۲۱۹- دعاهایی جامع از سنت نبوی (۵)
۹- از ابوهریره سروایت شده که گفت: رسول اللهجفرمودند: «اَللَّهُمَّ انْفَعْنِي بِمَا عَلَّمْتَنِي، وَعَلِّمْنِي مَا يَنْفَعُنِي، وَزِدْنِي عِلْماً: خداوندا مرا به آنچه علم دادهای منفعت عطا فرما و به من علم آنچه را که مفید است عنایت بفرما و به علم من بیفزای» [۲۴۷].
این حدیث دربردارندهی دعایی کامل درخصوص علم و دانش و آن چیزهایی است که شایسته است انسان مسلمان در رابطه با فراگیری علم در نظر داشته باشد. در حقیقت این حدیث در دستیابی به این خواستهی بزرگ و هدف عظیم از سه جمله تشکیل یافته است.
۱- اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ انْفَعْنِي بِمَا عَلَّمْتَنِي»در این جمله از خدا درخواست میکند که از آنچه از علوم مفید و سودمند را که به او میآموزد بهره ببرد چرا که هدف از علم، عمل بدان است و هر علم شرعیای که شارع بدان سفارش داده فقط از آن جهت بوده که وسیلهای برای بندگی کردن و تعبد خدا با آن بوده است چرا که شرع فقط برای تعبد و بندگی آمده و هدف از بعثت انبیاء نیز همان بوده است بلکه نصوص [کتاب و سنت] دربردارنده تهدید و ارعابهای شدیدی درخصوص کسی است که به علم خود عمل نمیکند و بیشک آدمی در قیامت درباره علمش که به چه مقدار از آن عمل نموده مورد بازخواست قرار میگیرد و هر آنکه به علم خود عمل نکند علم او مایه تأسف و پشیمانی، و وبالی بر گردنش میگردد.
و به خاطر عظمت و اهمیتی که این مطلب (بهره بردن از علم) دارد و اینکه مقصود اصلی از طلب علم همان بهرهگیری صحیح از آن است، در اینجا و در این دعا بهرهگیری از علم بر خود درخواست علم پیش انداخته شده است و هرگاه که از علم بهرهبرداری [صحیح] صورت نگیرد این علم وبال و حجتی علیه صاحبش میشود، همچنان که پیامبرجمیفرماید: «وَالْقُرْآنُ حُجَة لَكَ أَوْ عَلَیْكَ [۲۴۸]: و قرآن بر نفع یا ضرر تو، دلیل است» قرآن دلیلی به نفع صاحبش است اگر بدان عمل کند و اگر در عمل به آن کوتاهی کند حجتی علیه او میشود.
چه بسا دیگر انسانها از علم آدمی به خوشبختی و سعادتی دست یابند که خود شخص به خاطر کوتاهی و کمکاری در عمل به آن علم بدان دست نیابد. شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «به همین خاطر از جمله بهترین دعاها این دعا است که: پروردگارا مرا عبرت و اندرزی برای دیگران قرار مده، و کسی را به خاطر آنچه از من آموخته، از من خوشبختتر مگردان» [۲۴۹].
این دعایی مأثور نقل شده از مطرف بن عبدالله بن شخیر/است که امام احمد در کتابش الزهد آن را از او نقل کرده است [۲۵۰].
۲- اینکه میگوید: «وَعَلِّمْنِي مَا يَنْفَعُنِي»و به من علم آنچه را که مفید است عنایت بفرما، در این جمله از خداوند درخواست اعطای علم مفید و سودمند مینماید. علم مفید همان: ۱- علم شریعت است که به مکلف آنچه را که از امور دینیاش در عبادات و معاملاتش بر او واجب است میآموزد، ۲-علم به پروردگار و اسماء و صفات او، و آنچه واجب است تا در راستای برپا داشتن دستور و اجرای طاعتش انجام دهد، میباشد. و از نشانههای آن که خداوند خواهان دستیابی بندهاش به خیر است این است که او را در طلب و تحصیل این علم موفق گرداند همچنان که در حدیث صحیح از پیامبرجنقل شده که فرمودند: «مَنْ یُرِدِ اللهُ بِهِ خَیْراً یُفَقِّهْهُ فِيالدِّیْنِ: خداوند به هرکس اراده خیر بنماید، فهم دین را به او عطا میکند» [۲۵۱]این خیر به مجرد کسب علم به دست نمیآید بلکه باید بدان علم، عمل نمود.
ابن قیم/میگوید: «مفهوم این حدیث این است که هرکس خداوند تفقه در دین را به او عطا نکند درحقیقت خیر او را نخواسته است، همانگونه که وقتی خیر کسی را بخواهد فهم دین را به او میآموزد و هرکس که فهم دین را به او بیاموزد برایش اراده خیر نموده است و مراد از فقه، علم همراه با عمل است اما اگر مراد فقط علم باشد این حدیث بر آن دلالت ندارد که کسی که فقه دین داشت قطعاً خیر او در نظر گرفته شده است زیرا در چنین صورتی فقه، شرط برای اراده خیر خواهد بود» [۲۵۲].
همانا در حدیث صحیح از رسول اللهجنقل شده، از علمی که سودمند نباشد به خدا پناه برده است [۲۵۳].
