۲۲۳- احادیث پناه جستن (۴)
۵- در صحیح مسلم از زید بن ارقم سروایت شده که گفت: به شما چیزی نمیگویم، مگر آنچه را که پیامبر خداجبه هنگام دعا میفرمود، آن حضرت میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِكَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْكَسَلِ، وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ، اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِي تَقْوَاهَا، وَزَكِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَكَّاهَا، أَنْتَ وَلِيُّهَا وَمَوْلاَهَا، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِكَ مِنْ عِلْمٍ لاَيَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لاَيَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لاَتَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَة لاَیُسْتَجَابُ لَهَا: خداوندا! همانا من از ناتوانی و سستی و ترس و آزمندی و پیری و عذاب قبر به تو پناه میآورم. خداوندا به نفسم تقوای آن را ببخشای، و آن را پاک بگردان، تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگرداند، تو صاحب و سرپرست آن هستی. خداوندا همانا من از دانشی که سود نمیرساند، و قلبی که خشوع ندارد، و نفسی که سیر نمیشود، و از دعایی که پذیرفته و اجابت نمیشود، به تو پناه میآورم» [۲۷۶].
ابتدای این حدیث که میفرماید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَجْزِ، وَالْكَسَلِ، وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَالْهَرَمِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ»مشتمل بر پناه بردن به خدا از شش مسأله است که پیشتر و در احادیث قبلی درباره آن سخن گفته شد.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِي تَقْوَاهَا...»تا آخر حدیث، دربرگیرنده دعا برای برخوردار شدن نفس از تقوا و پاک شدن آن است، همچنین از چهار مسأله به خدا پناه برده شده: از علمی که سود نمیرساند، و از قلبی که خشوع ندارد، و از نفسی که سیر نمیشود، و از دعایی که پذیرفته نمیشود. اینها مسائلی مهم و تقاضاهایی ارجمندند، نیکوست که کنارشان ایستاد و در مفاهیم و مقاصد آنها اندیشید.
علامه شوکانی میگوید: در این حدیث دعایی از پیامبرجآمده که از خداوند درخواست تقوای نفس و پاکی آن را نموده، یعنی: خداوند آن را در ایمان و پاکی کامل گرداند.
سپس از علمی که سودی نرساند به خدا پناه برده چرا که این علم وبال گردن صاحبش، و شاهدی بر ضد او میگردد، همچنین از قلبی که خشوع ندارد به خدا پناه برده چرا که این قلب خشن و سخت شده و نصیحت و اندرز تأثیری در آن نمیکند، و با تشویق متمایل نشده و از ترساندن نمیترسد. و از نفسی که سیر نمیشود به خدا پناه برده چرا که این نفس به چیزهای پوچ و بیاعتبار حمله برده و بر سرش میریزد و نسبت به [کسب] مال حرام جسور و بیباک میگردد، بدانچه از رزق و روزی که او را کفایت میکند قانع و راضی نمیشود و پیوسته در کوفتگی دنیا و مجازات آخرت گرفتار است.
و از دعایی که اجابت نشود به خدا پناه برده است چرا که پروردگار سبحان، عطاکننده [ی خوبیها و خیرات] و محرومکننده [ی برخی از بندگان از خوبیها و خیرات] و فراوانکننده و گسترشدهنده [ی ایمان در دلها، روزی و...] و گیرنده [ی جان و مال] و تنها بلارسان و منفعترسان است، هنگامی که آدمی در دعا کردن رو سوی او میآورد و دعایش را نمیپذیرد دعاکننده شکست خورده و زیان میبیند چرا که او از دروازهای رانده میشود که فقط باید از او طلب خیر کرد، و ضرر و زیان فقط به یاری او دفع میشود» [۲۷۷].
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِي تَقْوَاهَا، وَزَكِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَكَّاهَا، أَنْتَ وَلِيُّهَا وَمَوْلاَهَا»اشاره به این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠﴾[الشمس: ۷-۱۰].
«و سوگند به نفس آدمی، و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است. سپس به او گناه و تقوا را الهام کرده است. کسی رستگار و کامیاب میگردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید و کسی ناامید و ناکام میگردد که نفس خویشتن را [به معاصی] بیالاید».
این بخش از حدیث بیانگر آن است که خداوند متعال خالق افعال آشکار و پنهان آدمی است و این اوست که هر آنگونه که بخواهد با اعطای تقوی به نفس و پاک کردنش از عیوب و گناهان در آن دخل و تصرف میکند. آدمی در هر لحظه از لحظات زندگیش نیازمند پروردگارش است نیازمند هدایتی است که خداوند در قلبش قرار دهد و نیازمند تحرکی است کهخداوند با آن او را به سوی طاعتش به حرکت درآورد. عموم دعاهای پیامبرجدربردارنده درخواست توفیق از پروردگار، و اینکه او را پاکیزه داشته و بپیراید، و در آنچه خود دوست دارد به کار گیرد؛ است. زیرا کسی که هدایت و صلاح و اسباب نجاتش به دست دیگری باشد و او مالک و متصرفش باشد مسلما شایستهترین است که تنها از او بترسد زیرا چنین کسی هیچ چیزی به دست خودش نیست.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لاَ يَنْفَعُ، وَمِنْ قَلْبٍ لاَ يَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لاَ تَشْبَعُ، وَمِنْ دَعْوَة لاَ یُسْتَجَابُ لَهَا».
