خرافات وفور در زیارات قبور

فهرست کتاب

باب حیرت‌انگیز «فضل نجف و آب فرات»

باب حیرت‌انگیز «فضل نجف و آب فرات»

۱- مجلسي روايت کرده که نجف کوهي بزرگ‌تر از تمام کوه‌هاي زمين بوده است، چون در ايام طوفان نوح÷فرزند آن حضرت به آن کوه پناه برد، خدا به آن کوه خطاب کرد که آيا کسی از عذاب من به تو پناه می‌برد؟ کوه از ترس خطاب، قطعه ‌قطعه شد و تبديل به شن نرم گرديد و به طرف شام رفت و ناپديد شد! مي‌پرسيم مگر کوه عصيان کرده بود، اگر مجرمي به کوهي پناه برد آيا کوه مقصر است؟ در اين صورت بايد تمام کوه‌ها از ترس به شن نرم تبديل شوند!

۲- مجلسي روايت کرده که نام زمين نجف «بانقيا» بوده و هر شب در آن زلزله مي‌شد، چون حضرت ابراهيم ÷با فرزندش از آنجا گذشت و شبي خوابيد زلزله‌اي رخ نداد، مردم تعجب کردند و گفتند چه شده که امشب زلزله‌ای نيامد، گفتند پيرمردي با بچه‌اش آنجا خوابيده‌اند، مردم از ابراهيم ÷خواستند تا در آنجا بماند، ولي آن حضرت نپذيرفت وگفت اين زمين را به من بفروشيد، گفتند مال خودت، گفت خير من آن را مي‌خرم و آنجا را به قيمت هفت بز و چهار الاغ خريد، فرزندش گفت: اي خليل الرحمن براي چه اين‌جا را خريدي؟ نه زراعتي دارد و نه فائده‌اي؟ گفت: ساکت شو، تو نمی‌دانی که خداي عزوجل از پشت اين زمين هفتاد هزار تن را محشور مي‌کند که بدون حساب وارد بهشت مي‌شوند و هر کدام از آنان براى مردم بسيار شفاعت مي‌کنند!. بايد دانست که هيچ کس حتي انبياء و اولياء بدون حساب و سؤال وارد بهشت نمي‌شوند چنان‌که خدا فرموده:

﴿فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلَّذِينَ أُرۡسِلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٦[الاعراف: ٦] یعنی: «بدون تردید ما از کسانی که رسولی برایشان فرستاده شده بازپرسی می‌کنیم و از پیامبران نیز بازپرسی می‌کنیم».

پس اهل نجف نيز هم‌چون ديگران مسئول‌ بوده و با اين قبيل احاديث نمي‌توان از کسي سلب مسؤوليت نمود.

۳- و باز روايت کرده که مردي از اهل کوفه به نزد امام باقر ÷رفت، حضرت از او پرسيد: آيا تو هر روز از آب فرات غسل مي‌کني؟ گفت: نه، فرمود: هر جمعه؟ گفت: نه، فرمود: هر سال؟ گفت: نه، امام فرمود: پس تو از خير محرومي! مي‌گوييم لابد از اسلام هم محروم بوده زيرا اسلام خير است.

۴- و نیز از قول حضرت امیر÷روایت کرده که چهار نهر است که از بهشت می‌باشد، نهر آب بهشت همان فرات است و نهر عسل همان رود نیل مصر است، و نهر خمر همان رود سیحان است و نهر شر همان رود جیحان است! بنابراین می‌توان گفت خدا فضلی به اهل بهشت ندارد، زیرا همان نهرهایی که در سوره‌ی محمدصفرموده در دنیا به مردم داده است!

۵- در همين باب روايت کرده که امام صادق فرمود دو رود از رودهای دنیا مؤمن هستند، رود نيل و فرات ولي رود فرات شيعه است! لابد نهرهاي ديگر همه کافر يا سني‌اند! و باز از امام صادق ÷روایت کرده که چهار مکان ايام طوفان از خدا ياري خواستند و خدا آنان را بالا برد، بيت‌المعمور و نجف و کربلا و طوس! معلوم نيست چرا مکه و مدينه فرياد نکرده‌اند؟ ديگر آن‌که اگر نجف وکربلا و طوس يا بيت‌العمور بالا رفته‌اند پس چرا هنوز روي زمين‌اند؟!

