باب زیارات مطلقه
مجلسي و ابن قولويه و امثال ايشان زيارتي را ذکر کردهاند که اين زيارت پایه و اساس مذهب شيخيه و غلوکنندگان میباشد. امثال اين زيارت مخالف قرآن، موجب تفرقه مسلمين شده است. اين زيارت را از قول امام صادق ÷بافتهاند و ميخواهند اين تفرقه را به گردن آن امام بزرگوار بيندازند. ولي ما مقام حضرت صادق ÷را بالاتر از آن ميدانيم که در دين جدش تفرقه ايجاد کند. شيخيه ميگويند مدير زمين و آسمان بلکه خالق آن خدا نيست بلکه خدا فقط نور محمد و آل او را آفريد و باقي موجودات توسط آن نور ايجاد شدهاند و برای توجیه مذهبشان به جملاتي از اين زيارتنامه استدلال میکنند که مخالف قرآن کریم میباشد. خداوند در قرآن میفرماید:
﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ﴾[الزمر: ٦٢] یعنی: «خداوند خالق همه چیز است».
در اين زيارت پس از ایراد جملههایی که در آن خرافاتنمایان است ميگويد: «إرادة الرب في مقادير أموره تهبط إليكم وتصدر من بيوتكم»یعنی اي امام اراده پروردگار در مقدرات امور و اندازهگيريهاي آن است، به سوي شما ميآيد و از خانههاي شما خارج میشود! این مسکین پنداشته است که اراده الهي رفت و آمد دارد، ديگر ندانسته که ارادهی خدا همان ايجاد و تحقق امور است و اراده همان فعل او است و مانند ارادهی ما نيست که اول اراده ميکنيم و تصميم ميگيريم سپس مقدمات کار را فراهم ميکنيم، بلکه اراده خدا همان ايجاد مراد است، چنانکه اميرالمؤمنين ÷فرموده است: «كلامه فعل منه» [۱۱۸]يعني کلام خدا از فعلش است. و فرموده: «إرادته هيالفعل».و قرآن کریم نیز فرموده است:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[يس: ٨٢] یعنی: «همانا که امر الهی هنگامی چیزی را اراده کند کافی است که بگوید به وجود بیا، پس به وجود میآید».
حضرت امير ÷در اين مورد فرموده است: «لا بصوت يقرع، ولا بنداء يسمع» [۱۱٩]. يعني امر و اراده الهی با صوتي که به گوش آيد و ندايي که شنيده شود نيست. در نتيجه اين حرف که ارادهی الهي پایين ميآيد و از خانههاي بشر خارج ميشود معني ندارد.
و باز در اين زيارت در وصف امام چنین ميگويد: «أشهد أن دمك سكن في الخلد»یعنی شهادت ميدهم که خون تو در بهشت ساکن است. چنین به نظر میآید که گمان کرده خاک کربلا بهشت است!
همچنين ميگويد: «يا وتر الله الموتور في السموت والأرض»یعنی اي فرد طاق خدا که در آسمانها و زمين طاق ماندهاي. و باز ميگويد: «والسبيل الذي لا يختلج دونك من الدخول في كفالتك التي أمرت بها» یعنی اي امام از تو ميخواهم مرا در راهی داخل کنی که نزد تو قطع نشدني است، و همچنین در کفالت خود که مامور به آن هستي نگهداری. زائر جاهل راه مستقيم خدا را رها کرده و ميخواهد با التماس، خود را در کفالت امام داخل کند! لابد تا به حال نماز نخوانده است و در نمازش به خداوند متعال ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾نگفته است! خداوند به رسول خود و به مومنين میفرماید: ﴿وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَيۡكُمۡ كَفِيلًا﴾[النحل: ٩١] یعنی: «شما خدا را کفیل خود قرار دادهاید». آيا به نظر بعضيها خدا براي کفالت کافي نيست؟! مگر قرآن را نخواندهاند که میفرماید:
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا ٣﴾[الاحزاب: ٣] یعنی: «بر خدا توکل کن و خدا برای وکالت کافی است».
و فرموده است:
﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَلِيّٗا وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ نَصِيرٗا ٤٥﴾[النساء : ٤٥] یعنی: «خدا برای سرپرستی و یاری کافی است».
میبینیم که اين جاهلان يا مغرضان کتاب خدا را رها کرده و به زيارتنامههایي جعلي چسبيدهاند که جز انحراف و تملق و چاپلوسي براي غير خدا، چیز دیگری در بر ندارد!
باز زيارتنامهساز ميگويد: «بكم فتح الله و بكم يختم»یعنی خدا توسط شما عالم را ايجاد کرده و به واسطه شما آن را به پایان میرساند. بايد به اين گمراه گفت يکي از اماماني که تو پنداشتهاي افتتاح عالم و ختم عالم توسط او بوده است، بيست و يک ماه با معاويهمبارزه کرد و قصد داشت او را از حکومت شام عزل کند، اما به سبب نافرماني پيروانش نتوانست به مراد خود برسد، حال چگونه ممکن است افتتاح کننده عالم یا خاتم آن باشد!
