۱۹۶- دعای موسی÷(۲)
از دیگر دعاهای موسی÷اینکه وقتی خداوند او را به سوی فرعون و قومش روانه کرد تا آنان را به سوی اسلام فراخواند از پروردگارش درخواست کرد که او را در تبلیغ رسالت و بیان دین، موفق گرداند، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي ٢٥ وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي ٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي ٢٧ يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي ٢٨ وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي ٢٩ هَٰرُونَ أَخِي ٣٠ ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي ٣١ وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي ٣٢ كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا ٣٣ وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا ٣٤ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا ٣٥﴾[طه: ۲۵-۳۵].
«گفت: پروردگارا، سینهام را برایم بگشا و کارم را برای من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند و از خانوادهام دستیاری برای من بگمار. هارون، برادرم را. تواناییام را با او استوار دار و او را در کارِ من شریک ساز تا تو را بسیار تسبیح گوییم و بسیار تو را یاد کنیم بیگمان تو به [حال] ما بینایی».
این دعایی بزرگ در جایی مهم است، همچنان که حافظ ابن کثیر میگوید: «این درخواستی از سوی موسی÷به پروردگارش است که برای آنچه او را روانه میکند سینهاش را گشاده و فراخ دارد، چرا که خداوند او را به کاری بزرگ و قضیهای مهم دستور داده، او را به سوی بزرگترین پادشاه روی زمین آن دوران روانه داشته، پادشاهی که جبارترین و کافرترین پادشاه زمان خود است و بیشترین لشکر و آبادترین سرزمینها را در اختیار دارد اما از لحاظ سرکشی و طغیان از همه وحشیتر و ستمگرتر است. کارش به جایی رسید که ادعا کرد خداوند را نمیشناسد و برای مردم تحت امر خود فرمانروا و فریادرسی جز خود سراغ ندارد» [۱۰۴]در این موقعیت دعا برای گشایش سینه برای موسی از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که آن قدرتی معنوی است، پیامبرخدا موسی÷برای انجام این مسوولیت بزرگ از آن بهره میجوید، گشایش سینه سبب صبوری و تحمل سختیها و روی آوردن به این دعوت با همت و نشاط و جدیت میگردد، اما کمتحملی و ملول شدن از اسباب ضعف و بیحالی و بیقوتی است، و کسی که حالش چنین باشد شایسته هدایت کردن مردم و دعوت آنان به سوی خداوند نیست. همچنان که خداوند سبحان به پیامبرش محمدجمیفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ﴾ [آل عمران: ۱۵۹].
«پس به [لطف] رحمتی از [سوی] خدا با آنان نرمخو شدی و اگر درشت خویِ سختدل بودی، به یقین از پیرامونت پراکنده میشدند».
به همراه شکیبایی و سعهصدر و گشوده شدن سینه ناگزیر باید خدا کار را آسان ساخته و توفیقاش دهد به همین خاطر موسی÷در این دعا میگوید:
﴿وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي ٢٦﴾[طه: ۲۶].
«و کارم را برای من آسان گردان».
حافظ ابن کثیر/میگوید: «یعنی: جز این نیست که تو یاور و کمککننده و حامی و پشتیبان من هستی وگرنه من توان چنین کاری را ندارم» [۱۰۵]شیخ ابن سعدی/میگوید: «یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعیاش آغاز کند، و هرکس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است، و او را به نزدیکترین راهی که وی را به پذیرش حق میرساند دعوت کند» [۱۰۶]سپس بیشک از مهمترین ابزارهای دعوت به سوی خدا توانایی دعوتگر بر فن بیان و تفهیم سخن خود است و به همین خاطر موسی از پروردگارش خواست او را در این کار [نیز] موفق گرداند و گفت:
﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي ٢٧ يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي ٢٨﴾.
«و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند».
چنانکه مفسرین گفتهاند موسی لکنت زبان داشت و سخنانش خوب فهمیده نمیشد، لذا از خداوند خواست که گره زبانش را بگشاید، تا آنچه را که میگوید، بفهمند، و منظو وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود.
به همین خاطر علامه ابن سعدی/از جمله درسهای قابل برداشت از سرگذشت موسی÷را اینگونه بیان داشته است: «بیشک فصاحت و بلاغت از جمله ابزارهای یاریگر تعلیم و آموزش و برپا داشتن دعوت و تبلیغ است، لذا موسی÷از پروردگارش خواست که گره از زبانش بگشاید تا سخنش را دریابند وقتی که سخن فهمیده شود وجود لکنت زبان جای هیچ نقص و ایرادی نیست، به خاطر کمال ادب موسی÷با پروردگارش از او درخواست نکرد که لکنت زبانش را به طور کامل برطرف نماید بلکه از او خواست به همان اندازه که او بتواند کار دعوت را انجام دهد این لکنت زبان مرتفع گردد» [۱۰۷]حسن بصری/میگوید: «پیامبران به اندازه نیاز از خداوند درخواست نمودهاند به همین خاطر مقداری لکنتزبان در موسی÷باقی ماند» [۱۰۸].
سپس موسی گفت:
﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي ٢٩ هَٰرُونَ أَخِي ٣٠ ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي ٣١ وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي ٣٢﴾[طه: ۲۹-۳۲].
