از جمله در اين زيارت خطاب به امام ميگويد: «وأنت مجدل على الرمضاء لاتستطيع خطاباً و لاترد جواباً»یعنی تو بر روي زمين افتاده بودي در حالي که سرت از بدن جدا شده بود، نه توانايي صحبت کردن داشتي و نه توانایی جواب دادن کسی را داشتی. اين جمله مخالف جملهاي است که در زيارات ديگر به این مضمون آمده است: «أشهد أنك تسمع كلامي وترد جوابي»یعنی شهادت ميدهم که تو سخنم را ميشنوي و جوابم را ميدهي.
ديگر اينکه سيد مرتضي در سلام بر انبياء معجزات انبياء را فعل خدا دانسته است نه کار انبياء، و اين برخلاف عقيده اهل خرافات است. و ديگر اينکه تمام شهداء را امام دانسته و امامت را به دوازده نفر منحصر نکرده است، و در جمله خطاب به شهداء ميگويد: «السلام على الأئمة السادات»يعني سلام بر اماماني که همه پيشوا و سرورند. و اين جمله با قرآن موافق است، آن قرآنی که به ما تعليم ميدهد که شایسته است به عنوان بندگان خداي رحمن همگي از خدا بخواهيم که ما را امام المتقين و پيشوا و مقتداي اهل تقوي قرار دهد:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ …ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ …وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤﴾[الفرقان: ٧٤] یعنی: «بندگان خدای رحمان ... آنان کسانی هستند که میگویند ... و ما را پیشوای متقیان قرار ده».
مطابق اين آيه هر کس ميتواند از خداي خويش امامت و پيشوايي اهل تقوي را بخواهد و سعي کند با کسب علم و مجاهدت با نفس و التزام به اوامر و اجتناب از نواهي شرع، لياقت پيشوايي و اسوه بودن براي اهل تقوي را کسب کند.
[۱۳۴] وی از فقهای مشهور شیعه و برادر «سیدرضی» گردآورندهی نهج البلاغه است.