و در همين زيارت ميگويد: «بكم يمحو الله ما يشاء و بكم يثبت»یعنی خدا با شما هر چه بخواهد محو و اثبات ميکند. سوال این است که اگر اين کلمات شرک نباشد پس چه چیزی شرک است؟ خداوند میفرماید:
﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ ٣٩﴾[الرعد: ٣٩] یعنی: «خداوند آنچه را که بخواهد محو و اثبات میکند و ام الکتاب نزد او است».
پس ام الکتاب نزد رسول يا امام نيست تا چيزي را محو يا اثبات کنند! اين زيارتنامه سازان اصلاً با کتاب خدا کاري ندارند! حتي استوار نگهداشتن قدم رسول خدا و همه مومنين که امام نیز يکي از آنان است در دست پروردگار است چنانکه میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾[محمد : ٧] یعنی: «ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر [دین] خدا را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و قدمهایتان را ثابت نگه میدارد».
سپس ميگويد: «بكم يفك الذل من رقابنا»یعنی به واسطه شما ذلت از گردنهاي ما باز ميشود. در حالي که چندين قرن است ملت ما به واسطه همين خرافات و خيالات و غلوها و بدعتهاي شرک آميز زير بار استعمار کفار هستند! اللهم أفرغ علي صبراً وثبت أقدامي وانصرني على أهل الشرك والخرافات.ما اگر بخواهيم تمام خرافات اين زيارات را بيان کنيم از اختصار خارج خواهيم شد.
در اينجا نيز ميگويد: قبر امام را پيش رو يعني قبله قرار بده و نماز بخوان. در حالي که اين ضد قول رسول خدا صاست که فرموده: «لا تجعلوا قبري قبلة»یعنی قبرم را قبله قرار ندهيد.
مجلسي در زيارت هشتم به نقل از «کامل الزياره» ابن قولويه از مفضل و او از جابر بن يزيد روایت کرده است که او گفت: امام صادق به مفضل فرمود: پس از زيارت حرکت ميکني و براي هر قدمي که بر ميداري و يا ميگذاري، ثواب کسي داري که شهيد شود و در خون خود بغلطد. حال اگر زائر تا رسیدن به سر قبر هزار قدم بردارد، گويي هزار مرتبه شهيد شده است، در نتيجه مقام زائر از امام بالاتر ميشود، زيرا امام فقط يک بار شهيد شده ولي زائر هزار بار! اي کاش زيارتنامهساز جاهل ميدانست که ائمه †در دعاهاي خود براي نيل به يک بار شهادت به درگاه پروردگار آه و نالهی بسيار مينمودند که چنين توفيقي نصيبشان شود. ولي اين زائر با راه رفتن و تفريح، هزاران بار شهيد شده است! آيا با اين اعمال، دين را بازيچه نگرفتهاند؟ خداوند فرموده است:
﴿وَذَرِ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا﴾[الانعام: ٧٠] یعنی: «رها کن کسانی را که دینشان را به لهو و بازی گرفتهاند».
به هر حال دين غلوکنندگان چنين است که گويا وظيفهی امام و ماموم فرق دارد. امام بايد جهاد و قتال کند تا به فوز شهادت نایل شود ولي ماموم کافي است که زيارت کند و از امام ثواب بيشتري کسب کند!
آنگاه ميگويد: «ولك بكل ركعة ركعتها عنده كثواب من حجّ واعتمر ألف مرة وأعتق ألف رقبة وكأنما وقف في سبيل الله ألف مرة مع نبي مرسل»یعنی ثواب تو به هر رکعتي که نزد قبر امام بخواني مانند ثواب کسي است که هزار بار حج و هزار بار عمره به جاي آورده و هزار بنده را آزاد نموده و هزار بار با پيغمبر مرسل در ميدان جهاد حاضر شده است. چنین به نظر میرسد که در دين غلوکنندگان حساب و کتاب درستي در کار نيست، زيرا امام و اصحابش يک بار شهيد شدهاند ولي ثواب زائر امام، ثواب هزار بار جهاد به همراهي پيغمبر مرسل است و کسي هم حق ايراد ندارد. چرا؟ چون نويسندگان اين کتابها از بزرگان هستند و خواهند گفت فضولي موقوف!
