۲- شناخت آنکه به او پناه برده میشود:
آنکه به او پناه برده میشود، و از او درخواست پناهندگی و یاری میشود و به او متوسل میگردند همان خداوند یکتایی است که ملکوت آسمانها و زمین به دست اوست کسی که بر هر چیزی تواناست و او پروردگار جهانیان است، به کسی جز او پناه برده نمیشود؛ به کسی و چیزی از آفریدههایش پناه برده نمیشود بلکه این خداوند است که به پناهآورندگان پناه میدهد و از شر آنچه از شرش به او پناه آورده و از او طلب پناه مینمایند پناهشان داده و آنان را تحت حمایت خود قرار میدهد. پناه جستن به خداوند عبادتی مهم و عظیم است که واجب است آن را به خدا اختصاص داد و فقط به او پناه برد و هیچکس و چیز دیگری را با او در آن شریک نگرداند، این کار نشانه تاکید و تحقق بخشیدن به توحید و خالص گردانیدن پرستش برای خدا است امری که پایه و اساس سعادت و خوشبختی آدمی و رستگاری او در دنیا و آخرت است.
اما پناه بردن به غیر خدا یعنی هر که و هر چه جز خدا، طغیان و سرکشی بوده، و شری عظیم است همچنان که خداوند به نقل از جنیان مؤمن میفرماید:
﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦﴾[الجن: ۶].
«و آنکه کسانی از آدمیان به کسانی از جنیان پناه میبردند و [با این کار] بر سرکشی آنان افزودند».
ابن عباس در تفسیر این آیه میگوید: چون شخصی در جاهلیت در یک وادی [= سرزمین] فرود میآمد میگفت: به سرور این وادی [از شر نادانان قومش] پناه میبرم، این کار بر سرکشی آنان میافزود» [۲۵۸].
چرا که چنین کاری شرک است، و از این رو دو سوره الفلق و الناس (معوذتین) برای آموزش آدمیان به پناه بردن به خدای یکتا و بیزاری جستن از پناه جستن به غیر او نازل شدند و همچنین اذکار مأثور استعاذه به همین امر راهنمایی و ارشاد میکنند.
به هر حال بسیار ضروری است که آدمی این شناخت و آگاهی را داشته باشد که جز خدا هیچ ملجأ و مأوا و پناهگاهی برای آدمیان وجود ندارد، و چیزی وجود ندارد که بدان پناه برده شود جز خداوند متعال که پروردگار و آفریننده او بوده و تحت سیطره و سلطه و قدرت او است. اینها همه تاکید و محقق ساختن توحید است و بیشک پروردگار و آفرینندهای جز الله متعال وجود نداشته و ندارد، و آدمیان برای خود و برای دیگران اختیار زیانی و سودی ندارند و اختیار مرگ و زندگانی و برانگیختن ندارند بلکه همه کارها در دست خدا است و کسی جز او اختیار چیزی را ندارد.
[۲۵۸] طبری در «التفسیر» (۲۳/۳۲۲) آن را نقل کرده است.