یکی از علما میگوید: «بدان از این چهار قرینه چنین برمیآید که وجود هر یک از اینها بر پایان و هدف کلی آن مبتنی است و هدف همان غایت است زیرا هدف از کسب علم برای بهره جستن از آن است و اگر نفعی از آن حاصل نیاید وبال گشته و از شر آن رهایی نخواهیم یافت از این روی است که باید از علم بیسود به خدا پناه برد.
و همانا قلب آفریده شده تا در برابر پروردگار خشوع داشته باشد و با این کار سینه فراخ گردد و نور در آن تابیده شود که اگر چنین نباشد سخت و خشن میگردد پس باید از قلبی که خشوع ندارد به خدا پناه برد، خداوند میفرماید:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلۡقَٰسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ﴾[الزمر: ۲۲].
«وای بر کسانی که دلهای سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمییابد».
زمانی باید به نفس اعتماد کرد که از دنیا یا همان دارالغرور دل کنده و متوجه سرای جاودانگی یعنی آخرت گردد وقتی که نفس حریص و طماع باشد سیر نمیشود و وقتی که مشتاق دنیا باشد قانع نمیگردد آنگاه دشمنترین دشمن آدمی میگردد و اولین چیزی که باید از آن به خدا پناه برد همین نفس است. عدم پذیرش دعا نشاندهنده آن است که دعاکننده از علم و عملش سود نبرده و قلبش خاشع نبوده، و نفسش سیر نگشته است، والله اعلم» [۲۷۸].
۶- در صحیح بخاری از انس بن مالک سروایت شده که رسول اللهج[در دعا] میفرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحُزْنِ، وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ، وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَة الرِّجَالِ: پروردگارا همانا من از دلواپسی و اندوه، و ناتوانی و تنبلی، و ترس و بخل، و سنگینی بدهی، و غلبه مردان به تو پناه میآورم» [۲۷۹].
این حدیث مشتمل بر پناه بردن به خدا از هشت مسأله است:
۱- و
۲- «الهم والحزن»، این دو دردهایی هستند که قلب را گرفتار میکنند، «الهم»(دلشوره و اضطراب) متعلق به آینده است، و «الحزن»(غم و اندوه) متعلق به گذشته است.
علامه ابن قیم/میگوید: «دلشوره و غم قرین همدیگرند؛ فرق این دو در آن است که آنچه موجب ناخوشایندی و رنج قلب میگردد یا مطلبی است که در رابطه با گذشته است و یا مطلبی در رابطه با آینده است، اولی همان حزن و غم است، و دومی: دلشوره و اضطراب است» [۲۸۰].
۳- و
۴- «العجز والکسل»: پیشتر معنا و مفهوم اینها بیان شد.
۵- و
۶- «الجبن والبخل»: همچنین پیشتر معنا و مفهوم این دو نیز بیان شد.
۷- و
۸- «ضَلَعِ الدَّیْنِ، وَغَلَبَة الرِّجَالِ»ضلع دین یعنی: شدت و سنگینی بدهکاری تا آنجا که پشت آدمی زیر بار بدهی خم میشود و این هنگامی است که نمیتواند به تعهدش در بازپرداخت بدهی عمل نماید به خصوص وقتی که طلب از او درخواست شود.
غلبة الرجال یعنی: چیرگی و یورش و ظلم و ستم مردان.
ابن قیم/میگوید: «آدمی به دو نوع سلطه و اندوه مبتلا میگردد:
۱- سلطهای حقیقی که همان سنگینی بدهی است.
۲- سلطه و اندوه باطل که د رحقیقت همان تسلط و ستمی است که از ناحیهی مردم به آن گرفتار میآید و ستم مردان است.
درود و سلام خداوند بر کسی که کلمات جامع را با خود آورده و گنجینههای علم و حکمت از سخنان او برگرفته میشود» [۲۸۱].
[۲۷۶] مسلم شماره (۲۷۲۲) [۲۷۷] تحفةالذاکرین (ص: ۳۵۱-۳۵۰) [۲۷۸] بنگر به: فتوحات الربانیه اثر ابن علان (۷/۲۰۷) [۲۷۹] بخاری (۶۳۶۹)، و مسلم (۲۷۰۶) بخشی از آن را روایت کرده است. [۲۸۰] مفتاح دارالسعاده (۱/۳۷۶) [۲۸۱] مفتاح دارالسعاده (۱/۳۷۷)