اگر کمی دقت کنیم میبینیم که در سند اين زيارت مسالهای تعجبآور و بلکه دروغی شاخدار به چشم میخورد، زيرا مفضل روايت کرده از جابر بن يزيد که او گفته امام به مفضل گفت: ...، معلوم ميشود خود مفضل خبر نداشته که امام به او چه فرموده است، از اين رو فرمایش امام به خودش را از قول جابر نقل کرده است! نميدانم از مزخرفگويي راويان جعلکننده بايد تعجب کرد يا از کساني که اين اباطيل را با آب و تاب در کتب خود جمع کردهاند!.
در زيارت ديگري زائر به امام ميگويد: بگو: «لا إله إلا الله مع علمه منتهى علمه والحمد لله بعد علمه منتهى علمه وسبحان الله مع علمه منتهى علمه»گويا بافنده زيارت حالش سر جایش نبوده و نفهميده که چه ميگويد، زیرا براي علم خدا منتهي قائل شده است، در صورتي که علم خدا عين ذات او است و بعد و قبل و انتهايي ندارد و محدود نيست. لازم است بدانيم که نويسنده «کامل الزياره» مانند «صفار» کاسبي کم سواد بوده است، از اين رو هر چه را که راويان جعال گفتهاند جمع کرده است! وي از اهالي قم است و در آن زمان در شهر قم حوزه علميه وجود نداشته است، اگرچه اکنون هم به قول صاحب «معالم الأصول» و ديگران، اکثريت قريب به اتفاق علماء مقلد پیشینیان هستند.
و در همين زيارت به امام ميگويد: «كنت نوراً في الأصلاب الشامخة ونوراً في ظلمات الأرض ونوراً في الهواء ونوراً في السموات العلى كنت فيها نوراً ساطعاً لا يطفى»یعنی تو نوري در صلبهاي شامخ و والا بودهای و نوري در تاريکيهاي زمين و نوري در هوا و نوري در آسمانهاي مرتفع بودهای، تو در آنجا نوري بودهای که خاموش نمیشود. اين کلام آشفته همچون کلام کاهنان است که معناي محصّل و مفهوم مفيدي ندارد، فقط به کار مبهوت ساختن عوام ميآيد تا بافندهی زيارت با اين دعا که «البته همه کس به ژرفاي معاني آن نخواهد رسيد و هر دلي وعاء(ظرفی) اين معارف نتواند بود»! بتواند هر چه ميخواهد در مورد معناي عميق آن ببافد. اما اگر کسي با قرآن و احاديث معتبر پيامبر اکرم و ائمه †آشنا باشد به راحتي ميفهمد که اين جملات چقدر از لحن کلام پيشوايان اسلام به دور است.
در اين زيارت چنین میخوانیم که او قاتلان امام را نفرين کرده و ميگويد: «اللهم احلل بهم نقمتك وخذهم من حيث لا يشعرون»یعنی خدايا نقمت و عذاب خود را بر ايشان فرود آور و آنان را به گونهای که فکرش را هم نمیکنند [به عذاب خويش] مبتلا کن. گويا زيارتنامه نويس خبر ندارد که هزار سال است خدا ايشان را گرفته و مشمول نقمت قرار داده است!
به نظر ميرسد که اين غلو کنندگان و شيعه نمايان در دولت بني عباس با آنان رقابت داشته و مورد ضرب و شتم آنان بودهاند و ميخواستهاند مقابل بني عباس مذهب و پناهگاهي به وجود بیآورند، و چون علويان مورد احترام اکثر بلکه تمام مردم بودهاند، اين غلو کنندگان به نام آن بزرگواران هر چه توانستهاند از خود تراشيدهاند که آنان را بزرگ کنند و زير بيرق آنان سينه زده و دکاني براي خود باز کنند و عدهای را استثمار نمايند. در واقع برايشان هیچ اهميتی نداشته است که بافتههايشان مورد قبول و رضايت آن عزيزان قرار بگیرد يا خیر. و با جعل اين زيارات و روايات خرافي تا حدود زيادي در وصول به مقصود خويش موفق شدهاند.
در دعاي اين زيارت ميگويد: «فكن يومئذ في مقامي بين يدي ربي لي منقذاً فقد عظم جرمي»یعنی روزي که در حضور محکمهی الهي ايستادهام مرا از عذاب نجات بده زیرا جرم من بسیار زیاد است. گويا نميداند که خدا با استفهام انکاري به رسولخدا فرموده است: ﴿أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ ١٩﴾[الزمر: ١٩] یعنی: «آیا تو آنکه را که اهل آتش است نجات میدهی؟»يعني تو نميتواني او را نجات دهی. چنانکه در قرآن کريم آمده است نه حضرت نوح ÷توانست پسر و همسرش را از عذاب الهي برهاند و به سعادت برساند و نه حضرت لوط÷موفق شد همسرش را از قهر الهي نجات دهد. در مورد تقاضاي حضرت نوح ÷خداوند او را مورد عتاب قرار میدهد و ميفرمايد:
﴿فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ﴾[هود: ٤٦] یعنی: «نادانسته چیزی از من مخواه».