۶- مجلسي ادعا کرده که از ویژگی‌های نجف اين است که هر کس در آن‌جا بميرد عذاب قبر و حساب و کتابی ندارد! و دليل متقن جناب مجلسي خواب‌هايي است که ديده‌‌اند! معلوم مي‌شود يکي از ادله‌ی آقاي مجلسي خواب است! جناب ايشان نقل کرده که جنازه‌‌اي را آوردند در کوفه روي سکوي مقابل قبر حضرت مسلم گذاشتند يکي از حاملين جنازه چرتش برد، ديد کسی از دور با صدای بلند به ديگري مي‌گويد: بيا زود به حساب او برسيم قبل از آنکه به سرحد نجف برسد که ديگر براي محاسبه اعمالش به او دسترسي نخواهيم داشت، اين مرد از چرت خود بيدار شد و فوراً جنازه را برداشتند و او را به نجف وارد کرد واز حساب و کتاب مامورين الهي فراری داد! مي‌گوييم نعوذ بالله تقصير خدا است که مامورين بي‌کفايتي گماشته که بندگان را از محاسبه اعمال فراری مي‌دهند، چنين خدايي واقعاً شايسته کتابي مثل بحار می‌باشد! ولي خداي قرآن غير از اين است و فرموده:

﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٢٣[النساء: ١٢٣] یعنی: «هر کس عمل بدی انجام دهد، به سبب آن کیفر داده می‌شود و هیچ ولی و فریادرسی جز خدا نخواهد یافت».

در دستگاه خداي حقيقي بندگان هيچ کاره‌ا‌ند و کسي نمي‌تواند از حکومت و کيفر او بگريزد. متأسفانه روضه‌خوان‌ها نیز کاري به قرآن ندارند، و سر و کارشان با خواب‌هاي مجلسي است زيرا براي دکانشان مثل این خواب‌ها بسیار سودمند است!.

٧- مجلسي در باب دوم همين قسمت به خيال خود با استناد به خواب‌‌ها و کرامات و روايات غلوکنندگان خواسته تا اثبات کند که مدفن حضرت امير ÷که تقريباً تا دو قرن مجهول بوده در نجف است! البته اين اصرار وي نيز بي‌وجه نيست زيرا اگر مدفن حضرت معلوم نگردد آن همه در آمد موقوفات و نذورات و درهاي زرين و گنبد وگلدسته‌‌هاي طلا و جواهرات وکاخ‌هاي بسيار مهمل مي‌‌ماند! و بازار گروهي کساد مي‌شود!

يکي از علماي معاصر به نام آيت الله خالصي مي‌گويد: به نجف رفتم و گلدسته‌‌ها و گنبد زرين و در و پيکر طلا و سیمين و جواهرات ثمين را ديدم و گفتم: يا اميرالمؤمنين! شما در زندگي روي خاک مي‌خوابيدي و لذا رسول خدا‌صشما را ابوتراب خطاب کرد، در اين فکر بودم که ناگاه بوی متعفنی بارگاه آن حضرت را فرا گرفت و معلوم شد جنازه گنديده‌‌اي را از راه دور براي طواف آورده‌‌اند، در حالي که اين کار از بزرگ‌ترین بدعت‌ها است و رسول خدا صو ائمهاز طواف بر قبر نهي کرده‌‌اند، و شرع اسلام حمل جنازه از شهري به شهر ديگر را نمي‌ پسندد، ولي متصديان امور دين مردم را آگاه نکرده‌‌اند تا در شهرهايي مانند نجف و مشهد و قم و ... این‌گونه قبرها را به قيمت‌‌هاي بسيار گزاف نخرند! به خدّام گفتم: چرا مي‌گذاريد فضاي بارگاه را این‌گونه خراب کنند، مگر اين شهر بهداري ندارد، گفتند: اي آقا خبر نداري از چوب‌هاي همين تابوت‌هاي متعفن که داراي ميکروب است، جعبه‌ی خرما مي‌‌سازند و به اطراف مي‌فرستند!