۳- اینکه میگوید: «وَزِدْنِي عِلْماً»و به علم من بیفزای، همانند این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا ١١٤﴾[طه: ۱۱۴].
«و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزا».
نظر به اینکه خداوند سبحان به پیامبرشجدستور داده که از او افزونی علم را درخواست نماید بیشک علم، خیر است، و فزونی خیر امری مطلوب و پسندیده است و این خیر از جانب خدا است و راه رسیدن و دستیابی به این خیر، تلاش و کوشش، و اشتیاق به علم و درخواست آن از خدا و طلب یاری و نیازمندی نمودن از او، برای این امر در هر زمانی است.
مادام که آدمی این حال را داشته باشد که در راه یادگیری آنچه به او نفعی میرساند بکوشد و از آنچه یاد گرفته بهره ببرد و تا لحظهی رسیدن به خدا و دیدار او بر علمش افزوده گردد او پیوسته در حال خوشهچینی خیر است، پس چه حال نیکو و چه فرجام خوبی خواهد داشت.
در اینجا باید به این نکته تذکر داد که کسی که از خدا میخواهد که به او علم سودمند داده و او را از آنچه یاد داده بهرهمند گرداند و بر دانشش بیفزاید ناگزیر باید اسباب مشروع جهت کسب علم و بهرهگیری نیکو از آن را به کار گیرد آن هم در طی مدارج ترقی و ارتقای مقام و رفتن در مسیری که منجر به این امور میگردد، نه اینکه فقط بر دعا کردن بسنده کرده و مقدمات را فراهم نکند، چرا که بیشک «دعاهای قرآنی و نبوی، امرهایی که در آنها آمده یا ستایشهایی که درباره دعاکنندگان به آنها آمده باید لوازم و اسباب آنها را فراهم نمود مثلا وقتی از خدا میخواهیم که ما را هدایت دهد لازم است تمام اسباب رسیدن به هدایت را اعم از علم و عمل بدان را فراهم نمود» [۲۵۴]درخصوص درخواست علم از خداوند نیز چنین است نیازمند تمامی مقدماتی است که علم با آن به دست میآید و از خلال آن بهرهگیری از آن محقق میگردد.
ابن قیم/این وسائل را در شش نکته خلاصه کرده است، میگوید: «علم شش مرتبه دارد: ۱- درخواست نیکو. ۲- خوب گوش دادن و توجه کردن، ۳- درک و فهم زیبا [ی مطلب] ۴- به خاطر سپردن، ۵- آموزش دادن آن، ۶- که ثمرهی علم است - عمل به آن و مراعات حدود آن است» [۲۵۵]سپس بیان داشته که محروم ماندن از علم با اموری ضد اینها رخ میدهد: ۱- ترک درخواست و نطلبیدن، ۲- به خوبی گوش ندادن و توجه نکردن ۳- فهم نادرست ۴- به خاطر نسپردن ۵- عدم نشر و آموزش آن [به دیگران]، ۶- عمل نکردن به آن.
چه زیباست که فرد مسلمان ضرورت و نیازش به علم را درک کرده و از پروردگارش درخواست نماید که او را در راه کسب علم مفید به حرکت درآورده و او را در بهرهگیری و افزایش درجاتش در علم و عمل بدان موفق گرداند. نیاز آدمی به علم شدیدتر از نیازش به خوراکی و آشامیدنی است چرا که نیاز آدمی به خوراکی و آشامیدنی چند مورد محدودی در طی روز است اما هر لحظه نیازمند علم است.
امام احمد/میگوید: «آدمیان بسیار به علم نیازمندتر هستند تا غذا و آب، چرا که در هر روز یک یا دو بار به خوراکی و نوشیدنی نیازمند میگردند در حالی که هر لحظه نیازمند علم هستند» [۲۵۶].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما را از آنچه به ما آموخته بهرهمند گرداند و چیزی را به ما بیاموزاند که به ما سود برساند، و بر علم ما بیفزاید، بیشک خداوند شنونده دعا و اجابتکننده آن و نزدیک است.
[۲۴۷] ترمذی (۳۵۹۹)، و ابنماجه (۳۸۳۳) و آلبانی/در «صحیح سنن ترمذی (۳/۴۷۶) آن را صحیح دانسته است. [۲۴۸] این حدیث را مسلم (۲۲۳) روایت کرده است، به نقل از ابومالک اشعریس. [۲۴۹] مجموع الفتاوی (۱۴/۳۰۷) [۲۵۰] الزهد اثر امام احمد (شماره: ۱۳۵۸) [۲۵۱] این حدیث را بخاری (۷۱)، و مسلم (۱۰۳۷) به نقل از معاویه پسر ابوسفیانسروایت کردهاند. [۲۵۲] مفتاح دارالسعاده (۱/۲۴۶) [۲۵۳] حدیث را مسلم (۲۷۲۲) از زیدبنارقم سروایت کرده است. [۲۵۴] مجموع الفوائد اثر ابنسعدی (ص: ۹۷) [۲۵۵] مفتاح دارالسعاده (۱/۵۱۱) [۲۵۶] این مطلب را ابنقیم در کتاب مفتاحدار السعاده (۱/۳۰۱) بیان داشته است.