و حتي به خود خاتم النبيين صدر مورد رخصتي که به برخي از منافقين داده بود ميفرمايد:
﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ﴾[التوبة: ٤٣] یعنی: «خدا تو را ببخشد، چرا به آنان اجازهی (عدم حضور در جهاد را) دادی».
و در قرآن به آن حضرت چنین خطاب شده است:
﴿قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ١٥﴾[الانعام: ١٥] یعنی «بگو اگر از پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی بزرگ میترسم».
و در احاديث بسياري فرموده است که راه نجاتي جز عمل صالح نيست و از آن جمله در مورد خويش فرموده است: «لو عصيت لهويت»یعنی اگر عصيان کنم سقوط ميکنم. و يا اینکه به دختر بزرگوارش حضرت فاطمهی زهرا عليها السلام ميفرمود: عمل کن و بدان که من نميتوانم تو را بي نياز کنم. حضرت علي ÷نيز در اواخر دعاي کميل عرض ميکند: «اغفر لمن لا يملك إلا الدعاء فانك فعال لما تشاء» یعنی پروردگارا کسي را که جز دعا چيزي ندارد بيامرز، همانا که تو هر چه بخواهي ميکني. ونيز مينويسد: «وإنما هي نفسي أروضها بالتقوى لتأتي آمنة يوم الخوف الأكبر، و تثبت على جوانب المزلق»یعنی نفس خود را به پرهيزکاري تربيت و رام ميکنم تا در روز قيامت که در آن ترس بزرگی در پیش است ايمن باشد و بر اطراف لغزشگاه ثابت بماند. [۱۲۰]
مثل اینکه اين زيارتساز نادان خبری از اسلام ندارد، زیرا شفاعت به دست خدا است و دستگيري از مجرمين به دست زائر و يا امام نيست بلکه به اختيار خود خدا است. چنانکه در دعاي جوشن کبير نيز در بند ٩ و ۶٩ به خداوند عرض ميکنيم: يا شافع، يا شفيع.
و ديگر اینکه گويد: «يا ليتني كنت معك وأبذل مهجتي فيك نفسي فداكم ولمضجعكم»یعنی اي کاش با تو بودم و در راه تو خونم را ميريختم جانم فدايت و فداي قبرت. اين زائر خبر ندارد که جان را في سبيل الله یعنی در راه خدا بايد بذل کند نه در راه امام. امام خودش مجاهد في سبيل الله است. به اضافه جان را فداي قبر نبايد کرد. در زمان ما روضهخوانان ميگويند: اي عاشقان قبر حسين! ولي شايد ندانند که بنا به مندرجات کتاب مجلسي نه تنها عاشق قبر که فداي قبر هم ميتوان شد!
در اين زيارت مکرر ميگويد: پيشاني و طرف راست و چپ صورت را بر خاک قبر بگذار و التماس کن و از امام مهماننوازي و شفاعت و این و آن بخواه. جاي سؤال است که اگر امام زنده بود و مردم اين کارها را با او ميکردند از آنها ميپذيرفت يا خير؟ در احادیث میخوانیم وقتی که خواستند دست رسول خدصرا ببوسند نگذاشت و حضرت امير ÷از استقبال مردم ساباط مدائن منع کرد و ايشان را مذمت فرمود و در روايت است که اصحاب هرگاه پيامبر را میدیدند برایش بلند نمیشدند، چون میفهمیدند که از این کار خوشش نمیآید وحتي وقتي يکي از اصحاب عرض کرد: «يارسول الله أنت سيدنا وذوالطول علينا»یعنی اي رسول خدا تو سرور و صاحب برتري و بخشش بر ما هستی، پيغمبر صرويش را درهم میکشيد و میفرمود: «السيد الله لا يستهوينكم الشيطان»یعنی سرور خدا است، [به هوش باشيد] که شيطان شما را از راه به در نبرد. حال آيا امام از پيشاني روي زمين گذاشتن براي او خشنود ميشود؟ خصوصاً اينک که امام در دنيا نيست و از اين عالم اطلاعي ندارد، پس اين تملقات چه فایدهای دارد؟ ما قبلاً بیان داشتیم که جهان برزخ و سالن انتظار قيامت و عالم بي خبري از دنيا ميباشد. آري به غير از خدا هیچ ملجا و پناهي نيست نه براي پيغمبران و نه براي مردم ديگر. و رسول خدا صفرموده است: «إنه لا يستغاث بي وإنما يستغاث بالله»يعني شایسته نیست که از من درخواست پناه دادن شود، این خداوند است که از او درخواست پناه میشود.
[۱۱۸] نهج البلاغه، خطبهی ۱۸۶. [۱۱٩] نهج البلاغه، خطبهی ۱۸۶. [۱۲۰] نهج البلاغه، نامهی ۴۵.