«و یاوری از خانوادهام برای من قرار بده. هارون برادرم را. تواناییام را با او استوار بدار. و او را در کارم شریک کن».
حافظ ابن کثیر میگوید: «این نیز درخواستی از سوی موسی÷در موضوعی بیرون از وجود خود اوست و آن یاری برادرش هارون در حقّ او است» [۱۰۹].
در جایی دیگر از قرآن کریم توضیح و تفسیر این درخواست از سوی موسی÷آمده است آنجا که خداوند سخن او را نقل میکند که:
﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا يُصَدِّقُنِيٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ٣٤﴾[القصص: ۳۴].
«برادرم هارون که از من زبان بلیغتر و فصیحتری دارد با من بفرست تا یاور من بوده و مرا تصدیق نماید. چرا که میترسم تکذیبم کنند و دروغگویم نامند».
موسی÷از پروردگارش طلب کرد که برادرش هارون را در امر نبوت و تبلیغ رسالت شریک او گرداند، و این به خاطر ارزش و اعتباری بود که موسی÷نزد خداوند داشت. او پادر میانی کرد که خداوند به برادرش [نیز] وحی نماید، موسی÷درخواست نمود که این یاور از خانوادهاش باشد، چون کمک و یاری یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. و گفته شده: کسی برای برادرش سودمندتر از موسی÷نبوده [زیرا برای برادرش درخواست نبوت نمود] [۱۱۰]سپس موسی÷به بیان فایده این درخواستش پرداخته و گفت:
﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا ٣٣ وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا ٣٤﴾[طه: ۳۳-۳۴].
«تا تو را بسیار تسبیح گوییم و بسیار تو را یاد کنیم».
علامه ابن سعدی/میگوید: «موسی÷میدانست که مدار دین و همه عبادتها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری و نیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادتها را بسیار انجام دهند» [۱۱۱]. همچنین ایشان/بیان داشته که ذکر همان چیزی است که خداوند آفریدهها را به خاطر آن پدید آورده است و عبادت همگی ذکر خداوندند همچنین ذکر، آدمی را بر قیام به طاعتها یاری میدهد هر چند این طاعتها سخت باشند و ایستادن رویاروی ستمگران را برایش آسان میکند و کار فراخوانی به سوی خداوند متعال را بر او سهل مینماید، هنگامی که خداوند موسی÷را به سوی فرعون فرستاد به او گفت:
﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوكَ بَِٔايَٰتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي ٤٢﴾[طه: ۴۲].
«تو و برادرت همراه با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نورزید» [۱۱۲].
یعنی: در یاد کردن من تنبلی و بیتوجهی ننمایید چرا که ذکر من سلاح و ادوات شماست.
موسی÷در پایان همه این مطالب دعایش را اینگونه به پایان رساند:
﴿إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا ٣٥﴾[طه: ۳۵].
«همانا تو به حال ما آگاه هستی».
«حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همه کارها میدانی و تو از خود ما به ما آگاهتر و مهربانتر میباشی. پس آنچه را از تو خواستهایم به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن» [۱۱۳]خداوند دعای پیامبرش موسی کلیم الله ÷را پذیرفت و فرمود:
﴿قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ ٣٦﴾[طه: ۳۶].
«همهی آنچه که خواستهای به تو داده شد ای موسی».
«سؤل» یعنی: تقاضا و درخواست. همچنین خداوند در پاسخ به درخواست موسی میگوید:
﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بَِٔايَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ ٣٥﴾[القصص: ۳۵].
«[خدا درخواست موسی را پذیرفت و بدو] گفت: ما بازوان تو را به وسیله برادرت [هارون] تقویت و نیرومند خواهیم کرد، و به شما سلطه و برتری خواهیم داد، و لذا به سبب [قدرت] معجزات ما آنان به شما دسترسی نمییابند و بر شما پیروز نمیگردند. بلکه شما و پیروانتان چیره و پیروزید».
خداوند بیان داشته که دعایش را پذیرفته و انتظارش را برآورده ساخته است و او را به واسطهی برادرش یاری کرده و تقویت نموده و در برابر فرعون و قومش، سلطه و اقتداری بدانان داد که دیگر راهی برای اذیت و آزارشان باقی نماند، چرا که به موسی و برادرش معجزات درخشانی داده و آنان را با آن معجزات نیرومند گرداند و پیروزی و چیرگی و عاقبت نیک را از آنِ موسی و هارون و پیروانشان گرداند. خداوند بهترین سرپرست و یاور و یاریگر است.
[۱۰۴] تفسیر ابنکثیر (۵/۲۷۶) [۱۰۵] تفسیر ابنکثیر (۵/۲۷۶) [۱۰۶] تفسیر ابنسعدی (ص: ۵۸۷) [۱۰۷] تیسیراللطیف المنان (ص: ۱۳۶) [۱۰۸] این سخن را ابنکثیر در البدایة والنهایة (۲/۶۰) نقل کرده است. [۱۰۹] تفسیر ابنکثیر (۵/۲۷۷) [۱۱۰] تفسیر ابومظفر سمعانی (۳/۳۲۸) [۱۱۱] تفسیر ابنسعدی (ص: ۵۸۷) [۱۱۲] تیسیر اللطیف المنان (ص: ۱۳۵) [۱۱۳] تفسیر ابنسعدی (ص: ۵۸۷)